تیسیر پذیرفتن

لغت نامه دهخدا

تیسیر پذیرفتن.[ ت َ پ َ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) میسر شدن. ممکن شدن. امکان پذیر گشتن : خود این معانی ( خوردن ، بوییدن... ) بر قضیت حاجت... هرگز تیسیر نپذیرد. ( کلیله و دمنه ). و بدین دو فتح بانام که به فضل ایزد تبارک و تعالی و فر دولت قاهره تیسیر پذیرفت... ( کلیله و دمنه ). و طبع بهیمی را که داعیه بی خویشتنی و... است ازخود دور می گرداند و آن در مدتی یسیر تیسیر می پذیرد.( سندبادنامه ص 54 ). عشر عشیر آن به تحریر طوامیر تیسیر نپذیرد. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به تیسیر شود.

فرهنگ فارسی

میسر شدن ممکن شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس