تیره چشم. [ رَ / رِ چ َ / چ ِ ]( ص مرکب ) کور. نابینا. ( از فهرست ولف ) : ز لشکر دو بهره شده تیره چشم سر نامداران ازو پر ز خشم.( شاهنامه فردوسی چ بروخیم ج 2 ص 329 ).اشعار پند و مدح بسی گفته است آن تیره چشم شاعر روشن بین.ناصرخسرو.