[ویکی فقه] پس از آنکه لشکر ابن سعد و جمع زیادی از کوفیان به کربلا آمدند و در برابر امام حسین(علیه السلام) موضع گرفتند جبیب بن مظاهر اسدی خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و از ایشان اجازه خواست تا به نزدیکی کوفه که قبیله ای از بنی اسد در آنجا بودند، برود و آنان را به یاری امام دعوت نماید . امام به وی اجازه داند و او توانست جمعی از بنی اسد را همراه خود سازد که گروهی از لشکریان عمر سعد مانع ملحق شدن آنان به امام شدنند.
چون ششم محرم رسید و لشکر عمر بن سعد تکمیل شد، حبیب بن مظاهر اسدی نزد امام حسین (علیه السّلام) رفت و عرض کرد: ای فرزند پیامبر، در این نزدیکی ها گروهی از قبیله بنی اسد زندگی می کنند و بین ما و آنها دوستی برقرار است. آیا اجازه می فرمایید نزد آنان بروم و ایشان را فرابخوانم؟ امید است خداوند به وسیله آنان نفعی به شما برساند، یا برخی از سختی ها را از شما برطرف سازد. امام به او اجازه داد؛ لذا او نزد آنان رفت و به آنها گفت: من شما را به شرف و برتری آخرت و ثواب های عظیمش دعوت می کنم، من شما را به یاری پسر دختر پیامبرتان فرا می خوانم، او مظلوم واقع شده است؛ زیرا مردم کوفه او را دعوت کردند تا یاری اش کنند، اما اکنون که به سوی آنها آمده است، او را رها و خوار کرده و با او به دشمنی برخاسته اند و می خواهند او را به قتل برسانند. پس از این سخنرانی، حدود هفتاد نفر با او همراه شدند.
ممانعت لشکریان ابن سعد
از آن طرف شخصی به نام جبلة بن عمرو نزد عمر بن سعد رفت و او را از این ماجرا با خبر کرد. ابن سعد نیز ازرق بن حارث صیداوی را با عده ای به آنجا فرستاد و بین آن گروه و کاروان امام حایل شدند . حبیب بن مظاهر نزد امام برگشت و تمام ماجرا را برای امام نقل کرد، و امام حسین فرمود: الحمدلله کثیراً.
چون ششم محرم رسید و لشکر عمر بن سعد تکمیل شد، حبیب بن مظاهر اسدی نزد امام حسین (علیه السّلام) رفت و عرض کرد: ای فرزند پیامبر، در این نزدیکی ها گروهی از قبیله بنی اسد زندگی می کنند و بین ما و آنها دوستی برقرار است. آیا اجازه می فرمایید نزد آنان بروم و ایشان را فرابخوانم؟ امید است خداوند به وسیله آنان نفعی به شما برساند، یا برخی از سختی ها را از شما برطرف سازد. امام به او اجازه داد؛ لذا او نزد آنان رفت و به آنها گفت: من شما را به شرف و برتری آخرت و ثواب های عظیمش دعوت می کنم، من شما را به یاری پسر دختر پیامبرتان فرا می خوانم، او مظلوم واقع شده است؛ زیرا مردم کوفه او را دعوت کردند تا یاری اش کنند، اما اکنون که به سوی آنها آمده است، او را رها و خوار کرده و با او به دشمنی برخاسته اند و می خواهند او را به قتل برسانند. پس از این سخنرانی، حدود هفتاد نفر با او همراه شدند.
ممانعت لشکریان ابن سعد
از آن طرف شخصی به نام جبلة بن عمرو نزد عمر بن سعد رفت و او را از این ماجرا با خبر کرد. ابن سعد نیز ازرق بن حارث صیداوی را با عده ای به آنجا فرستاد و بین آن گروه و کاروان امام حایل شدند . حبیب بن مظاهر نزد امام برگشت و تمام ماجرا را برای امام نقل کرد، و امام حسین فرمود: الحمدلله کثیراً.
wikifeqh: تلاش_حیبیب_بن_مظاهر_برای_جذب_نیرو