تیرقد. [ ق َ ]( ص مرکب ) راست بالا. تیربالا. تیرقامت. سهی قد. قد و اندامی چون تیر راست و بلند. قامت تیروار : ز شست زلف کمان ابروان و تیرقدان نمانده بهره و حظ و نصیب و تیر مرا.سوزنی.رجوع به تیربالا و تیر و دیگر ترکیبهای آن شود.