تیزخوی. ( ص مرکب ) تندخوی. زودخشم : گفتم خواجه را بگوی که تومرا به ازمن دانی که مرد تیزخوی نیستم و از پیشه خود که دبیری است فراتر نشوم. ( آثارالوزراء عقیلی ).