تهمتن
/tahamtan/
مترادف تهمتن: دلاور، دلیر، شجاع، قوی، گرد، نیرومند، رستم
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) لقبِ رستم پهلوانِ داستانی شاهنامه، ( در اعلام ) از القاب رستم زال
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
در میان مهد چشم من نخسبد طفل خواب
تا ببینم روی آن برجیس رای تهمتن.
منوچهری.
هم وصف تو اندر لب ناهید مغنی هم نام تو بر بازوی مریخ تهمتن.
شرف شفروه ( از انجمن آرا ).
عاجزش کرده نورسیده زنی از تنی اوفتاده تهمتنی.
نظامی.
کدامین تهمتن بدو پادشاست.نظامی.
یکی تن که درپیش صد تن بوداگر خود تهمتن بود زن بود.
امیرخسرو.
|| به معنی سپهدار و لشکرکش و خداوند سپاه هم هست. ( برهان ). خداوند سپاه گران. ( شرفنامه منیری ). سپهدار و لشکرکش و خداوند سپاه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) بندگی و فرمانبرداری کردن را نیز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).تهمتن. [ ت َ هََ ت َ ] ( اِخ ) از القاب رستم زال است. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ). یکی از القاب رستم است زیرا که او عظیم الجثه و شجاع و بی همتا بود. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و نیز رستم را نامند و پیلتن هم گویندش. ( شرفنامه منیری ). یکی از القاب رستم است چون که عظیم جثه بود و در مردانگی و دلاوری بی مثل و همتا بود او را به این لقب ملقب ساختند. ( فرهنگ جهانگیری ). لقب رستم زیرا که دلاور بی همتا بود. ( فرهنگ رشیدی ). از القاب رستم. ( ناظم الاطباء ). در شاهنامه تهمتن لقبی است که به رستم داده شده ؛ یعنی بزرگ پیکر و قوی اندام. در واقع تهمتن معنی کلمه رستم است چه رستم نیز مرکب از دو جزء: نخست از کلمه «رئوذ» که به معنی بالش و نمو است... کلمه مذکور از ریشه فعل رئود که به معنی بالیدن است می باشد از همین کلمه است رستن و روئیدن. دوم از کلمه تهم. بنابراین رستم درست به معنی تهمتن است یعنی کشیده بالا و بزرگ تن و قوی پیکر.... ( یشتها ج 2 ص 139 ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
تنومند، تناور، دلیری، قوی جثه، لقب رستم پهلوان
( صفت ) ۱- قوینیرومند.۲ - شجاع دلیر . ۳- ( اسم ) لقب رستم بن زال . ۴ - ( اسم ) لقب بهمن بن گشتاسب .
فلک نهم نام فلک نهم است که از همه افلاک بزرگتر است و بر همه احاطه دارد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دلیر. &delta، دراصل لقب رستم، پهلوان داستانی ایران است.
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:رستم (شاهنامه)
wikijoo: تهمتن
مترادف ها
تهمتن
شجاع، دلاور، مرد، دلیرانه، نیرومند، تهمتن، بهادر
پیشنهاد کاربران
قوی قدرت مند ( صفتی نسبت به یک فرد ) دلاور بزرگ مرد
تهمتن و تهمینه دو نام برای پسر و دختر. معنای هر دو اسم در دو بُعد فکر و فیزیک یعنی حاوی مُحتوا. متضاد کلمه تهمتن و تهمینه کلمه مُتَهاون به مفهوم تهی از محتوا در هر کاری می باشد. و مترادف مفهومی کلمه تهمتن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و تهمینه، دو کلمه مَهد و تُحفه یا تَهفه به مفهوم حاوی محتوا می باشد. اصطلاح مهد تمدن نیز یعنی محتوی تمدن.
اسم قشنگی هست ولی چرا نام شاه شاهزادگان ایرانی نیست فقط لقب رستم
پهلوان دلاور غیرتمند بزرگ شرافتمند قدرتمند یل میداندار مرد رزمی و نبرد مردی که با ترس اشنایی ندارد و حرف و عملش یکی است و صداقتش از شجاعتش میاید
درود
تو شاهنامه گاهی به اسفندیار هم تهمتن میگن
تو شاهنامه گاهی به اسفندیار هم تهمتن میگن
لقب رستم چون اشاره به دلاوری شجاعت دارد
معنی:لقب رستم بن زال - قوی جثه - قدرتمند - توانا
بزرگ تن، قوی اندام