توپ

/tup/

مترادف توپ: گوی لاستیکی، گلوله، آتشبار، سلاح جنگی، جنگ افزار سنگین ودور برد، طاقه، تشر، معاتبه

معنی انگلیسی:
battery, artillery, ball, bluff, globe, ordnance, sphere, cannon, gun, piece, paper, [c.p.] bid

لغت نامه دهخدا

توپ. ( اِ ) لغت فارسی است در اردوی هندی مستعمل و آن یکی از آلات جنگ است که از هفت جوش ریزند و به عربی آنرا مِدْفَع... و به فارسی بادلیج... گویند... در بعضی از تاریخ انگریزان مذکور است که ترکان توپ را در سال 1330 م. ایجاد کرده اند لیکن میر محمد حسین که فرنگستان را سیر کرده و در زبان انگریزی مهارتی تمام داشت در مجموعه خود می نویسد که صانع توپ برنجی «آون » نام از قوم انگریزی در سنه 1535 م. است لیکن توپ در سنه 1346 م. بوده و توپ آهنی و شیوع آن در سنه 1547 م. شده ، واﷲ اعلم. توپ با لفظ ریختن و زدن و انداختن و سر کردن و سر دادن مستعمل است. ( از آنندراج ). مأخوذ از ترکی ، یکی از اسلحه آتشی به شکل لوله ای بزرگ که از آهن و یا مفرق سازند و بر روی چرخ گردون حمل کنند. ( ناظم الاطباء ). دیگ منجر. دیگ رخشنده. رعد. مدفع. نوعی سلاح آتشی. آلت افکندن گلوله های بزرگ. اصل این کلمه ممکن است از توب فرانسه بمعنی لوله باشد و شاید بمناسبت صوت آن «تُپ » این نام بدو داده شده باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). یکی از سلاحهای آتشین جنگی که توسط آن گلوله های بزرگ را به مسافت دور پرتاب کنند و آن دارای انواع است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- توپ دورزن ؛ توپی که دارای لوله بلند و برد گلوله های آن بسیار زیاد است.این نوع توپها در جنگ جهانی اول نقش مؤثری را بعهده داشتند.
- توپ صحرائی ؛ از نوع توپهای بزرگ وبرد آن زیاد است.
- توپ کوهستانی ؛ از نوع توپهای کوچک و بیشتر بوسیله استر حمل می گردد و برد آن کم است.
|| در ترکی بمعنی فوج است ، از لغات ترکی. ( غیاث اللغات ).یک قسمت از یک فوج لشکر. || یک بسته از قماش و جز آن. ( ناظم الاطباء ). یک بسته از قماش که عادةً در کارخانه بر تخته پیچند یا لوله کنند فرستادن را: یک توپ ماهوت ؛ یک تخته جامه. و یک توپ اطلس. یک توپ مخمل... و به این معنی ظاهراً مأخوذ از کلمه فرانسوی توب باشد. مقداری معلوم از جامه ای در همه جامه ها چنانکه دجله در قلمکار. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). یک بسته از پارچه که در کارخانه های پارچه بافی پیچیده و نشان کارخانه را بدان زنند. ( فرهنگ فارسی معین ). || بسته ، چون : یک توپ سوزن ، دو توپ سنجاق و جز آن. || گوی چوگان. ( تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 196 ). گلوله ای از ریسمان یا کائوچوک برای بازی. گوی از ریسمان پشمین و جز آن کرده نوعی بازی را. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). گوی لاستیکی که باآن بازی فوتبال ، والیبال و غیره کنند. ( فرهنگ فارسی معین ). || پرخاش. تشر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - یکی از سلاحهای آتشین جنگی که توسط آن گلوله های بزرگ را بمسافت دور پرتاب کنند . و آن دارای انواع است . ۲ - گوی لاستیکی که با آن بازی ( فوتبال والیبال و غیره )کنند . ۳ - یک بسته پارچه که در کارخانه های پارچه بافی پیچیده و نشان کارخانه را بدان زنند . یا توپ و تشر . سخنان درشت و سخت .

