[ویکی فقه] تقوا و ولایت اهل کتاب (قرآن). از جلوه های تقواپیشگی عدم پذیرش ولایت اهل کتاب استهزاء کننده اسلام است.
اجتناب از پذیرش ولایت اهل کتاب استهزاء کننده اسلام، اثر تقوا است:یـایها الذین ءامنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا ولعبـا من الذین اوتوا الکتـب من قبلکم والکفار اولیاء واتقوا الله ان کنتم مؤمنین.ای کسانی که ایمان آورده اید! افرادی که آیین شما را به باد استهزاء و بازی می گیرند (از اهل کتاب و مشرکان) ولی خود انتخاب نکنید، و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید!
دیدگاه آیت الله مکارم
در این آیه بار دیگر خداوند به مؤمنان دستور می دهد که از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهیزید، منتها برای تحریک عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه این حکم، چنین می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید آنها که آئین شما را به باد استهزاء و یا به بازی می گیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچیک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید. (یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء). و در پایان آیه با جمله: و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین، موضوع را تاکید کرده که، طرح دوستی با آنان با تقوا و ایمان سازگار نیست. باید توجه داشت که هزو (بر وزن قفل) به معنی سخنان یا حرکات مسخره آمیزی است که برای بی ارزش نشان دادن موضوعی انجام می شود.در آیه دوم در تعقیب بحث گذشته در مورد نهی از دوستی با منافقان و جمعی از اهل کتاب که احکام اسلام را به باد استهزاء می گرفتند، اشاره به یکی از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه کرده و می گوید: هنگامی که شما مسلمانان را به سوی نماز دعوت می کنید، آن را به باد استهزاء و بازی می گیرند (و اذا نادیتم الی الصلاة اتخذوها هزوا و لعبا). سپس علت عمل آنها را چنین بیان می کند: این بخاطر آن است که آنها جمعیت نادانی می باشند و از درک حقایق بدورند (ذلک بانهم قوم لا یعقلون).
دیدگاه علامه طباطبایی
این آیات از دوستی کفار و اهل کتابی که خدا و آیات خدا را استهزا می کنند نهی می کند و زشتیها و صفات پلید آنان و عهدشکنیشان را نسبت به خدا و مردم بر می شمرد و در ضمن مردم مسلمان را به رعایت عهد و پیمان تحریک نموده و نقض عهد و پیمان شکنی را مذمت می کند و با اینکه ممکن است شأن نزول آنها مختلف باشد لیکن همه دارای یک سیاقند. یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم...، راغب گفته است هزو به معنای مزاحی است که در غیاب کسی و یا پنهان از چشم او انجام شود، و گاهی هم این کلمه اطلاق می شود به شوخی هایی که نظیر مزاح علنی است. و درباره لعب، هم می گوید وقتی گفته می شود: لعب فلان، فلانی لعب کرد، که کاری را بدون اینکه غرض صحیحی از آن در نظر داشته باشد انجام دهد.و معلوم است که وقتی چیزی را به باد مسخره می گیرند که دارای وصفی باشد که داشتن آن وصف آن را از نظرها ساقط و غیر قابل اعتنا کند و اشخاص برای این، آن را مسخره می کنند که به سایرین بفهمانند که آن چیز در نظرهایشان غیر قابل اعتنا است، و آنان آن چیز را به بی اعتنایی تلقی کرده اند و همچنین است لعب یعنی وقتی چیزی را بازیچه می گیرند که هیچ گونه استفاده عقلایی از آن برده نشود، مگر اینکه غرض صحیح و عقلایی متعلق شود به یک امر غیر حقیقی مانند تفریح و ورزش.