تیر افکندن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تیر انداختن. پرتاب کردن تیر : یکی تیری افکند در ره فتادوجودم نیازرد و رنجم نداد.سعدی ( بوستان ).|| کنایه از دعای بد کردن و طعنه زدن. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).