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) = طوپ : ۱ - یکی از سلاح های آتشین جنگی که توسط آن گلوله های بزرگ را به مسافت دور پرتاب کنند. ۲ - گوی لاستیکی انباشته از باد که با آن بازی کنند. ۳ - واحد شمارشی برای پارچه . ۴ - (عا. ) کنایه از: وضعِ مالی خوب . ، ~ کسی پر بودن کنایه از: خ

فرهنگ عمید

۱. گوی لاستیکی که با آن بازی کنند.
۲. یک بسته پارچه که در کارخانه به میزان معین پیچیده و به آن مارک زده باشند.
۳. (نظامی ) از ادوات جنگ با لولۀ بزرگ و دراز برای تیراندازی به مسافت های دور: توپ صحرایی، توپ کوهستانی، توپ قلعه گیری، توپ ساحلی، توپ دریایی، توپ هواپیمازنی.
* توپ زدن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] بدون داشتن ورق خوب روی دست حریف زدن و مبلغ را زیاد کردن که حریف جا بزند.

گویش مازنی

/toop/ وسیله ای در کارگاه سنتی پارچه بافی & توپ که سلاحی است - واحد بسته های پارچه ۳وسیله ی بازی – توپ

واژه نامه بختیاریکا

سر و صدا

دانشنامه عمومی

توپ (جنگ افزار). به تفنگ های با توان آتش بالا، توپ می گویند. توپ یک وسیله جنگی با گونه های مختلف است. این اسلحه در دسته های جداگانه ای تقسیم بندی شده است، مانند توپ ضدتانک، توپ پشتیبانی و غیره.
توپ های سرپُر ( توپ هایی که انتهای آن ها بسته بود و ابتدا مواد منفجره و سپس گلوله در آن ها قرار می گرفت ) در زبان فارسی در آغاز «توپ» نام گرفتند. با پیشرفت فناوری توپ های سرپُر جای خود را به تفنگ که گلوله به همراه مواد منفجره از انتها وارد لولهٔ سلاح می شود، دادند.
بااین حال، در زبان فارسی واژهٔ توپ کماکان برای توصیف تفنگ های با توان آتش بالاتر باقی ماند و تفنگ های با توان آتش پایین تر تفنگ نامیده شدند.
بااین همه، توپ های سرپُر هنوز هم در بسیاری از ارتش های جهان به کار برده می شود که در زبان فارسی آن را خمپاره انداز می نامند.
• توپ ( به انگلیسی: cannon ) سلاحی با توانایی اجرای آتش به صورت مستقیم، کشیده، و قائم است.
• تفنگ ( به انگلیسی: gun ) : سلاحی که فقط به صورت مستقیم تیراندازی می کند.
• خمپاره انداز ( به انگلیسی: mortar ) : سلاحی که به صورت قائم تیراندازی می کند.
عکس توپ (جنگ افزار)عکس توپ (جنگ افزار)عکس توپ (جنگ افزار)عکس توپ (جنگ افزار)

