تودر

لغت نامه دهخدا

تودر. [ ت َ وَدْ دُ ] ( ع مص )به اسراف رفتن و پریشان شدن مال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به کار دشوار افتادن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). یقال : تودر فی الامر؛ به کار دشوار افتاد. و قد یکون التودر فی الصدق و الکذب و هو ایرادک صاحبک فی مهلکة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تودر. [ دُ ] ( اِخ ) از خانواده های معروف انگلستان است. در فاصله سالهای 1485 و 1603 م. پنج تن از فرمانروایان انگلستان از این خانواده برخاسته اند که عبارتند از هانری هفتم و هانری هشتم و ادوارد ششم و ماری و الیزابت. ( از لاروس ).

فرهنگ فارسی

از خانواده های معروف انگلستان است ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس