تیر افکندن

لغت نامه دهخدا

تیر افکندن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تیر انداختن. پرتاب کردن تیر :
یکی تیری افکند در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد.
سعدی ( بوستان ).
|| کنایه از دعای بد کردن و طعنه زدن. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱-پرتاب کردن تیر بوسیل. کمان تفنگ و غیره . ۲ - طعنه زدن . ۳ - دعای بد کردن نفرین کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس