تناسب
/tanAsob/
مترادف تناسب: خویشاوندی، سازگاری، سنخیت، مناسبت، نسبت، وفاق، هم آهنگی، نسبت داشتن، خویش بودن، متناسب بودن، برازیدن
متضاد تناسب: ناسازگاری، ناهماهنگی
برابر پارسی: برازندگی، فراخور، هماهنگی، همگری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) با هم نسبت داشتن نسبت یافتن با یکدیگر خویش هم بودن. ۲- وجود داشتن نسبت و رابطه میان دو کس یا دو چیز . ۳ - برازیدن . ۴ - ( اسم ) خویشاوندی خویشی . ۵ - سازواری موافقت . ۶ - بیان تساوی دونسبت راتناسب نامند . مثلا ۴/۳۸/۶ تناسب است . این تناسب را چنین میخوانند ۴ به ۳ مثل ۸است به ۶ . اعداد ۴ و ۳ و ۸ و۶ راجمله های این تناسب نامند . ۷ - هماهنگی . جمع : تناسبات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. با یکدیگر نسبت یافتن، میان دو شخص یا دو چیز نسبت و رابطه وجود داشتن.
۳. مانند هم شدن.
۴. (ادبی ) در بدیع، آوردن کلماتی در نظم یا نثر که با هم متناسب باشند، مثل ماه وخورشید، چشم وابرو، دست وپا، گُل وبلبل، مراعات النظیر.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تناسب (ادبیات فارسی). یکی از آرایه های ادبی که در ادبیات فارسی بالاخص در شعر بسیار کاربرد دارد تناسب می باشد. تناسب وجود نوعی نظم و توافق و هماهنگی است میان چند چیز. در اصطلاح به معنای آن است که شعر از یک روش خاصی هم چون تضاد، مقابله، مراعات النظیر، تبادر، توجیه و افتنان پیروی کند.
انسان از هر نوع نظم و تناسب لذّت می برد و بر عکس، پراکندگی و ناهماهنگی را خوش نمی دارد، به همین دلیل است که ذهن انسان پیوسته در پی یافتن و ایجاد رابطه و نسبت و هماهنگی میان پدیده هاست.به گفته ی "اریک نیوتن" «شکی نیست که اگر مغز انسان عطشی دارد، آن عطش برای درک حقایق و ایجاد رابطه میان آنهاست»؛ ذهن انسان پیوسته در تلاش یافتن رابطه و تناسب میان پدیده هاست، میان همه چیز حتی میان پشه و فیل، نور و ظلمت، ماسه و کوه؛ به هر حال تناسب، وحدتی میان اجزاء پراکنده ایجاد یا دریافت می کند. به عبارت دیگر تناسب، کثرت و تفرق را به وحدت می رساند.
وحیدیان کامیار، تقی، بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی، محمد انزابی نژاد، تهران، دوستان، ۱۳۷۹، چاپ اول، ص۶۳، ۶۴.
تناسب شامل چند موضوع می شود؛ از جمله: تضاد، مقابله، مراعات النظیر، تبادر، توجیه و افتنان.
← مطابقه یا تضاد
گفته شده است، دو طرف تناسب چنانچه در آغاز و انجام جمله یا مصراع یا بیت قرار گیرند، به آن تناسب، تناسب الاطراف می گویند. مانند این شعر سعدی:سیاه زنگی هرگز شود سپید به آب؟ •••• سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟
طباطبایی، محمدرضا، هنر بدیع، قم، دارلعلم، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۱۱۶.
...
انسان از هر نوع نظم و تناسب لذّت می برد و بر عکس، پراکندگی و ناهماهنگی را خوش نمی دارد، به همین دلیل است که ذهن انسان پیوسته در پی یافتن و ایجاد رابطه و نسبت و هماهنگی میان پدیده هاست.به گفته ی "اریک نیوتن" «شکی نیست که اگر مغز انسان عطشی دارد، آن عطش برای درک حقایق و ایجاد رابطه میان آنهاست»؛ ذهن انسان پیوسته در تلاش یافتن رابطه و تناسب میان پدیده هاست، میان همه چیز حتی میان پشه و فیل، نور و ظلمت، ماسه و کوه؛ به هر حال تناسب، وحدتی میان اجزاء پراکنده ایجاد یا دریافت می کند. به عبارت دیگر تناسب، کثرت و تفرق را به وحدت می رساند.
وحیدیان کامیار، تقی، بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی، محمد انزابی نژاد، تهران، دوستان، ۱۳۷۹، چاپ اول، ص۶۳، ۶۴.
تناسب شامل چند موضوع می شود؛ از جمله: تضاد، مقابله، مراعات النظیر، تبادر، توجیه و افتنان.
← مطابقه یا تضاد
گفته شده است، دو طرف تناسب چنانچه در آغاز و انجام جمله یا مصراع یا بیت قرار گیرند، به آن تناسب، تناسب الاطراف می گویند. مانند این شعر سعدی:سیاه زنگی هرگز شود سپید به آب؟ •••• سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟
طباطبایی، محمدرضا، هنر بدیع، قم، دارلعلم، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۱۱۶.
...
wikifeqh: تناسب
دانشنامه عمومی
تناسب (معماری). تناسب یکی از مفاهیم اصلی و پایه ای معماری است که به رابطهٔ بین اجزا و کلیت یک فضا یا طرح معماری اشاره دارد و منظور از تئوری های تناسبات، ایجاد احساس نظم بین اجزاء یک ترکیب بصری است.
در سبک های معماری به تناسب اجزا معماری و انسان و فضا توجه بسیاری شده است و در هر سبک معماری تغییرات تناسب مفاهیم متفاوتی را بیان می کند.
نسبت طلائی بین اجزای ساختمان در معماری های متعدد و در زمان های متفاوتی در سبک های معماری مورد نظر بوده است و آثار آن را در معماری ایرانی - اسلامی، معماری مصر باستان، معماری یونان، معماری روم می توان دید.
برج و میدان آزادی:طول بنا ۶۳ و عرض ان ۴۲ است که ۱/۵=۴۲: ۶۳ و به عدد طلایی نزدیک می باشدسبک معماری آن نیزطاق بزرگی است که تلفیقی از سبک هخامنشی و ساسانی و اسلامی است که منحنی آن با الهام از طاق کسری معماری ایران باستان را تداعی می نماید.
قلعه دالاهو، کرمانشاه:خطی از استحکامات به طول دو و نیم کیلومتر و عرض چهار متر با قلوه و لاشه سنگ به همراه ملات دیوار گچ را می سازد. سرتاسر نمای خارجی این دیوار با مجموعه ای از برج های نیم دایره ای شکل تقویت شده است. می دانیم۱/۶=۵/۲: ۴ که همان عدد طلایی است.
بیستون از دوره هخامنشی، کرمانشاه:به طول ۵ کیلومتر و عرض ۳ کیلومتراست. اعداد۵و۳هردوجزودنباله فیبوناتچی هستندو۱/۶=۵:۳ و ابعاد برجسته کاری ۱۸ در ۱۰ پاست که قامت "داریوش"۵ پا و ۸ اینچ ( ۱۷۰ سانتیمتر ) بلندی داردکه هر دو اعداد فیبوناتچی هستند.
پل ورسک در مازندران: این پل بر روی رودخانه ورسک در مجاورت سواد کوه بنا شد. بلندی این پل ۱۱۰ متر است وطول قوس آن ۶۶ متر می باشد ( ۱/۶ = ۶۶: ۱۱۰ ) .