توپ (ورزش). توپ جسمی است که معمولاً گِرد و گاهی تخم مرغی شکل است و کاربردهای گوناگونی دارد. این وسیله در بازی های توپی کاربرد دارد. در این بازی ها، وضعیت بازی به محل قرارگیری توپ و اینکه آیا به بازیکنان برخورد می کند یا توسط بازیکنان به آن ضربه زده می شود یا خیر، وابسته است. همچنین از توپ در فعالیت های ساده تری مانند تیله بازی یا حرکت های نمایشی استفاده می شود. توپ هایی که از مواد بسیار سخت و مقاوم ساخته شده باشند کاربرد مهندسی دارند و از آن ها هنگامی که می خواهیم کمترین میزان اصطکاک را داشته باشیم، استفاده می شود. غلتک ها از این دسته اند. همچنین در اسلحه های باروت دار، از توپ های سنگی وفلزی به عنوان پرتابه استفاده می شود.
امروزه توپ های زیادی از جنس کائوچو پیدا می شود اما این توپ در خارج از قارهٔ آمریکا پیش از سفر کریستف کلمب کاملاً ناشناخته بود. اسپانیایی ها نخستین اروپاییانی بودند که توپی را می دیدند که کائوچویی است و جهش دارد. این گونه از توپ در دوران پیشاکلمبی در بازی های توپی آن منطقه کاربرد داشت. در دیگر نقاط جهان توپ ها بیشتر از پوست یا آبدان حیوانات که با مواد گوناگون پر شده بود، ساخته می شد.
چون توپ آشناترین جسم گرد برای انسان ها است، هرگاه بخواهیم جسم گِرد یا نیمه گِردی را توصیف کنیم از واژهٔ «توپ» برایش استفاده می کنیم.
• فوتبال
بسکتبال
• والیبال
هندبال
واترپولو
راگبی
فوتبال استرالیایی
فوتبال آمریکایی
تنیس
سافت بال
بولینگ
بیسبال
• هندبال
پینگ پنگ
هفت سنگ
وسطی
تیله بازی
بدن سازی ( مدیسن بال )
عکس توپ (ورزش)عکس توپ (ورزش)عکس توپ (ورزش)عکس توپ (ورزش)عکس توپ (ورزش)عکس توپ (ورزش)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

توپ (cannon)
جنگ افزاری سنگین و آتشین که بر روی وسیلۀ کِشندۀ متحرک یا سکویی ثابت نصب می شود و با پرتاب گلوله های حاوی مواد منفجرۀ مخرب، دشمن و استحکامات او را هدف می گیرد. اساس توپ، لولۀ ضخیم و بلندی است که از فلزات و آلیاژهای محکم و مقاوم ساخته می شود و درون لوله شیارهای مارپیچ باریکی به نام خان دارد که به گلولۀ شلیک شده سرعت، و دقت نشانه گیری بیشتر می دهد. اختراع توپ را عموماً به راهب آلمانی برتولت شوارتز (اوایل قرن ۱۴م) نسبت می دهند. در توپ های اولیه از باروت برای پرتاب سنگ یا گلوله های فلزی استفاده می شد. این سلاح را از دهانۀ لوله پر می کردند (توپ سرپُر) و با هر شلیک عقب می نشست (لگدزنی) و احتمال انفجار آن نیز می رفت. پیشرفت فنون ذوب فلزات در اواخر قرن ۱۹ توپ را به صورت مهم ترین سلاح نظامی درآورد و سبب تغییر تاکتیک های جنگی شد. توپ های اولیه ثابت بودند و نخستین بار فرانسوی ها در قرن ۱۵ از توپ چرخ دار استفاده کردند. در قرن ۱۹ از تمرکز آتش توپخانه برای درهم شکستن دفاع دشمن بهره گرفته شد. با اختراع تانک، توپخانه قابلیت تحرک بسیار پیدا کرد. در جنگ های کره و ویتنام توپخانه با مهمات ضد زرهی و ضد نفر پشتیبان نیروی زمینی بود. امروزه به منظور انهدام تانک ها و نفرات دشمن از گلوله های هدایت شوندۀ لیزری و برای نابودی سربازان متمرکز در فاصلۀ نزدیک از کلاهک های موسوم به کندوی زنبور استفاده می شود. این کلاهک ها با صدها قطعۀ فلزی نوک تیز پر می شوند. در توپ های بسیار پیشرفتۀ امروزی با استفاده از رایانه به توپ های متحرک امکان داده می شود که با شناسایی مواضع دشمن خودبه خود در میدان حرکت، توقف و شلیک کنند و به سرعت تغییر موضع دهند و از مهمات هوشمند استفاده برند. از انواع توپ در کشتی ها و هواپیما های جنگی نیز استفاده می شود.

