تناسخ عرفانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در تاریخ تصوف اسلامی ، به سبب خلط اولیه معنای حلول و تناسخ و قوّت بحث حلول در میان صوفیه، بحث در تناسخ اهمیت داشته است.
علی بن عثمان هجویری (متوفی قرن پنجم) در کشف المحجوب در ذکر صوفیان از حلولیه نام می برد که دسته ای از آنان خود را به ابوحلمان دمشقی منسوب می کنند و او را به حلول و نسخ ارواح متهم می دارند. اعتقاد به تجلی خداوند در مظاهر مختلف، صوفیان را با اتهام تناسخ روبرو می کرده و به پاسخگویی وا می داشته است. بعلاوه، وجود فرقه هایی چون اهل حق که از سویی معتقد به تناسخ بوده و از سوی دیگر عناصری از تصوف در خود داشته اند، از دیگر وجوه اهمیت این بحث است.

آشنایی صوفیان مسلمان با تناسخ
طبعاً به سبب رواج عقیده به تناسخ، صوفیان مسلمان با این عقیده و انواع آن آشنایی داشته اند. بخصوص مفهوم دینی مسخ در میان ایشان متداول بوده که آن را با آموزه تجسم اعمال و خُلقیات بویژه در باطن افراد مرتبط کرده اند.

رد تناسخ توسط علاءالدوله سمنانی
علاءالدوله سمنانی (متوفی قرن هشتم) همین مسخ باطن را حجتی در رد تناسخ شمرده است. وی در محاجه با بوداییان تناسخی به این عقیده صوفیه اشاره می کند و می گوید سالکان طریقت در بدن واحد بر همه صورتها غلبه می کنند، وقتی صفات ناپسندی می یابند مثلاً غضب بر آنان چیره می شود، خود را به صورت حیواناتی چون سگ می بینند و وقتی به صفات نیکو آراسته شوند خود را به صورت ملائک می بینند، پس چه نیازی هست که با رفع هر صفتی از نفس، بدن هم مطابق عقیده تناسخیان تغییر کند.

رد تناسخ توسط بعضی بزرگان تصوف
...

پیشنهاد کاربران

بپرس