مقبره ابن سینا:آرامگاه دروسط تالاری مربع شکل قرارگرفته که پله مدور ( مارپیچ فیبوناتچی ) و پایه های دوازده گانه برج را احاطه کرده اند. سطح حیاط باسه پله سراسری به ایوان متصل است. ایوان با دری به ارتفاع ۲/۳ متر و عرض ۹/۱ متر به سرسرای آرامگاه متصل است ( ۶/۱=۹/۱: ۲/۳ ) در دو طرف سرسرا دو تالار قرار دارد یکی در جنوب که تالار سخنرانی و اجتماعات است؛ و یکی در شمال که کتابخانه آرامگاه است. طول تالار کتابخانه ۴۵/۹ متر وعرض آن ۷۵/۵ متر است ( ۶/۱=۷۵/۵: ۴۵/۹ )
ارگ بم:این بنا ۳۰۰ متر طول و ۲۰۰ متر عرض داشته و از ۲ قسمت تشکیل شده است. این دژ ۵ شیوه ساختاری از خشت خام دارد. ( ۳ و ۲ و ۵ اعداد دنباله فیبوناتچی هستند )
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر سبک های معماری به تناسب اجزا معماری و انسان و فضا توجه بسیاری شده است و در هر سبک معماری تغییرات تناسب مفاهیم متفاوتی را بیان می کند.
نسبت طلائی بین اجزای ساختمان در معماری های متعدد و در زمان های متفاوتی در سبک های معماری مورد نظر بوده است و آثار آن را در معماری ایرانی - اسلامی، معماری مصر باستان، معماری یونان، معماری روم می توان دید.
برج و میدان آزادی:طول بنا ۶۳ و عرض ان ۴۲ است که ۱/۵=۴۲: ۶۳ و به عدد طلایی نزدیک می باشدسبک معماری آن نیزطاق بزرگی است که تلفیقی از سبک هخامنشی و ساسانی و اسلامی است که منحنی آن با الهام از طاق کسری معماری ایران باستان را تداعی می نماید.
قلعه دالاهو، کرمانشاه:خطی از استحکامات به طول دو و نیم کیلومتر و عرض چهار متر با قلوه و لاشه سنگ به همراه ملات دیوار گچ را می سازد. سرتاسر نمای خارجی این دیوار با مجموعه ای از برج های نیم دایره ای شکل تقویت شده است. می دانیم۱/۶=۵/۲: ۴ که همان عدد طلایی است.
بیستون از دوره هخامنشی، کرمانشاه:به طول ۵ کیلومتر و عرض ۳ کیلومتراست. اعداد۵و۳هردوجزودنباله فیبوناتچی هستندو۱/۶=۵:۳ و ابعاد برجسته کاری ۱۸ در ۱۰ پاست که قامت "داریوش"۵ پا و ۸ اینچ ( ۱۷۰ سانتیمتر ) بلندی داردکه هر دو اعداد فیبوناتچی هستند.
پل ورسک در مازندران: این پل بر روی رودخانه ورسک در مجاورت سواد کوه بنا شد. بلندی این پل ۱۱۰ متر است وطول قوس آن ۶۶ متر می باشد ( ۱/۶ = ۶۶: ۱۱۰ ) .
مقبره ابن سینا:آرامگاه دروسط تالاری مربع شکل قرارگرفته که پله مدور ( مارپیچ فیبوناتچی ) و پایه های دوازده گانه برج را احاطه کرده اند. سطح حیاط باسه پله سراسری به ایوان متصل است. ایوان با دری به ارتفاع ۲/۳ متر و عرض ۹/۱ متر به سرسرای آرامگاه متصل است ( ۶/۱=۹/۱: ۲/۳ ) در دو طرف سرسرا دو تالار قرار دارد یکی در جنوب که تالار سخنرانی و اجتماعات است؛ و یکی در شمال که کتابخانه آرامگاه است. طول تالار کتابخانه ۴۵/۹ متر وعرض آن ۷۵/۵ متر است ( ۶/۱=۷۵/۵: ۴۵/۹ )
ارگ بم:این بنا ۳۰۰ متر طول و ۲۰۰ متر عرض داشته و از ۲ قسمت تشکیل شده است. این دژ ۵ شیوه ساختاری از خشت خام دارد. ( ۳ و ۲ و ۵ اعداد دنباله فیبوناتچی هستند )
wiki: تناسب (معماری)
دانشنامه آزاد فارسی
