توس

/tus/

فرهنگ اسم ها

اسم: توس (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: tus) (فارسی: توس) (انگلیسی: tus)
معنی: درختی بزرگ و جنگلی، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره ی کیقباد، غان، کیکاووس و کیخسرو، سردار لشکر ایران در جنگهای میان ایران و توران، ) توس ( = طوس ) نام قدیم ناحیه ای در شمال خراسان، کمابیش معادل شهرستان مشهد کنونی، که شهرهای مهمش تابران، نوقان و رادکان بود، ) نام جایی ( روستایی ) در بخش مرکزی شهرستان مشهد، آرامگاه فردوسی شاعر ایرانی، سراینده ی شاهکار بزرگ شاهنامه، در آنجا واقع است، ( در اعلام ) ( = طوس )، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره ی کیقباد و کیکاووس و کیخسرو، طوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فرزند نوذر پادشاه پیشدادی
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

توس. ( اِ ) درختی است و در دره های فرعی رودخانه کرج است. نام این درخت دردره شهرستانک ، توس است و آن را سندر، غان ، غوش ، غوشه ، تیس و تامول نیز نامند . علمای گیاه شناسی پیش از پروفسور گااوبا، این درخت را در نباتات ایران نام نبرده اند و گااوبا، بار اول بیشه ای از آن در دره غربی شهرستانک که به جاده چالوس می پیوندد یافته است. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 186 و 187 شود.

توس. ( اِ ) سلامتی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به توس کردن و توس نمودن شود.

توس. ( اِ ) زمین صلب و سخت. ( ناظم الاطباء ).

توس. ( ع اِ ) طبیعت و اصل. یقال : هو من توس صدق ؛ ای اصل صدق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || توساً له ، و جوساً له ، دعای بد است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

توس. ( اِخ ) پهلوان مشهور که آن را توس بن نوذر گویند. ( فرهنگ رشیدی ). نام پسر نوذر بوده که در دربار شاهنشاه ایران کاوس و کیقباد و کیخسرو اسپهبدی داشته. و وی مردی سرکش و تندخو بوده و به خشونت طبع مشهور بوده چنانکه وقتی کیکاوس با رستم تغیری کرده و به توس گفته که رستم را بر دار کن ، او نیز بی عذر دست رستم را گرفته که بیرون برد... دیگر آنکه هنگام مأموریت به توران به سفارش کیخسرو بایستی از راه کلات جرم نرود زیرا که فرود، برادر کیخسرو که از دخترپیران ویسه بود در آنجا منزل داشت ، مبادا مایه فتنه و فسادی گردد معهذا از آن راه رفته و فسادی در میان تاخته تا کار بجایی رسید که جنگی بزرگ واقع شد و فرود، کشته گردید.... گویند شهر توس خراسان از ابنیه اوست. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خطه توس بناکرده اوست و بنام خود مسمی کرده و طوس معرب اوست و متأخرین قطع نظر از تعریب کرده ، به هر دو معنی طوس گویند بجهت دفع اشتباه و ملاحظه اصل فرس نمی کنند . ( فرهنگ رشیدی ). رجوع به طوس و یسناص 51 و 55 و فرهنگ ایران باستان ص 249 و 251 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) غان
پهلوان مشهور که آن را توس بن نوذر گویند .

فرهنگ عمید

= غان

گویش مازنی

/toops/ از اصوات، جهت راندن گوسفند & شکم گنده - رشد مرحله ای برنج ۳درد دل و روده ۴به کلی – به طور کلی

واژه نامه بختیاریکا

( تَوس ) تخت؛ صاف

دانشنامه عمومی

توس (درخت). توس یا غان ( نام علمی: Betula بِتولا ) سرده ای از درختان برگریز و سخت چوب است که در خانواده توسکایان قرار دارد و خویشاوندی نزدیکی با سرده درختان راش/بلوط دارد. [ ۱] بیشتر گونه های توس درختانی با اندازه کوچک یا متوسط با عمر کوتاه و بومی قسمت های معتدل و زیرقطبی نیم کره شمالی هستند.
برگهای ساده می تواند دندانه دار و یا نوک دار باشند. میوه آن نوعی سمارای کوچک است، اگر چه شاخه ها در برخی از گونه های مبهم هستند. آنها با آلدر، ( توسکا، گونهٔ دیگری در همان خانواده ) فرق دارند.
درخت بزرگی است با شاخه هایی نسبتاً آویزان و قهوه ای رنگ، پوست تنه آن سفیدرنگ و در قسمت پایین کرک دار است. برگ های آن دمبرگ های بلندی دارند که در آغاز چسبنده اند و روی شاخه ها به طور متناوب قرار گرفته اند. این درخت یک پایه است، به این معنا که گل های نر و ماده جدا از هم ولی روی یک پایه قرار دارند. میوه آن بالدار است.
این درخت در اروپا و آسیا در جنگل ها، بیشه زارهای روشن و در معابر می روید.
از دوران قدیم برگ های آن را برای درمان بیماری های سیستم ادرار و روماتیسم به کار می برده اند.
برگ های آن را حدود ۲ ماه پس از روییدن می چینند و در سایه یا در خشک کن با حداکثر ۴۰ درجه سانتیگراد حرارت خشک می کنند. داروی به دست آمده محتوی ساپونین، تانن، اسانس های روغنی، زرین و مواد ضدعفونی کننده گیاهی است. این گیاه معطر و تلخ مزه است. مواد موجود در آن دارای اثر مدر و ضدعفونی کننده هستند و مصرف آن ها آسیبی به کلیه ها نمی زند و به همین سبب یکی از عناصر اصلی جوشانده های کلیوی است که برای درمان ناراحتی های مجاری ادرار، مثانه و سنگ کلیه به کار می روند. این گیاه خصوصاً وقتی که همراه با گل زیزفون مصرف شود معرق است. برای دم کرده آن یک تا دو قاشق از برگ خردشده آن را در فنجانی آب با مقدار کمی بی کربنات سود مخلوط نموده، دو فنجان در روز می آشامند. برای مصارف خارجی برگ درخت غان به عنوان گیاهی طراوت بخش در حمام ها استفاده می شود و در درمان روماتیسم نیز مؤثر است. از طریق تقطیر آن قطران این گیاه به دست می آید که اغلب در درمان ناراحتی های پوستی به کار می رود. [ ۲]
عکس توس (درخت)عکس توس (درخت)عکس توس (درخت)عکس توس (درخت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:طوس

مترادف ها

birch (اسم)
توس، غان، درخت فان، درخت غوشه

paper birch (اسم)
توس

فارسی به عربی

بتولا

پیشنهاد کاربران

پنج کس طوس را نمودار ند .
۱ - فردوسی طوسی. شاهنامه به فارسی.
۲ - نظام الملک طوسی. سیاستنامه به فارسی
۳ - شیخ طوسی. نهایه ۳ ج در فقه به زبانهای فارسی و عربی.
۴ - غزالی طوسی کیمیای سعادت ۲ به فارسی.
۵ - خواجه طوسی اخلاق ناصری به فارسی.
" توس "
از درختهای جنگلی با مصرف دارویی
توس ( غان )
توس White Birch
نام علمی Betula alba
توس
زنده
آغاز
پاییز
زمستان
بهار
توس towss , تووس، با این تلفظ در گویش شهربابکی در نوعی بازی که بچه ها دنبال هم کرده وهر که را بگیرند ودست بر سرش بگذارند گویند که کل cal شده وباخته وهر که به محل توسtowss رسد ودست برآن نهد، بلند گوید توس،
...
[مشاهده متن کامل]
برنده شده است ، گاهی در عوام هم گفته میشه مز راه برا چی رفته بودی نمک بیاری؟ ، میگه نه رفتیم مزه راه یه تووسی کردیم اومدیم ، یا مثلا میگن امریکا دسته جمعی رفتین چکار ؟توافق نامه امضا کنین ، میگه نه رفتیم با بر بچا یه تووسی کردیم اومدیم

توس:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " توس" می نویسد : ( ( توس که زادگاه فردوسی نام خویش را از او ستانده است از پهلوانان و سپهداران نامبردار در شاهنامه است. طوس از دودمان نوذر است که با نام " نَئُوتَئیریّه "در اوستا ستوده شده است. دو دودمان بزرگ پهلوانی در شاهنامه که در بیشینه ی رخدادهای حماسی همبازند و حضور دارند ، یکی" نوذریان " است و دیگر گودرزیان. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( و دیگر دلاور سپهدار طوس
که در جنگ بر شیر دارد فسوس ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 228. )

شناسنامه
توسکا Betulaceae :تیره
Betula pendula –B. verrucosa ehrh :نام لاتین
Silver birch – Lady birch tree :نام انگلیسی
توس - غان :نام فارسی
شجره التامول :نام عربی
شرح گیاه
...
[مشاهده متن کامل]

درخت توس بومی عرضهای زیاد نیمکره شمالی است و تا ارمنستان و قفقاز و ایران پیش می رود نام این درخت در دره شهرستانک و هم درارتفاعات دره تالار توس می باشد این درخت د رگذشته برای معالجه بیماران مبتلا به نقرس مورد استفاده قرار می گرفته است. و شاید اختصاص دادن شهرستانک به ییلاقات سلطنتی قاجار به علت ابتلا برخی از سلاطین آن به بیماری نقرس بوده است. درختی است بسیار بزرگ و زیبا که ارتفاع آن در نواحی مساعد به 30 متر نیز می رسد. برگهائی لوزی شکل, نوک تیز با دو ردیف دندانه و منتهی به دمبرگ دراز دارد. شاتونهای نر آن در آغاز پاییز ولی شاتونهای ماده آن در ماه بهار ظاهر می شوند. از مشخصات آن این است که پوست تنه آن سفید رنگ و صاف است و بعلاوه و در سن بیست سالگی به صورت نوارهای نازک شبیه اوراق کاغذ از آن جدا می شود. قسمت مورد استفاده درخت برگ , پوست تنه و همچنین قطران حاصل از آن است.
img/daneshnameh_up/7/79/Betulapendula2. jpg
زمان برداشت
از پوست درخت در بعضی نقاط مخصوصاً روسیه نوعی قطران گیاهی به نامGourdron de Bouleau تهیه می شود برای این کار پوست درخت را در ماه اردیبهشت ( پس از قطع درخت ) از ساقه جدا کرده بر روی هم انباشته می کنند و تا آخر پاییز به همین حالت نگه می دارند تا تخمیر حاصل کند سپس در ماه آذر به طریقه خشک تقطیر می کنند. یعنی آنها را در جعبه فلزی مکعب شکل جای داده ابتدا تحت اثر گرمای ملایم و سپس گرمای شدید قرار می دهند معمولاً قطراتی که بدین نحو بدست می آید با قطران انواع کاج مخلوط می کنند و سپس در معرض استفاده قرار می دهند, این قطران در اثر تقطیر جز به جز اسانسی بنام اسانس بولو یا روغن روسی می دهد.
دامنه انتشار
اطراف تهران, شهرستانک, در ارتفاعات 2000 تا 2300 متری دره های قسمتهای غربی شهرستانک که به سمت جاده چالوس و تهران منتهی می شود. دره اشتراک, کوههای توچال

بپرس