[ویکی فقه] تَکِدّا (یا تَکِدّه؛ تَمَجَق تَگِدَّه به معنای «چشمة شور، برکه»)، نامی که نویسندگان مسلمان به یک منطقه یا مناطقی در مغرب مجموعه ارتفاعات عیر در جنوب قسمت مرکزی صحرای افریقا داده اند. ابن بطوطه
در بارة تَکدّا/ تَکِدّه گفته است که در آن جا مس استخراج، ذوب و قالب ریزی می شد و به صورت میله هایی در می آمد که در محل به عنوان پول رایج به کار می رفت. مس ِ آنجا به (کوبَرْ و همچنین زَغای و) بُرنو نیز صادر می شد. تکدّ در آن روزگار مرکز تجارت پررونق با مصر و کانون مهم تجارتِ برده بود. تکدّ قاضی خاص خود را داشت و جماعتی از شمال افریقا در آن جا مقیم بودند. همچنین سلطانی داشت که در خیمه گاه زندگی می کرد و ابن بطوطه او را بربر توصیف کرده است. ابن خلدون شهر تکیّد را محل گرد آمدن حجاجی که از «بلاد سودان» می آمده اند، وصف کرده گفته است که سلطان آن جا هدایایی را با امیر زاب و ورقله مبادله می کرد. وصف ابن خلدون از موقعیت مکانی تکدّ (با ارقام متفاوت بیست یا هفتاد روز سفر به جنوب و به سوی مغرب ورقله) نشان می دهد که او این شهر را با تدمکت ــ که شهری بربر در ادرار ـ ن ـ ایفوغاس در حدود ۲۵۰ کیلومتری شمال کَوْکَوْ/ گائوست ــ اشتباه کرده است، هر چند تا حدی جای تردید است که توصیف او از این مکان در واقع به تکدّ مربوط باشد. منابع دیگر، تکدّا را محلی برای گرد آمدن علما تصویر می کنند. سعدی در تاریخ السودان تکدّا رامحلی ذکر می کند که برخی علما در حدود ۸۷۵ از آن جا گریختند تا از آزار و اذیت سُنّی علی، سلطان سُنگای، در امان بمانند. به گزارش احمدبابا تنبکتی، مَغیلی در حدود ۸۹۵ در آن جا تدریس می کرد. تنبکتی شرح احوال دو تن از دانشمندان قرن دهم را که به دنبال نامشان نسبت «تَکِدّاوی» آمده، ذکر کرده است که عبارت اند از: عاقِب بن محمد اَنـُصَمَّنی (متوفی ۹۵۵) و نجیب بن محمد (متوفی پس از ۱۰۰۴).
موقعیت جغرافیایی تکدّا
در بارة محل دقیق تکدّا اختلاف بوده است، بویژه این که چندین مکان در مغرب اَغادِس وجود دارد که تکدّه جزئی از نامشان است: تگدّه ـ ن ـ تسمت یا تگدّه ـ ن ـتسوم («از نمک»)، تگدّه ـ ن ـ تاگیت («از درختان خرما») و تگدّه ـ ن ـ ادرار («از کوهستان»). در درجة اول از این مکانها دائماً نمک استخراج می شود، ازینرو لت مدعی شده است که گزارش ابن بطوطه در مورد تولید مس باید به تولید نمک تعبیر شود. اخیراً ثابت شده است که ازلیک ــ طبق نظر هامانی ، گاه به آن تَگِدَّزَرَی، یعنی «نخستین تگدّه» می گفتند ــ که در حدود ۲۵ کیلومتری شمال شرقی تگدّه ـ ن ـ تسمت قرار دارد، جایی است که قرنها در نزدیکی آن مس ذوب می کردند. احتمالاً ازلیک همان جایی است که ابن بطوطه از آن دیدن کرده و مقرّ اصلی دولت کوچک صنهاجه بوده است و آن را با نام تگدّه می شناختند. ظاهراً این تصور عمومی با گزارش مالفانته، تاجر جنوایی که در ۸۵۱/۱۴۴۷ از توات دیدن کرد، تأیید می شود. وی نوشته است که «تگدّه مشتمل است بر یک ایالت و سه قصر».
تاریخچة تکدّا
تاریخچة تکدّا ناقص است. احمدبابا تنبکتی معتقد است که صنهاجه، تکدّا را تأسیس کردند و به احتمال بسیار آنان اعضای مَسوفه بوده اند و مسوفه در قرن پنجم و ششم در چندین نقطه در حاشیة صحرا (وَلاته، تِمبوکتو و شاید گائو) سکونت داشتند. اخلاف آن ها باید اینسوفن ها بوده باشند که اکنون یک گروه طوارق به شمار می آیند. مالی احتمالاً در قرن هشتم بر تکدّا تسلط داشته و با نفوذ بر سلطان تکدّا به طور غیرمستقیم بر آن جا حکومت می کرده است. تکدّه در حدود ۹۶۸ در جنگ با اغادس ویران شد؛ با وجود این، بیش از دو قرن در تجارت میان شمال افریقا و هوسالند و میان نیجر و مصر نقش مهمی داشت و مس مورد نیاز هوسالند و برنو و شاید سرزمینهایی دوردست واقع در جنوب، نظیر ایف، را تأمین می کرد
منابع
...