تَناسب (proportion)
تَناسب
رابطه ای حاکی از برابری دو نسبت. چهار کمیت a، b، c وd تناسب تشکیل می دهند، اگر نسبتa بهd با نسبتc بهd یکی باشد یا به زبان نمادین:a: b = c: d یا (فرمول مربوطه در تصویر کنار صفحه آمده است).در این تساوی،a وd را طرفین، وb وc را وسطین تناسب می نامند. حاصل ضرب وسطین برابر با حاصل ضرب طرفین است و به این ترتیب، اگر یکی از کمیت ها مجهول باشد، می توان آن را از سه کمیت دیگر به دست آورد. دو کمیت متغیرx وy را متناسب گویند، اگر نسبت آن ها همواره مقدار ثابتی باشد یا به عبارت دیگر، به ازای هرx رابطۀ y=kx برقرار باشد. در این جا،k مقدار ثابتی است. در این صورت، اگرx افزایش یابد،y هم به صورت خطی افزایش می یابد و نمودارy برحسبx، خط راست گذرنده ای از مبدأ، نقطۀ y=۰ ،x=۰ است. می گویندx وy تناسب معکوس دارند، اگر حاصل ضربشان همواره مقدار ثابتی باشد، یعنی yx=k . در این جا،k مقداری ثابت است.
تَناسب
رابطه ای حاکی از برابری دو نسبت. چهار کمیت a، b، c وd تناسب تشکیل می دهند، اگر نسبتa بهd با نسبتc بهd یکی باشد یا به زبان نمادین:a: b = c: d یا (فرمول مربوطه در تصویر کنار صفحه آمده است).در این تساوی،a وd را طرفین، وb وc را وسطین تناسب می نامند. حاصل ضرب وسطین برابر با حاصل ضرب طرفین است و به این ترتیب، اگر یکی از کمیت ها مجهول باشد، می توان آن را از سه کمیت دیگر به دست آورد. دو کمیت متغیرx وy را متناسب گویند، اگر نسبت آن ها همواره مقدار ثابتی باشد یا به عبارت دیگر، به ازای هرx رابطۀ y=kx برقرار باشد. در این جا،k مقدار ثابتی است. در این صورت، اگرx افزایش یابد،y هم به صورت خطی افزایش می یابد و نمودارy برحسبx، خط راست گذرنده ای از مبدأ، نقطۀ y=۰ ،x=۰ است. می گویندx وy تناسب معکوس دارند، اگر حاصل ضربشان همواره مقدار ثابتی باشد، یعنی yx=k . در این جا،k مقداری ثابت است.
wikijoo: تناسب
جدول کلمات
مترادف ها
قیاس، توافق، شباهت، مقایسه، همانندی، تناسب، قرینه، تساوی
همسازی، تناسب، قرینه، تشابه، تقارن، هم جور، هم اراستگی، مراعات نظیر
هم اهنگی، تناسب، هم پایگی، موزونی
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور
قیاس، درجه، مقدار، شباهت، تناسب، قرینه، قسمت، نسبت
تناسب، اقتضاء
تناسب
موافقت، تناسب، تجانس
ظرافت، تناسب، زیبایی
تناسب، نزاکت، مراعات اداب نزاکت، برازندگی
توافق، تناسب، قابلیت قیاس، هم مقیاسی، هم اندازگی، هم پیمانگی، قابلیت اندازه گیری
موافقت، تناسب، تجانس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تناسب با ریخت مشابه تنازب و زیبایی و زیبندگی دارای مفهوم می باشد.
اصطلاح زیب با ریخت مشابه زیپ به مفهوم به همدیگر جور شدن و زیبایی ایجاد کردن. اصطلاح زیپ لباس در عالم واقع منطبق با این مفهوم می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در گویش تات های خراسان شمالی وقتی دو چیز یا لباسی به کسی جور در نیاید اصطلاحاً می گویند این لباس به تو نمی زیبه. یعنی زیبایی ایجاد نمی کند.