بنابراین اگر مردمی دینی از ادیان را استهزا می کرده اند خواسته اند بگویند که این دین جز برای بازی و اغراض باطل به کار دیگری نمی خورد، و هیچ فایده عقلایی و جدی در آن نیست، وگرنه کسی که دینی را حق می داند و شارع آن دین و داعیان بر آن و مؤمنین به آن را در ادعا و عقیده مصاب و جدی می داند و به آنان و عقیده شان به نظر احترام می نگرد، هرگز آن دین را مسخره و بازیچه نمی گیرد، پس اینکه می بینیم در صدر اسلام کسانی دین اسلام را مسخره می کرده اند می فهمیم که آنان هم اسلام را یک امر واقعی و جدی و قابل اعتنا نمی دانسته اند. بنابراین از آیه شریفه چند چیز می توان استفاده کرد:اولا: علت نهی از محبت کفار، چه استفاده می شود علت این نهی این بوده است که چون دوستی بین دو طایفه باعث اختلاط ارواح آنان است، و هرگز بین دو طایفه که یکی مقدسات و معتقدات دیگری را مسخره می کند دوستی و صمیمیت برقرار نمی ماند، از این رو مسلمین باید دوستی کسانی را که اسلام را سخریه می گیرند ترک کنند، و زمام دل و جان خود را بدست اغیار نسپارند، وگرنه اختلاط روحی که لازمه دوستی است باعث می شود اینان عقاید حقه خود را از دست بدهند.ثانیا: تناسبی که در مقابله جمله: یا ایها الذین آمنوا، با جمله الذین اتخذوا، است و نیز نکته ای که در اضافه دین مسلمین در کلمه دینکم هست آن چرایی را که گفته شد روشن می سازد.ثالثا: نکته دیگری که از آیه استفاده می شود این است که در جمله و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین، چیزی نظیر تاکید برای نهی در جمله لا تتخذوا وجود دارد که نهی و علتش را تاکید می کند، در حقیقت جمله لا تتخذوا، را به عبارت عمومی تری تاکید کرده، می فرماید: مؤمن و کسی که متمسک به ریسمان و دست آویز ایمان شده دیگر معنا ندارد راضی شود به اینکه اغیار، دین او و آنچه را که او به آن ایمان دارد مورد سخریه و استهزا قرار دهند. پس این مسلمین اگر ایمان به خدا دارند یعنی راستی اسلام را دین خود (نه وسیله گذراندن امر دنیایشان) می دانند چاره ای در کار خود جز تقوا و پرهیز از دوستی با کفار ندارند.این بود نکاتی که گفتیم از آیه استفاده می شود. بنابراین احتمال معنای آیه چنین می شود: در صورتی که شما از ایشان (از کفار) نیستید پس از خدا بترسید و آنها را دوست مگیرید، لیکن معنای اول ظاهرتر به نظر می رسد.
اجتناب از پذیرش ولایت اهل کتاب استهزاء کننده اسلام، اثر تقوا است:یـایها الذین ءامنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا ولعبـا من الذین اوتوا الکتـب من قبلکم والکفار اولیاء واتقوا الله ان کنتم مؤمنین.ای کسانی که ایمان آورده اید! افرادی که آیین شما را به باد استهزاء و بازی می گیرند (از اهل کتاب و مشرکان) ولی خود انتخاب نکنید، و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید!
دیدگاه آیت الله مکارم
در این آیه بار دیگر خداوند به مؤمنان دستور می دهد که از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهیزید، منتها برای تحریک عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه این حکم، چنین می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید آنها که آئین شما را به باد استهزاء و یا به بازی می گیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچیک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید. (یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء). و در پایان آیه با جمله: و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین، موضوع را تاکید کرده که، طرح دوستی با آنان با تقوا و ایمان سازگار نیست. باید توجه داشت که هزو (بر وزن قفل) به معنی سخنان یا حرکات مسخره آمیزی است که برای بی ارزش نشان دادن موضوعی انجام می شود.در آیه دوم در تعقیب بحث گذشته در مورد نهی از دوستی با منافقان و جمعی از اهل کتاب که احکام اسلام را به باد استهزاء می گرفتند، اشاره به یکی از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه کرده و می گوید: هنگامی که شما مسلمانان را به سوی نماز دعوت می کنید، آن را به باد استهزاء و بازی می گیرند (و اذا نادیتم الی الصلاة اتخذوها هزوا و لعبا). سپس علت عمل آنها را چنین بیان می کند: این بخاطر آن است که آنها جمعیت نادانی می باشند و از درک حقایق بدورند (ذلک بانهم قوم لا یعقلون).
دیدگاه علامه طباطبایی
این آیات از دوستی کفار و اهل کتابی که خدا و آیات خدا را استهزا می کنند نهی می کند و زشتیها و صفات پلید آنان و عهدشکنیشان را نسبت به خدا و مردم بر می شمرد و در ضمن مردم مسلمان را به رعایت عهد و پیمان تحریک نموده و نقض عهد و پیمان شکنی را مذمت می کند و با اینکه ممکن است شأن نزول آنها مختلف باشد لیکن همه دارای یک سیاقند. یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم...، راغب گفته است هزو به معنای مزاحی است که در غیاب کسی و یا پنهان از چشم او انجام شود، و گاهی هم این کلمه اطلاق می شود به شوخی هایی که نظیر مزاح علنی است. و درباره لعب، هم می گوید وقتی گفته می شود: لعب فلان، فلانی لعب کرد، که کاری را بدون اینکه غرض صحیحی از آن در نظر داشته باشد انجام دهد.و معلوم است که وقتی چیزی را به باد مسخره می گیرند که دارای وصفی باشد که داشتن آن وصف آن را از نظرها ساقط و غیر قابل اعتنا کند و اشخاص برای این، آن را مسخره می کنند که به سایرین بفهمانند که آن چیز در نظرهایشان غیر قابل اعتنا است، و آنان آن چیز را به بی اعتنایی تلقی کرده اند و همچنین است لعب یعنی وقتی چیزی را بازیچه می گیرند که هیچ گونه استفاده عقلایی از آن برده نشود، مگر اینکه غرض صحیح و عقلایی متعلق شود به یک امر غیر حقیقی مانند تفریح و ورزش.بنابراین اگر مردمی دینی از ادیان را استهزا می کرده اند خواسته اند بگویند که این دین جز برای بازی و اغراض باطل به کار دیگری نمی خورد، و هیچ فایده عقلایی و جدی در آن نیست، وگرنه کسی که دینی را حق می داند و شارع آن دین و داعیان بر آن و مؤمنین به آن را در ادعا و عقیده مصاب و جدی می داند و به آنان و عقیده شان به نظر احترام می نگرد، هرگز آن دین را مسخره و بازیچه نمی گیرد، پس اینکه می بینیم در صدر اسلام کسانی دین اسلام را مسخره می کرده اند می فهمیم که آنان هم اسلام را یک امر واقعی و جدی و قابل اعتنا نمی دانسته اند. بنابراین از آیه شریفه چند چیز می توان استفاده کرد:اولا: علت نهی از محبت کفار، چه استفاده می شود علت این نهی این بوده است که چون دوستی بین دو طایفه باعث اختلاط ارواح آنان است، و هرگز بین دو طایفه که یکی مقدسات و معتقدات دیگری را مسخره می کند دوستی و صمیمیت برقرار نمی ماند، از این رو مسلمین باید دوستی کسانی را که اسلام را سخریه می گیرند ترک کنند، و زمام دل و جان خود را بدست اغیار نسپارند، وگرنه اختلاط روحی که لازمه دوستی است باعث می شود اینان عقاید حقه خود را از دست بدهند.ثانیا: تناسبی که در مقابله جمله: یا ایها الذین آمنوا، با جمله الذین اتخذوا، است و نیز نکته ای که در اضافه دین مسلمین در کلمه دینکم هست آن چرایی را که گفته شد روشن می سازد.ثالثا: نکته دیگری که از آیه استفاده می شود این است که در جمله و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین، چیزی نظیر تاکید برای نهی در جمله لا تتخذوا وجود دارد که نهی و علتش را تاکید می کند، در حقیقت جمله لا تتخذوا، را به عبارت عمومی تری تاکید کرده، می فرماید: مؤمن و کسی که متمسک به ریسمان و دست آویز ایمان شده دیگر معنا ندارد راضی شود به اینکه اغیار، دین او و آنچه را که او به آن ایمان دارد مورد سخریه و استهزا قرار دهند. پس این مسلمین اگر ایمان به خدا دارند یعنی راستی اسلام را دین خود (نه وسیله گذراندن امر دنیایشان) می دانند چاره ای در کار خود جز تقوا و پرهیز از دوستی با کفار ندارند.این بود نکاتی که گفتیم از آیه استفاده می شود. بنابراین احتمال معنای آیه چنین می شود: در صورتی که شما از ایشان (از کفار) نیستید پس از خدا بترسید و آنها را دوست مگیرید، لیکن معنای اول ظاهرتر به نظر می رسد.
wikifeqh: تقوا_و_ولایت_اهل_کتاب_(قرآن)