در بارة تَکدّا/ تَکِدّه گفته است که در آن جا مس استخراج، ذوب و قالب ریزی می شد و به صورت میله هایی در می آمد که در محل به عنوان پول رایج به کار می رفت. مس ِ آنجا به (کوبَرْ و همچنین زَغای و) بُرنو نیز صادر می شد. تکدّ در آن روزگار مرکز تجارت پررونق با مصر و کانون مهم تجارتِ برده بود. تکدّ قاضی خاص خود را داشت و جماعتی از شمال افریقا در آن جا مقیم بودند. همچنین سلطانی داشت که در خیمه گاه زندگی می کرد و ابن بطوطه او را بربر توصیف کرده است. ابن خلدون شهر تکیّد را محل گرد آمدن حجاجی که از «بلاد سودان» می آمده اند، وصف کرده گفته است که سلطان آن جا هدایایی را با امیر زاب و ورقله مبادله می کرد. وصف ابن خلدون از موقعیت مکانی تکدّ (با ارقام متفاوت بیست یا هفتاد روز سفر به جنوب و به سوی مغرب ورقله) نشان می دهد که او این شهر را با تدمکت ــ که شهری بربر در ادرار ـ ن ـ ایفوغاس در حدود ۲۵۰ کیلومتری شمال کَوْکَوْ/ گائوست ــ اشتباه کرده است، هر چند تا حدی جای تردید است که توصیف او از این مکان در واقع به تکدّ مربوط باشد. منابع دیگر، تکدّا را محلی برای گرد آمدن علما تصویر می کنند. سعدی در تاریخ السودان تکدّا رامحلی ذکر می کند که برخی علما در حدود ۸۷۵ از آن جا گریختند تا از آزار و اذیت سُنّی علی، سلطان سُنگای، در امان بمانند. به گزارش احمدبابا تنبکتی، مَغیلی در حدود ۸۹۵ در آن جا تدریس می کرد. تنبکتی شرح احوال دو تن از دانشمندان قرن دهم را که به دنبال نامشان نسبت «تَکِدّاوی» آمده، ذکر کرده است که عبارت اند از: عاقِب بن محمد اَنـُصَمَّنی (متوفی ۹۵۵) و نجیب بن محمد (متوفی پس از ۱۰۰۴).
موقعیت جغرافیایی تکدّا
در بارة محل دقیق تکدّا اختلاف بوده است، بویژه این که چندین مکان در مغرب اَغادِس وجود دارد که تکدّه جزئی از نامشان است: تگدّه ـ ن ـ تسمت یا تگدّه ـ ن ـتسوم («از نمک»)، تگدّه ـ ن ـ تاگیت («از درختان خرما») و تگدّه ـ ن ـ ادرار («از کوهستان»). در درجة اول از این مکانها دائماً نمک استخراج می شود، ازینرو لت مدعی شده است که گزارش ابن بطوطه در مورد تولید مس باید به تولید نمک تعبیر شود. اخیراً ثابت شده است که ازلیک ــ طبق نظر هامانی ، گاه به آن تَگِدَّزَرَی، یعنی «نخستین تگدّه» می گفتند ــ که در حدود ۲۵ کیلومتری شمال شرقی تگدّه ـ ن ـ تسمت قرار دارد، جایی است که قرنها در نزدیکی آن مس ذوب می کردند. احتمالاً ازلیک همان جایی است که ابن بطوطه از آن دیدن کرده و مقرّ اصلی دولت کوچک صنهاجه بوده است و آن را با نام تگدّه می شناختند. ظاهراً این تصور عمومی با گزارش مالفانته، تاجر جنوایی که در ۸۵۱/۱۴۴۷ از توات دیدن کرد، تأیید می شود. وی نوشته است که «تگدّه مشتمل است بر یک ایالت و سه قصر».
تاریخچة تکدّا
تاریخچة تکدّا ناقص است. احمدبابا تنبکتی معتقد است که صنهاجه، تکدّا را تأسیس کردند و به احتمال بسیار آنان اعضای مَسوفه بوده اند و مسوفه در قرن پنجم و ششم در چندین نقطه در حاشیة صحرا (وَلاته، تِمبوکتو و شاید گائو) سکونت داشتند. اخلاف آن ها باید اینسوفن ها بوده باشند که اکنون یک گروه طوارق به شمار می آیند. مالی احتمالاً در قرن هشتم بر تکدّا تسلط داشته و با نفوذ بر سلطان تکدّا به طور غیرمستقیم بر آن جا حکومت می کرده است. تکدّه در حدود ۹۶۸ در جنگ با اغادس ویران شد؛ با وجود این، بیش از دو قرن در تجارت میان شمال افریقا و هوسالند و میان نیجر و مصر نقش مهمی داشت و مس مورد نیاز هوسالند و برنو و شاید سرزمینهایی دوردست واقع در جنوب، نظیر ایف، را تأمین می کرد
منابع
...
wikifeqh: تکدا