در ادامه ی این مطلب کلمه ی زبان نیز مرتبط با کلمه ی زیبایی و زیبندگی و تناسب دارای مفهوم می باشد. یعنی زبان عاملی برای زیب نمودن حروف به همدیگر جهت ساخت کلمات زیبا می باشد.
کلمه ی تناسب و زیبایی و زبان در قوانین ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف اونقدر دارای حوضه گسترده و وسیعی می باشد که بسیاری از مفاهیم از زنجیره ی کلمات هم ریشه با کلمه ی ( زبان و تناسب ) ایجاد می شوند.
دو حرف ( ز ب ) یا ( س ب ) با توجه به ذات رفتاری که دارند وقتی در میان لغات به هم تلاقی پیدا می کنند یک مقوله زیپ شدن یا عدم زیپ شدن چیزها و سبب زیبایی یا عدم زیبایی در عالم معنا را ایجاد می کنند. به طوری که اگر در میان کلمات با ترتیب ( ز ب ) استفاده شود یه مقوله ی به هم رسیدن و زیپ شدن و اگر با ترتیب ( ب ز ) استفاده شود یک مقوله ی از هم باز شدن رو نشان می دهد. و اگر امکان تبدیل معنای اینها در علم زبان شناسی به یک فیلم انیمیشن بود، ترکیب و متارکه این دو حرف در دو جهت دو مفهوم باز و بست یا انقباض و انبساط را به چشم می دیدیم به طوری که در عالم واقع کلمه ی بازو به معنی عضله هر دو مفهوم را در معنای درونی خودش به ما می رساند. یعنی بازو عضوی از اعضای وجودی ماست که به صورت کاربردی هر دو مفهوم باز و بست و انقباض و انبساط در عالم واقع قابل رؤیت است. یا خود کلمه زبان که دلیل و عامل و سببی برای زیب کردن حروف یا اِزباسم یا اسپاسم حروف و ساخت کلمات زیبا و زیبنده می باشد.
مثل قصب و قبض، دو حالتی که گرفتن برای خود و گرفتن از ما را نشان می دهد. یعنی کلمه قصب یا قزب به مفهوم به خود زیب کردن و کلمه قبض از خود باز شدن مفهوم می رساند.
یا مثل زبق و قبض. یا ضبط و بسط. البته این یک قانون ثابت در همه حالات نیست بلکه بنا بر شرایط عالم واقع، قوانین دیگری حاکم می شود.
زِبَق؛ در یک تعریف خلاصه، یعنی ابزاری برای قبض کردن. عضوی از اعضای بدن یا ابزاری که به همدیگر زیب می شوند جهت چیزی را از چیزی جدا کردن یا کَندن. مثل دو لبه قیچی. در زبان تات های خراسان شمالی به فک صورت انسان زِبَق گفته می شود. و در فرهنگ و زبان عربی از این کلمه در زمانی که حاکم، فردی را از جامعه جدا می کند یا اون فرد را از جامعه قبض می کند و به حبس می اندازد استفاده می کنند.
کلمه ی زبق از زاویه قانون حروف معکوس مرتبط با کلمه قبض می باشد. مثل قبض روح، قبض برق، اصطلاح یک قبضه شمشیر نیز مُؤَیِّد این توضیح می باشد.
زِبَق و قبض در دو جهت عکس همدیگر مفهوم دارد. دو مفهوم گرفتن و دادن، یا به دست آوردن و از دست دادن.
قانون حروف معکوس در کلمات؛ قَدَح حَدقه، متافیزیک اتم فیزیک، کلاف فلکه، کلاغ قُلَّک، فَلس سِلف صَلّاف، کاسه ساک، شییٔ عیش، فرض ظرف. . . .
از زاویه قانون لاتین حروف در پاتیل کلمات نیز کلمه ی بُغض و قیض و غضب، قصْب، قصّاب، قابض، بزاق نیز مرتبط با مفهوم زبق و قبض می باشد.
