تنیسی

لغت نامه دهخدا

تنیسی. [ ت ِن ْ نی ] ( اِخ ) محمدبن علی بن الحسین بن احمد، مکنی به ابوبکر و معروف به نقاش. وی بدمشق از محمدبن حریم ومحمدبن عتاب زفتی و گروهی دیگر حدیث شنید و دارقطنی و جز او از وی روایت کنند. در رمضان 272 هَ. ق. متولد شد و در شعبان 369 درگذشت. ( از معجم البلدان ).

تنیسی. [ ت ِن ْ نی ] ( اِخ ) یحیی بن حسان بن حسان التنیسی البصری ، مکنی به ابوزکریا. متوفی به سال 208 هَ. ق. در مصر. ابوسعید گوید او را تصنیف هایی است ولی از آن تصنیفها نامی نبرده است. ( از اسماء المؤلفین ج 2 ص 514 ). رجوع به معجم البلدان شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تِنّیسی، شهرت تعدادی از محدّثان و راویان اهل سنّت منسوب به تنّیسِ مصر می باشد.
ابوزکریا یحیی بن حسّان مصری (یا بصری) از محدّثان قرن دوم بودند، نام پدر وی در برخی منابع ابی حسان آمده است.وی در ۱۴۴ در دمشق به دنیا آمد، بعد ها به مصر رفت و به سبب اقامت در ناحیه تنّیس به تنّیسی مشهور شد. برخی اصل وی را از بصره دانسته اند.
← اساتید
بنا بر نوشته ابن یونس، وی از اهالی دمشق بود، به مصر رفت و در تنّیس اقامت گزید. از احفاد وی تا زمان ابن یونس عده ای در تنّیس اقامت داشته اند.
← اساتید
وی از مردم دمشق بوده ولی به سبب اقامتش در تنّیس به این نام مشهور شده است.
← اساتید
...

پیشنهاد کاربران

بپرس