تیغ
تیز
ستیغ ( قله و تیزی کوه )
ستیز ( جنگیدن، جدال کردن )
ستیزیدن
ستیختن
این همه هم خانواده تو فارسی داره آقای عبدالرضا میگن ترکیه ریشه هم نمیارن فقط میگن شاهمرسی نوشته
شاهمرسی منبع نیست
... [مشاهده متن کامل]
منم خیلی پانفارس جاعل میشناسم میگن ترکی زبان نیست گویشی از سغدیه ولی از اونا منبع نمیارم چون حرفاشون رو هیچکس قبول نداره
شاهمرسی هم همینه
از بی نظارتی نوشته ها در این کشور بهره برده و هرچی دلش خواسته تو فرهنگش نوشته داده بیرون
هیچکس هم بررسی نکرده ببینه آقا شما راست میگی یا دروغ
تیغ واژه ای تورکی است که به چم شمشیرو تیغه می باشد وازه نامه شاهمرسی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
تیغ یا تیز از ترکی گرفته نشده. ریشه پهلوی داره. خواهشا اول مطالعه کنید بعد بنویسید
درنه ،
واژه تیغ
معادل ابجد 1410
تعداد حروف 3
تلفظ tiq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: tiy]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tiq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
در پارسیگ تیک
blade
استره
تیغ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "تیغ " می نویسد : ( ( تیغ به معنی شمشیر است و ریختی دیگر از "تیز " ؛ . این جنگْ ابزار در پهلوی شمشر sāmšēr نامیده می شده است ، نیز سنه sneh . ) )
( ( چو خَفتان و تیغ و چو بَرْگُسْتوان،
... [مشاهده متن کامل]
همه کرد پیدا ، به روشن روان. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 264. )
درجای دیگر می نویسد : ( ( تیغ و تیر، نیز " تیز " ، ریخت های گونه گون از یک واژه اند و از تِیْگْره ی اوستایی به معنی تیز به یادگار مانده اند . ) )
( همان ، ص 317. )
تیغ را آب کردن :نور خورشید را از میان بردن
تاب سرما که برد از آتش تاب
آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب
معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و توان از آتش می برد ( گرمی آتش در برابر شدت سرما بی اثر شده بود ) آبها را یخ کرده ، خنجری از یخ ساخته ، پرتو و نور خورشید را محو و نابود کرده بود .
... [مشاهده متن کامل]
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 492 )
تیغ در کسی در آوردن : او را کشتن و شمشیر بر وی کشیدن
تیغ اگر بایدت در او آریم
ورنه بندش کنیم و بسپاریم
معنی بیت :اگر لازم است او را بکشیم و گرنه زنده اسیرش کرده تسلیم تو بکنیم .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 487 )
خار
تیغ انداختن: نور افکندن
مه که بشب تیغ در انداختست
با سر تیغت سپر انداختست
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۲.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)