بزاق؛ قبض غذا، جذب غذا
بازغ ؛ بر وزن خالق یعنی خلق کننده، ولی بازغ یعنی گسترش دهنده ی نور ضعیفی که در حال زیاد شدن باشد.
بزوغ؛ نیش زدن نور در ابتدای طلوع آفتاب، نیش زدن دندان شیری کودک، مرتبط با کلمه ی بزغاله به مفهوم منقبض و کوچک در حال رشد.
قابض؛ به معنای قبض کننده، منقبض کننده، گیرنده، و تنگ کننده یا درهم کشنده مفهوم دارد.
در پزشکی، قابض به خاصیتی از دارو گفته می شود که رفع اسهال و ایجاد یبوست می کند.
انقباض ؛ منقبض شدن، کوچک شدن، مرتبط با کلمه بُغْض.
البته ریشه اصلی زبق و قبض، دو حرف ( ز ب ) می باشد. که با این دو حرف در زوایای مختلف از همین چشمه مفهوم جاری می شود. کلمه ی زیب یعنی دو چیز به هم رسیدن و زیبایی خلق شدن.
مثل اصطلاح ضبط و ثبت صدا یا اصطلاح سَبَد با ترجمه رایج امروزی به مفهوم زنبیل.
هر چند سبد و زنبیل با دو حرف ریشه ای مشترک ( ز ب ) هم در دو شکل مختلف از یک ریشه و یک مفهوم مشترک در دل خود دارند.
سبد؛ زیب نمودن چیزها در یک فضا
ثبت ظبط؛ گرفتن و جمع نمودن چیزی
یا خود کلمه زبان که دلیل و عامل و سببی برای زیب کردن حروف یا اِزباسم یا اسپاسم حروف و ساخت کلمات زیبا و زیبنده می باشد.
سبب؛ دلیل سَب شدن یا زیب شدن چیزها.
اسپاسم؛ تغییر شکل یافته ی اِزباسم. به مفهوم سبب زیپ شدن بافت عضلات به همدیگر و گرفتگی عضلانی. مرتبط با کلمه ی زیپ زیب زیبا اسب سپاس سپاه اسپانیا اسپانسر اسپاخو و . . .
اسپانسر؛ منشعب از مفهوم کلمه ی زبان و اسب. یعنی اسپاسم کننده زیبایی. شخص حامی برای خلق یک اثر زیبنده و زیبا. مرتبط با کلماتی از قبیل؛ زیپ اسپانیا اسپاخو سپاس و. . .
سپاس؛ یعنی زیپ نمودن کلمات زیبا با زبان، منشعب از زیباست. سپاس گذاری یعنی خلق زیبایی چه با حرف چه با عمل.
زابل ؛ با توجه به ذات حرف ( آ ) به مفهوم خطه ی بسیار زیبا.
زباله؛ کلمه ی زَبْ در زباله به مفهوم به هم آمدن. چیزهای بدردنخوری که باید ضبط شود یا زیب شوند برای ایجاد زیبایی یا ماندگاری زیبایی.
کلمه سبقت و سابق نیز از زاویه قانون تغییر شکل حروف مرتبط با همین مفاهیم می باشد.
کلمه سابق یعنی عمر و زمانی که از ما گرفته شده و سبقت عکس مفهوم سابق به مفهوم پیش افتادن و کسب فرصت و جبران عقب ماندگی.
اصطلاح زیب با ریخت مشابه زیپ به مفهوم به همدیگر جور شدن و زیبایی ایجاد کردن. اصطلاح زیپ لباس در عالم واقع منطبق با این مفهوم می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در گویش تات های خراسان شمالی وقتی دو چیز یا لباسی به کسی جور در نیاید اصطلاحاً می گویند این لباس به تو نمی زیبه. یعنی زیبایی ایجاد نمی کند.
در ادامه ی این مطلب کلمه ی زبان نیز مرتبط با کلمه ی زیبایی و زیبندگی و تناسب دارای مفهوم می باشد. یعنی زبان عاملی برای زیب نمودن حروف به همدیگر جهت ساخت کلمات زیبا می باشد.
