تکرمش. [ ت َ ک َ م ُ ] ( ع مص )تشنج. ( تاج العروس ) ( ذیل اقرب الموارد ). در شواهد زیر از ترجمه محاسن اصفهان این کلمه بی آنکه در متن عربی آن آمده باشد بمعنی مغازله. ملاعبه. نوازشهای عاشقانه ، بکار رفته است : او را [شیرین را] مخفی به اصفهان آورد و بکرات ، [پرویز] بنا شناخت بر سبیل امتحان با او تکرمش ساخت و عشق باخت. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 67 ). همینکه مرد با او تکرمش و تجمش آغازکرد زن برفور گفت... ( ترجمه محاسن اصفهان ص 112 ).