تنبلی منافقان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تنبلی منافقان (قرآن). آیاتی از قرآن در باره تنبلی منافقان است که به آنها اشاره می کنیم.
منافقان در امر جهاد تنبلی کردند.ولیعلم الذین نافقوا وقیل لهم تعالوا قـتلوا فی سبیل الله او ادفعوا قالوا لو نعلم قتالا لاتبعنـکم... • الذین قالوا لاخونهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرءوا عن انفسکم الموت ان کنتم صـدقین. و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند آنهایی که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حد اقل) از حریم خود، دفاع نمایید! » گفتند: «اگر می دانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی می کردیم. (اما می دانیم جنگی نمی شود.) » آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان به زبان خود چیزی می گویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان می کنند، آگاهتر است. (منافقان) آنها هستند که به برادران خود- در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروی می کردند، کشته نمی شدند! » بگو: « (مگر شما می توانید مرگ افراد را پیش بینی کنید؟! ) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست می گویید! »
← حضور سه گروه در جنگ احد
وما منعهم ان تقبل منهم نفقـتهم الا انهم کفروا بالله وبرسوله ولا یاتون الصلوة الا وهم کسالی.. هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمی آورند جز با کسالت، و انفاق نمی کنند مگر با کراهت.این کراهت بدانجهت است که نماز و انفاق اینان بخاطر رضای خدا نیست بلکه برای ریاء و خودنمایی و تظاهر به اسلام است. جمله های بالا در عین اینکه وضع منافقان را از نظر عدم نتیجه گیری از اعمالشان تشریح می کند در حقیقت نشانه دیگری از نشانه های آنها را بیان می کند، و آن اینکه مؤمنان واقعی را از نشاطی که به هنگام عبادت دارند و از میل و رغبتی که نسبت به اعمال نیک نشان می دهند و مخلصانه به دنبال آن می شتابند بخوبی می توان شناخت.همانگونه که به وضع منافقان از طرز انجام اعمالشان می توان پی برد، زیرا معمولا از روی بی میلی و دلسردی و ناراحتی و کراهت اقدام به انجام کار خیر می کنند، گویی کسی به اجبار دست آنها را گرفته و کشان کشان به سوی کار خیر می برد.بدیهی است اعمال گروه نخست چون از عشق خدا سر می زند و با دلسوزی توام است همه آداب و مقرراتش رعایت می گردد، ولی اعمال گروه دوم چون از روی کراهت و بی میلی است ناقص و دست و پا شکسته و بیروح است، بنا بر این انگیزه های متفاوت آنها دو شکل متفاوت به اعمالشان می دهد. فرح المخلفون بمقعدهم خلـف رسول الله وکرهوا ان یجـهدوا بامولهم وانفسهم فی سبیل الله وقالوا لا تنفروا فی الحر قل نار جهنم اشد حرا لو کانوا یفقهون• فان رجعک الله الی طـائفة منهم فاستـذنوک للخروج فقل لن تخرجوا معی ابدا ولن تقـتلوا معی عدوا انکم رضیتم بالقعود اول مرة فاقعدوا مع الخــلفین• وجاء المعذرون من الاعراب لیؤذن لهم وقعد الذین کذبوا الله ورسوله سیصیب الذین کفروا منهم عذاب الیم. تخلف جویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند و کراهت داشتند که با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد کنند و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند: «در این گرما، (بسوی میدان) حرکت نکنید! » (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است! » اگر می دانستند! • هر گاه خداوند تو را بسوی گروهی از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوی میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد! و هرگز همراه من، با دشمنی نخواهید جنگید! شما نخستین بار به کناره گیری راضی شدید، اکنون نیز با متخلفان بمانید! » • و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند که به آنها اجازه (عدم شرکت در جهاد) داده شود و آنها که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، (بدون هیچ عذری در خانه خود) نشستند بزودی به کسانی از آنها که مخالفت کردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناکی خواهد رسید!کلمه" خلاف" مانند" مخالفت" مصدر" خالف، یخالف" است، و بطوری که بعضی ها گفته اند گاهی به معنای بعد می آید، و بعید نیست که در آیه" اذا لا یلبثون خلافک الا قلیلا-در این صورت نمی پایند بعد تو مگر اندکی" به این معنا باشد. و با اینکه از نظر سیاق کلام جا داشت بفرماید: " خلافک- بمنظور مخالفت تو" اگر فرمود" خلاف رسول الله- به منظور مخالفت رسول خدا" برای این بود که دلالت کند بر اینکه منافقین از مخالفت امر خدا خوشحال می شدند، با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم لجبازی نداشتند، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم جز پیغام آوردن کار دیگری نداشت.معنای آیه این است: منافقین که تو آنان را بعد از رفتنت بجای گذاشتی خوشحال شدند که با تو بیرون نیامدند و تو را مخالفت کردند، و یا بعد از تو بیرون نیامدند، و کراهت داشتند از اینکه با مال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنند.و جمله" و قالوا لا تنفروا فی الحر" نقل خطاب منافقین است به دیگران که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم را یاری نکنند، و زحمات آن جناب را در حرکت دادن مردم بسوی جهاد خنثی سازند، و لذا خدای تعالی آن جناب را دستور می دهد که چنین جوابشان دهد: " نار جهنم اشد حرا" یعنی اگر فرار از حرارت و تقاعد ورزیدن شما را از گرما نجات می داد، باری، از حرارتی شدیدتر از آن یعنی حرارت دوزخ نجات نمی دهد، آری فرار از این حرارت آسان شما را دچار آن حرارت شدید می سازد. آن گاه با جمله" لو کانوا یفقهون" که با کلمه" لو" که برای تمنی و آرزو می باشد، ابتداء شده، نومیدی از تعقل و فهم ایشان را می رساند.
تنبلی منافقان در نماز
تنبلی منافقان در نماز ، مورد مذمت خداوند قرار گرفته است..... واذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی.. منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند و در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی نماینداین جمله وصف دیگری است از اوصاف منافقین و آن این است که وقتی به نماز می ایستند اولا به حالت کسالت می ایستند و پیدا است که هیچ اشتها و میلی به نماز ندارند و در ثانی همه در صدد آنند که به مردم بفهمانند که ما نمازخوانیم، با اینکه نماز برترین عبادتی است که خدای تعالی در آن ذکر و یادآوری می شود و اگر به راستی دلهایشان علقه و محبتی به پروردگارشان می داشت و به او ایمان می داشت، در توجه به سوی خدا و در ذکر خدا دچار کسالت و سستی نمی شدند و عمل خود را به قصد ریا و نشان دادن به مردم انجام نمی دادند و در عوض بسیار خدا را به یاد می آوردند، آری قلب به هر چه تعلق داشته باشد و خاطر آدمی به هرچه مشغول باشد، دائما به یاد همو خواهد بود. تنبلی در نماز، از صفات منافقان استان المنـفقین... واذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی.. منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند و در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایندوما منعهم ان تقبل منهم نفقـتهم الا انهم کفروا بالله وبرسوله ولا یاتون الصلوة الا وهم کسالی.. هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمی آورند جز با کسالت، و انفاق نمی کنند مگر با کراهت!دو علت نماز آنها پذیرفته نیست نخست به علت کفر، و دیگر بخاطر آنکه از روی کسالت و کراهت انجام می گیرد.جمله های بالا در عین اینکه وضع منافقان را از نظر عدم نتیجه گیری از اعمالشان تشریح می کند در حقیقت نشانه دیگری از نشانه های آنها را بیان می کند، و آن اینکه مؤمنان واقعی را از نشاطی که به هنگام عبادت دارند و از میل و رغبتی که نسبت به اعمال نیک نشان می دهند و مخلصانه به دنبال آن می شتابند بخوبی می توان شناخت.همانگونه که به وضع منافقان از طرز انجام اعمالشان می توان پی برد، زیرا معمولا از روی بی میلی و دلسردی و ناراحتی و کراهت اقدام به انجام کار خیر می کنند، گویی کسی به اجبار دست آنها را گرفته و کشان کشان به سوی کار خیر می برد.بدیهی است اعمال گروه نخست چون از عشق خدا سر می زند و با دلسوزی توام است همه آداب و مقرراتش رعایت می گردد، ولی اعمال گروه دوم چون از روی کراهت و بی میلی است ناقص و دست و پا شکسته و بیروح است، بنا بر این انگیزه های متفاوت آنها دو شکل متفاوت به اعمالشان می دهد.در آخرین آیه روی سخن را به پیامبر کرده می گوید: " فزونی اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتی فرو برد" و فکر کنی که آنها با اینکه منافقند چگونه مشمول اینهمه مواهب الهی واقع شده اند

پیشنهاد کاربران

بپرس