کلمه ی تناسب و زیبایی و زبان در قوانین ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف اونقدر دارای حوضه گسترده و وسیعی می باشد که بسیاری از مفاهیم از زنجیره ی کلمات هم ریشه با کلمه ی ( زبان و تناسب ) ایجاد می شوند.
دو حرف ( ز ب ) یا ( س ب ) با توجه به ذات رفتاری که دارند وقتی در میان لغات به هم تلاقی پیدا می کنند یک مقوله زیپ شدن یا عدم زیپ شدن چیزها و سبب زیبایی یا عدم زیبایی در عالم معنا را ایجاد می کنند. به طوری که اگر در میان کلمات با ترتیب ( ز ب ) استفاده شود یه مقوله ی به هم رسیدن و زیپ شدن و اگر با ترتیب ( ب ز ) استفاده شود یک مقوله ی از هم باز شدن رو نشان می دهد. و اگر امکان تبدیل معنای اینها در علم زبان شناسی به یک فیلم انیمیشن بود، ترکیب و متارکه این دو حرف در دو جهت دو مفهوم باز و بست یا انقباض و انبساط را به چشم می دیدیم به طوری که در عالم واقع کلمه ی بازو به معنی عضله هر دو مفهوم را در معنای درونی خودش به ما می رساند. یعنی بازو عضوی از اعضای وجودی ماست که به صورت کاربردی هر دو مفهوم باز و بست و انقباض و انبساط در عالم واقع قابل رؤیت است. یا خود کلمه زبان که دلیل و عامل و سببی برای زیب کردن حروف یا اِزباسم یا اسپاسم حروف و ساخت کلمات زیبا و زیبنده می باشد.
مثل قصب و قبض، دو حالتی که گرفتن برای خود و گرفتن از ما را نشان می دهد. یعنی کلمه قصب یا قزب به مفهوم به خود زیب کردن و کلمه قبض از خود باز شدن مفهوم می رساند.
یا مثل زبق و قبض. یا ضبط و بسط. البته این یک قانون ثابت در همه حالات نیست بلکه بنا بر شرایط عالم واقع، قوانین دیگری حاکم می شود.
زِبَق؛ در یک تعریف خلاصه، یعنی ابزاری برای قبض کردن. عضوی از اعضای بدن یا ابزاری که به همدیگر زیب می شوند جهت چیزی را از چیزی جدا کردن یا کَندن. مثل دو لبه قیچی. در زبان تات های خراسان شمالی به فک صورت انسان زِبَق گفته می شود. و در فرهنگ و زبان عربی از این کلمه در زمانی که حاکم، فردی را از جامعه جدا می کند یا اون فرد را از جامعه قبض می کند و به حبس می اندازد استفاده می کنند.
کلمه ی زبق از زاویه قانون حروف معکوس مرتبط با کلمه قبض می باشد. مثل قبض روح، قبض برق، اصطلاح یک قبضه شمشیر نیز مُؤَیِّد این توضیح می باشد.
زِبَق و قبض در دو جهت عکس همدیگر مفهوم دارد. دو مفهوم گرفتن و دادن، یا به دست آوردن و از دست دادن.
قانون حروف معکوس در کلمات؛ قَدَح حَدقه، متافیزیک اتم فیزیک، کلاف فلکه، کلاغ قُلَّک، فَلس سِلف صَلّاف، کاسه ساک، شییٔ عیش، فرض ظرف. . . .
از زاویه قانون لاتین حروف در پاتیل کلمات نیز کلمه ی بُغض و قیض و غضب، قصْب، قصّاب، قابض، بزاق نیز مرتبط با مفهوم زبق و قبض می باشد.
بزاق؛ قبض غذا، جذب غذا
بازغ ؛ بر وزن خالق یعنی خلق کننده، ولی بازغ یعنی گسترش دهنده ی نور ضعیفی که در حال زیاد شدن باشد.
بزوغ؛ نیش زدن نور در ابتدای طلوع آفتاب، نیش زدن دندان شیری کودک، مرتبط با کلمه ی بزغاله به مفهوم منقبض و کوچک در حال رشد.
قابض؛ به معنای قبض کننده، منقبض کننده، گیرنده، و تنگ کننده یا درهم کشنده مفهوم دارد.
در پزشکی، قابض به خاصیتی از دارو گفته می شود که رفع اسهال و ایجاد یبوست می کند.
انقباض ؛ منقبض شدن، کوچک شدن، مرتبط با کلمه بُغْض.
البته ریشه اصلی زبق و قبض، دو حرف ( ز ب ) می باشد. که با این دو حرف در زوایای مختلف از همین چشمه مفهوم جاری می شود. کلمه ی زیب یعنی دو چیز به هم رسیدن و زیبایی خلق شدن.
مثل اصطلاح ضبط و ثبت صدا یا اصطلاح سَبَد با ترجمه رایج امروزی به مفهوم زنبیل.
هر چند سبد و زنبیل با دو حرف ریشه ای مشترک ( ز ب ) هم در دو شکل مختلف از یک ریشه و یک مفهوم مشترک در دل خود دارند.
سبد؛ زیب نمودن چیزها در یک فضا
ثبت ظبط؛ گرفتن و جمع نمودن چیزی
یا خود کلمه زبان که دلیل و عامل و سببی برای زیب کردن حروف یا اِزباسم یا اسپاسم حروف و ساخت کلمات زیبا و زیبنده می باشد.
سبب؛ دلیل سَب شدن یا زیب شدن چیزها.
اسپاسم؛ تغییر شکل یافته ی اِزباسم. به مفهوم سبب زیپ شدن بافت عضلات به همدیگر و گرفتگی عضلانی. مرتبط با کلمه ی زیپ زیب زیبا اسب سپاس سپاه اسپانیا اسپانسر اسپاخو و . . .
اسپانسر؛ منشعب از مفهوم کلمه ی زبان و اسب. یعنی اسپاسم کننده زیبایی. شخص حامی برای خلق یک اثر زیبنده و زیبا. مرتبط با کلماتی از قبیل؛ زیپ اسپانیا اسپاخو سپاس و. . .
سپاس؛ یعنی زیپ نمودن کلمات زیبا با زبان، منشعب از زیباست. سپاس گذاری یعنی خلق زیبایی چه با حرف چه با عمل.
زابل ؛ با توجه به ذات حرف ( آ ) به مفهوم خطه ی بسیار زیبا.
زباله؛ کلمه ی زَبْ در زباله به مفهوم به هم آمدن. چیزهای بدردنخوری که باید ضبط شود یا زیب شوند برای ایجاد زیبایی یا ماندگاری زیبایی.
کلمه سبقت و سابق نیز از زاویه قانون تغییر شکل حروف مرتبط با همین مفاهیم می باشد.
کلمه سابق یعنی عمر و زمانی که از ما گرفته شده و سبقت عکس مفهوم سابق به مفهوم پیش افتادن و کسب فرصت و جبران عقب ماندگی.
تناسب: همانندی و هماهنگی بین دو یا چند چیز
هم بست
مساوی
مساوی، مشابه
هم گرایی و همنوایی، برابری ،
همبرازی، همسازی،
مناسب:درخور
متناسب:درخورنده
تناسب:درخورندگی
تناسب دهی، تناسب دادن، متناسب کردن:درخورانِش، درخوراندن
متناسب:درخورنده
تناسب:درخورندگی
تناسب دهی، تناسب دادن، متناسب کردن:درخورانِش، درخوراندن
ارتباط بین دو چیز
همبستگی
دارای رابطه و نسبت با هم
تناسب
یکی از آرایه های ادبی که در فارسی بالخص در شعر بسیار کاربرد دارد تناسب می باشد
مثال :
یکی از آرایه های ادبی که در فارسی بالخص در شعر بسیار کاربرد دارد تناسب می باشد
مثال :
علاقه
هماهنگی
فراخور
تناسب در ریاضی معنی اش هم نسبت داشتن است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)