مترادف ها

ordnance (اسم)
مهمات، ساز و برگ، توپخانه، توپ

ball (اسم)
توپ، بال، گلوله، گوی، توپ بازی، رقص، مجلس رقص، گرهک، ایام خوش، خوشی

cannon (اسم)
توپ، استوانه، لوله، تصادم دو توپ

gun (اسم)
توپ، تفنگ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان

roll (اسم)
تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیده

bluff (اسم)
فریب، توپ، پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه و غیره، چاخان، قمپز

فارسی به عربی

بندقیة , خدعة , مدفعیة
( توپ (پارچه و غیره ) ) لفة
( توپ (معمولا بصورت اسم جمع ) ) مدفع

پیشنهاد کاربران

البته واژه توپ از پارسی میانه توه ( tuh, “layer” ) , ( twp /⁠*tōf⁠/, “layer” ) . از سنسکریت स्तूप ( stūpa ) .
البته این واژگان هستند که توپ از ریشه ی آن هاست تپه، تُفنگ ، توپَک ، تپیدن ، تپش ، تپاندن، چپاندن، تپانچه
...
[مشاهده متن کامل]

واژه توپ در ترکی به معنی فوج است ، از لغات ترکی. ( غیاث اللغات ) .
منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ پهلوی به فارسی
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ ریشه واژگان فارسی
فرهنگ زبان ایرانی باستان بارتولومه
فرهنگ واژه های اوستا
واژه نامه پارسی سره
جامع واژگان مترادف ومتضاد زبان فارسی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی

واژه توپ
معادل ابجد 408
تعداد حروف 3
تلفظ tup
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tup
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
چنتا کلمه وجود دارن تو ترکی هم ریشه با توپ هستن:
توپ=گرد شده
تپه یا تپوله= از جمع شدن خاک در یکجا بوجود میاد ( مثل قوم تپه=شهر قم )
تاپاله=جمع شدن فضولات حیوانی روی هم
توپراق= اینجا منظور از توپ کره زمینه، توپراق یعنی چیزی که کره زمین از جنس اونه یعنی خاک
...
[مشاهده متن کامل]

تاپماق=گشتن ب دنبال چیزی ( هم معنی توپلاماق یعنی گرد هم آوردن ) در کل معنیش میشه پیدا کردن و گرد آوردن یه چیزی
تاپماجا یا توپماجا= بگرد و پیدا کن ( معما، چیستان )
توروپ یا تپ= از شاخه سبزی جات به رنگ قرمز، ترب
تیپ= نیروهای نظامی گردآوری شده، معادل گردان
تپانچه= توپ آتجی یا توپ آتچی، وسیله برای شلیک توپ از نوع ساچمه ( ساچمه=سانجما یا ساشما )
تپش یا تبیدن=توپوش ( موج و لرزه ای که بعد از برخورد توپ به هدف ایجاد میشود )

توپ ترکی است. از همین ریشه واژه های توپلاماق: جمع کردن، توپلوم: اجتماع، جامعه، توپارلانماق: جمع و جور شدن، توپارلاق: کروی، دایره وار، توپلانتی: جلسه و . . . ساخته شده است.
توپ وام واژه ای ترکیست و از زبان های ترکی وارد پارسی شده ( در ترکی top , tob ) لیکن ترکی هم این واژه رو از سانسکریت وام گرفته ، توپ از واژه هندو اروپاییِ [stewe] هستش که در زبان سانسکریت به ریختِ [ stupa ، سْتوپَ ] در آمده و از سانسکریت راهی ترکی و سپس پارسی شده
...
[مشاهده متن کامل]

بن خان ( منبع ) : فرهنگ ریشه شناسی واژگان پارسی نوشته علی نورایی .
رویه ۴۵۲

توپ
توپ یک واژه ی کاملا تورکی است
برای اثباتش یک واژه ی باستانی میارم که بحث درش نیست
در تورکی به گلوله برفی توپ بوز گفته میشه توپ به معنی گرد و بوز به معنی یخه یعنی گلوله ی یخی
توپ از ریشه ی توپلاماق میاد به معنی گرد کردن
...
[مشاهده متن کامل]

نظیر این کلمه فعل تاپلاماق به معنی کوبیدن
توپ بوخ به معنی قوزک پا

باسلام
احتمال زیاد کلمه توپ ، ترکی باشد.
زیرا در زبان ترکی فعلی به نام توپلاماق وجود دارد که به معنا جمع کردن یا گِرد کردن است. توپ هم گِرد می باشد
بنابراین می توان نتیجه گرفت که کلمه ی توپ از فعل توپلاماق آمده بنابراین ترکی است.
هر واژه ای که در تورکی با زبانهای دیگر مانند فارسی عربی روسی انگلیسی فرانسه و . . . مشترک باشه آن واژه حتما تورکی است و نه بلعکس، چون واژگان عادت دارند از تورکی به دیگر زبانها بروند و لاغیر مثل همین توپ
توپ پارسی است و نمونشو میتونیدم از واژه تیپ که در زبانه بلوچی برایه خونه هابه گردشون استفاده میکنند ببینید خودشون میگن از توپ میاد
ولی پارسی اونقدر کهنو پیشرفته است که ۸ تا ۱۰ تا واژه مترادف ازش پیدا کنید
واژگانِ ( توپ، تپه، تُفنگ ( توپَک ) ، تپیدن ( تپش ) ، تپاندن، چپاندن، تپانچه ) واژگانی پارسی هستند:
1 - در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - tav تو - ) به چمِ ( توانایی، نیرو، زور ) ، ( tavah توه ) به چمِ ( نیرو، توان، قدرت، زور ) و واژه یِ ( tavisi تویشی ) نیز به چمِ ( نیرومندی، زورمندی، توان ) بوده است و واژگانِ ( تپیدن، تپاندن، چپاندن، توانستن ) با این واژگان همریشه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - کارواژه یِ ( stopfen ) در زبانِ آلمانی و واژه یِ ( stuff ) در زبان انگلیسی به چمِ ( چپاندن، تپاندن ) با واژگانِ یادشده در بند 1 همریشه هستند. در زبانِ لاتین نیز واژه یِ ( toveo - ere ) به چمِ ( چپاندن، تپاندن، پُر کردن ) می باشد.
3 - واژگانِ ( تپانچه ( تپان/چه ) و تُفنگ ( توپَک ) با واژگانِ بندِ 1و 2 همریشه هستند.
4. 1 در زبانِ صربی واژه یِ ( tov ) به چمِ ( فربهی، چاقی ) می باشد و همریشه با واژگانِ ( توپ، تپه ) .
4. 2 واژگانِ ( توپ، تپه ) در زبانِ پارسی بنابر اُستنشِ ( bh - ) در نبیگِ ( پُکُرنی ) با واژه یِ ( tuber - eris ) در زبانِ لاتین به چمِ ( گوژ، قوز، کوهان hunch ) ، ( ورم، آماس، خیز swelling ) ، ( برآمدگی knag ) همریشه اند.
4. 3 واژه یِ ( tuaimm ) در ایرلندیِ کهن به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) و ( tum ) به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) در ایرلندیِ میانه و ولزی بوده اند که به روشنی با واژه یِ ( تپه، توپ ) همریشه هستند.
4. 4 واژگانِ ( tumefaction ) به چمِ ( ورم، آماس، بادکردگی ) و واژه یِ ( tube ) در زبانِ انگلیسی بهمچنین با واژگانِ ( توپ، تپه ) همریشه هستند.
4. 5 آزندِ فرآراسته یِ ( شرح کاملِ ) این واژگان به همراهِ زبانهایِ هندواورپاییِ دیگر در پَسگشتِ زیر از پُکُرنی ( pokorny ) پیش آورده شده اند.
5. چنانچه این واژگان در زبانهایِ مغولی و اورخونی بکار می روند، نشان از این دارد که این واژگان از زبانهای ایرانی به این زبانها زِبَررفته اند ( منتقل شده اند ) .
پَسگشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 642 و 643 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
2 - رویه هایِ 3127 و 3128 از نبیگِ ( فرهنگنامه ریشه شناختیِ هندواروپایی ) نوشته یِ ( جولیوس پُکُرنی Julius Pokorny ) به همراه فرتورِ زیر:

توپتوپ
این کلمه ترکیه در تمام زبان های ترکی هست منبع :Edit
Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*top”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
توپ
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/Reconstruction:Proto-Turkic/top
توپ فارسی است. این واژه از مصدر توپیدن که صورت دیگری از توفیدن است امده است.
و ترکان ان را از فارسی وام گرفتند و دوباره بعنوان نام وسیله جنگی بکار برده و به فارسی بازگردانده شده است.
تپانچه که یک واژ] ترکی می باشد در اصل توپانچه می باشد که در ترکی هم تلفظش همینه
پس نتیجه میگیریم توپ کلمه ترکی است
و از ریشه فعل توپولماق می آید
عالی، محشر
دیوان لغات الترک یک کتاب جعلی است که تندروان پانترک زمان عثمانی ساختندش و گفتند گم بوده تازه پیدا شده - ولی از انجا که ساختگی بود ان را به نام خلیفه عباسی تقدیم کرده که اصلا چنان خلیفه ای نبوده دوم مدعی شده که امیر بودم و کتاب را به خلیفه تقدیم کردم اصلا همچین امیری وجود نداشته دیگر انکه شعری اورده که ترکان را مسلمان فرض کرده و کافران را تات حال انکه ان موقع هنوز بیشتر ترکان مسلمان نشده بودند خصوصا در کاشغر هیچ ترکی مسلمان نبود - ترکان سلجوقی و قره خانی هم اواخر قرن چهار بعد از ۳۹۲ مسلمان شدند انهم تعداد کمی از انها - و مثلا سلجوقی ها افتخارشون این بود که سلجوق اخر عمرش مسلمان شده از اولین مسلمان ترک هست و با کافران جنگیده - دیگر انکه در کتاب از چیزهایی نامبرده که قرن ۱۷ میلادی درست شدند - سپس چگونه کسی درباره ترکی و لهجه ها و گویشهایش میخواد کتاب بنویسد و به عربی می نویسد از همه مسخره تر اینکه عربی ان عربی معاصر هست و نه عربی هزار سال پیش.
...
[مشاهده متن کامل]

مطالعه مطالعه مطالعه
از ریشه طلع

⚽️ توپ:
《واژه ای فارسیست. 》
واژه "توپ" از ریشه "توپیدن" و "توفتن" گرفته شده که در آغاز به�گوی جنگی�گفته میشد ولی سپس واژه توپ به معنی� گوی ورزشی�نیز به کار رفت.
توپ جنگی�پدیده ای نسبتن تازه است و نخستین بار در سده 12 میلادی ساخته شد ولی�توپ ورزشی�در ایران باستان و به ویژه در بازی ایرانی "چوگان" وجود داشت و "گوی" نامیده می شد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه "گوی" با واژه های گوز، کوژ، قوز، قوس، کوس و . . . هم ریشه است و به معنی "برآمده" می باشد. واژه "گوی" در واژه گوجه ( گوی چه، گوی کوچک ) نیز دیده می شود.

بالّ تشدید ّ رو ل8 )
بیشتر به نظر می رسد نام توپ از روی صدای این وسیله جنگی به دست آمده و منسوب به هر زبانی می تواند باشد.
توپ ترکی است
برای اطمینان به اتیمولوژی کلمه t�p مراجعه کنید
گوی
توپ. ( ا. ) . هر چیز گرد می تواند توپ یا گوی نامیده شود چون توپ نخ و پارچه و کش و نوار و سرمه و جز آن. این واژه در ورزش و ارتش و علوم هم کاربرد دارد. توپ یا گوی ورزشی چیزی است کروی ساخته شده از مواد و
...
[مشاهده متن کامل]
اندازه ها و خصوصیات گوناگون که با پرتاب، حرکت دادن یا ضربه زدن با اندامها یا راکت و وسائل دیگر بدان، بازی یا ورزش کنند و هدف و ابزار بازیهاست. پارسی است و رایج در زبان اردو.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس