تهجرون

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَهْجُرُونَ: هذیان می گویید
ریشه کلمه:
هجر (۳۱ بار)

«تَهْجُرُونَ» از مادّه «هجر» (بر وزن فجر) در اصل، به معنای دوری کردن و جدایی است; سپس به معنای هذیان گفتن مریض نیز آمده; چرا که سخنانش در آن حالت ناخوش آیند و دور کننده است و نیز «هجر» (بر وزن کفر) به معنای فحش و ناسزا است که آن نیز مایه دوری و جدایی است.
راغب گوید: هَجْر و هِجْران آن است که انسان از دیگری جدا شود خواه با بدن یا با زبان یا با قلب. در لغت آمده:«هَجَرَ الشَّیْ‏ءَ: تَرَکَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْهُ» طبرسی آن را قطع مواصلت گفته است. . مدتی دراز از من دورشو. . از تزلزل بدور باش . زنان را موعظه کنید و در خوابگاهها از آنها جدا شوید. * . هُجْر (بروزن قفل) به معنی هذیان است «هَجَرَ فی نَوْمِهِ وَ مَرَضِهِ هَجْراً: خلط وهذی » راغب گوید:«أَهْجَرَ فُلانٌ» یعنی از روی قصد هذیان گفت و «هَجَرَالْمَریضُ» یعنی مریض از روی عدم قصد هذیان گفت. معنی آیه چنین می‏شود: درباره قران تکبر می‏کردید و شبانه در باره آن هذیان و پریشان می‏گفتید. بعضی آن را کنارشدن و عدم انقیاد گفته‏اند. بقول مجمع کلام هذیان رااز آن هُجْر گویند که شأنش مهجور و متروک بودن است در آیه . مهجور ظاهرا به معنی متروک است وبعضی آن را هذیان گفته‏اند. آیات ماقبل نشان میدهند که آن حضرت این کلام را در آخرت بعنوان شکایت خواهد گفت. *** مهاجرت: اصل مهاجرت به معنی متارکه غیر است و درعرف هجرت از محلی است به محل دیگر و درعرف قرآن هجرت از دار کفر است بدار ایمان مثل هجرت از مکه به مدینه در اوائل اسلام . . این آیات و تمام آیات دیگر راجع به همان مطلب است که گفته شد. حتی در باره ابراهیم «علیه السلام» که فرمود: . طبرسی فرموده: مهاجران را به جهت قطع مواصلت و ترک قوم و محلشان مهاجر نامیده‏اند و علت آمدن با مفاعله آن است که هریک از مهاجران مانند نظیر خویش از وطن و قوم خود بریده و مصاحبت رسول خدا«صلی الله علیه وآله» رااختیار می‏کردند. نگارنده گوید: بارها در این کتاب گفته‏ایم و صاحب مجمع نیز متذکر شده‏اند که مفاعله لازم نیست همیشه بین الاثنین باشد مثل «سافَرَ زَیْدٌ عاقَبْتُ اللُّصَّ» در مهاجرت نیز اگر بین الاثنین نباشد مانعی نیست. در اینجا لازم است چند مطلب بررسی شود: 1 . یعنی آنانکه ملائکه آنها را در حال ظالم بود نشان قبض روح می‏کنند. گویند در چه کار بودید؟ گویند ما مقهور و بی چاره بودیم (کفار و اوضاع محیط مانع از آن بود که مسلمان زندگی کنیم ودستور خدا را بکار بندیم) ملائکه گویند: مگر زمین خدا وسیع و بزرگ نبود که هجرت بکنید (آیا در این زمین پهناور جایی نبود که به آنجامهاجرت کرده و خدای خویش را بندگی کنید؟!) اینگونه مردم جایشان آتش است. این آیه و آیه مابعد آن در «ضعف» در بحث مستضعفین مورد بررسی قرار گرفته است و این آیه روشن می‏کند: هرجا که انسان نتوانست بدین خویش عمل کند باید از آن محل کوچیده در محل دیگری که از جهت مراسم دینی مناسب است اقامت گزیند و گرنه پیش خدا معذور نخواهد بود، در صدر اسلام وظیفه مسلمین آن بود ازمکه معظمه که در تصرف مشرکان بود کوچیده و به مدینه منوره روی آورند این حکم همواره به قوت خود باقی است. 2 در باره آیه . در «سبق» مفصلا بحث شده است آیا «المهاجرین» در این آیه فقط شامل آنهاست که به مدینه پس از رسول خدا «صلی الله علیه واله» هجرت کردند یا مهاجرین حبشه را نیز شامل است؟ به نظر می‏آید مراد مهاجرانی است که پس از مهاجرت آن حضرت، به مدینه هجرت کردند و مهاجران حبشه نیز آنگاه که به مدینه آمدند مشمول آن شدندو به احتمال قوی می‏شود گفت که وصف مهاجرت به آنها که به حبشه رفتند دوبار شامل می‏شود و از اول داخل در عموم اند. قرائت مشهور در «وَالْاَنْصار» بکسر راء است عطف به «المهاجرین» مراد از سابقون قهرا کسانی اند که در ایمان به خدا و رسول از همه سابق و جلوتر بودند«وَالذَّینَ اتَّبعُوهُمْ بِاِحْسانٍ» ظاهرا شامل همه مسلمین تا روز قیامت است. سابقون اولون در ردیف اول و تابعان به احسان در ردیف دوم واقع اند و این هر دو دسته بشرط آنکه تا آخر عمر در ایمان ثابت باشند مورد رضایت خداوند می‏باشند یعنی: آنانکه از مهاجرین در اول به اسلام سبقت کرده‏اند و آنانکه از انصار در اول به اسلام سبقت کرده‏اند و آنانکه با نیکی از آنها پیروی کرده‏اند خدا از همه شان راضی است. تمام مطلب در «سبق» دیده شود. در المیزان گفته: دو قسمت اول منطبق می‏شود بر آنانکه قبل از هجرت به آن حضرت ایمان آورده و پیش از جنگ «بدر» به مدینه هجرت کرده و آنانکه جلوتر از همه در مدینه ایمان آورده وآنجا را برای خانه اسلام آماده کرده‏اند. 3 مهاجرت و ترک دیار در راه خدا یکی از صفات بندگان واقعی خدا و یک نوع تکامل و ترقی است که آیات کثیری آن را مدح کرده است و حتی در باره زنان نیز آمده .

پیشنهاد کاربران

المؤمنون
مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻜﺒّﺮ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﻳﺪﻳﺪ [ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺰم ]ﺷﺒﺎﻧﻪ [ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ] ﻫﺬﻳﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻴﺪ [ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻧﺎﻣﻌﻘﻮﻝ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩﻳﺪ . ]…. ( ٦٧ )

بپرس