توا

لغت نامه دهخدا

توا. [ ت َ ] ( از ع ، اِ مص / ص ) بمعنی ضایع و خراب و تلف باشد. ( برهان ). بمعنی خراب و ضایع باشد. ( فرهنگ جهانگیری ). ضایعشده و خراب شده و منهدم و تلف شده. ( ناظم الاطباء ). تلف. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). بمعنی هلاک و تلف عربی است. ( فرهنگ رشیدی ). رجوع به تواء شود :
فغان از این غراب و وای وای او
که در توا فکندمان نوای او.
منوچهری ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
زیر و زبر بکرد همه خانمانشان
وَاسباب ملک جمله تلف کرده و توا.
مظهر کرمانی ( از فرهنگ جهانگیری ).

توا. [ ت ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بازفت است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است و 180 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان بازفت است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است ٠

گویش مازنی

/tavaa/ از دهکده های متروک و قدیمی در مشرق گرگان

واژه نامه بختیاریکا

( تَوا ) ( ● ) ؛ تابنده؛ درخشنده
( تَوا ) ( ● ) ؛ نیمه جامد ( نیمه مایع )

دانشنامه عمومی

توا ( انگلیسی: TOA ) شرکت الکترونیک ژاپنی است، که در سال ۱۹۴۹ تأسیس شد.
عکس توا
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

توآ. توآ (Twa)
قومی ساکن در بوروندی و روآندا، نزدیک به یک درصد از جمعیت این دو منطقه از قوم توآ هستند. آن ها مردمی قدکوتاه، کوچ نشین، شکارچی و گر دآورندۀ خوراکند و در جنگل ها زندگی می کنند.

پیشنهاد کاربران

توآ . به معنای تو و من ، و دانایی که در من و تو هست که در کانگ فو توآ . طریقت ودانایی معنی می شود

بپرس