تنازع
/tanAzo~/
مترادف تنازع: دعوا، ستیز، کشمکش، منازعه، نزاع، باهم پیکار کردن، باهم ستیز کردن، باهم نزاع کردن
برابر پارسی: ستیزه کردن، کشمکش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) با هم نزاع کردن بایکدیگر پیکار کردن درهم افتادن . ۲ - ( اسم ) کشمکش . جمع : تنازعات . یا تنازعات بقا . کشمکش موجودات با یکدیگر برای حفظ بقای خود
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تنازع (ادبیات). تنازع، اصطلاحی است در علم نحو، که به دو یا چند عامل داشتن معمول گفته می شود.
تنازع در لغت به معنای با یکدیگر اختلاف یافتن و مخاصمت کردن است و در اصطلاح علم نحو آن است که یک معمول (متنازَعٌ فیه)، دو یا چند عامل داشته باشد.
محل اختلاف
نحویان مبحث تنازع را بر اساس شواهد شعری و برخی مثال های ساختگی مطرح کرده اند و اصطلاح «عامل» را در نحو به «مؤثر» در فلسفه تشبیه کرده و التزام به اصلِ «جایز نبودن اجتماع دو عامل برای یک معمول» را مطرح کرده اند؛ ازینرو، در احکام تنازع اختلاف نظر و تشتّت به وجود آمده است، برای مثال در جمله «قامَ و خرجَ فلانٌ» عاملِ رفعِ «فلان» فقط یکی از دو فعل است اما با قطعیت نمی توان یکی را انتخاب کرد، زیرا با انتخاب هر کدام، موقعیت فعل دیگر در ابهام قرار می گیرد، در جمله «دَخَلَتْ و رَأیتُ فلانة» نیز «فلانة» را یا باید منصوب خواند زیرا مفعولِ «رأیتُ» است، یا مرفوع زیرا فاعلِ «دخلتْ» است.
سایر اسامی
نحویان کوفه، به جای تنازع، اصطلاح «اِعمال عاملَین» و دیگر نحویان سده های دوم تا چهارم، لفظ «اعمال» را به کار برده اند زَمَخشَری (متوفی ۵۳۸) با تعبیر «اِضمار فاعل» به بیان قاعده آن پرداخته است.
اختلاف بصری ها و کوفی ها
...
تنازع در لغت به معنای با یکدیگر اختلاف یافتن و مخاصمت کردن است و در اصطلاح علم نحو آن است که یک معمول (متنازَعٌ فیه)، دو یا چند عامل داشته باشد.
محل اختلاف
نحویان مبحث تنازع را بر اساس شواهد شعری و برخی مثال های ساختگی مطرح کرده اند و اصطلاح «عامل» را در نحو به «مؤثر» در فلسفه تشبیه کرده و التزام به اصلِ «جایز نبودن اجتماع دو عامل برای یک معمول» را مطرح کرده اند؛ ازینرو، در احکام تنازع اختلاف نظر و تشتّت به وجود آمده است، برای مثال در جمله «قامَ و خرجَ فلانٌ» عاملِ رفعِ «فلان» فقط یکی از دو فعل است اما با قطعیت نمی توان یکی را انتخاب کرد، زیرا با انتخاب هر کدام، موقعیت فعل دیگر در ابهام قرار می گیرد، در جمله «دَخَلَتْ و رَأیتُ فلانة» نیز «فلانة» را یا باید منصوب خواند زیرا مفعولِ «رأیتُ» است، یا مرفوع زیرا فاعلِ «دخلتْ» است.
سایر اسامی
نحویان کوفه، به جای تنازع، اصطلاح «اِعمال عاملَین» و دیگر نحویان سده های دوم تا چهارم، لفظ «اعمال» را به کار برده اند زَمَخشَری (متوفی ۵۳۸) با تعبیر «اِضمار فاعل» به بیان قاعده آن پرداخته است.
اختلاف بصری ها و کوفی ها
...
wikifeqh: تنازع_(ادبیات)
دانشنامه آزاد فارسی
تَنازُع
(یا: نقش دوسویه) در اصطلاح دستور زبان آن است که کلمه ای در جملۀ پایه، یک نقش و در جملۀ پیرو، نقشی دیگر داشته باشد. مثلاً، کلمۀ «کتاب» در عبارتِ «کتابی که فرستاده بودی دیروز رسید»، در جملۀ پیرو، مفعول است و در جملۀ پایه، فاعل. یا ضمیر «کسی» در عبارتِ «کسی که مطلب را به شما گفته، بیمار روانی است»، در جملۀ پیرو، فاعل است و در جملۀ پایه، مسندالیه.
(یا: نقش دوسویه) در اصطلاح دستور زبان آن است که کلمه ای در جملۀ پایه، یک نقش و در جملۀ پیرو، نقشی دیگر داشته باشد. مثلاً، کلمۀ «کتاب» در عبارتِ «کتابی که فرستاده بودی دیروز رسید»، در جملۀ پیرو، مفعول است و در جملۀ پایه، فاعل. یا ضمیر «کسی» در عبارتِ «کسی که مطلب را به شما گفته، بیمار روانی است»، در جملۀ پیرو، فاعل است و در جملۀ پایه، مسندالیه.
wikijoo: تنازع
مترادف ها
مبارزه، کشمکش، کشاکش، تنازع
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نزاع ، جنگ ، دعوا
تنازع به معنی گرفتن از یکدیگر است . تنازع بقا یعنی گرفتن زندگی از دست یکدیگر .
ستیزش