[ویکی فقه] تقوا و اطاعت منافقان (قرآن). خداوند در قرآن به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم امر به تقوا و عدم اطاعت از منافقان و کفار کرده است.
تقوا، سبب اجتناب از اطاعت منافقان می شود:یـایها النبی اتق الله ولا تطع الکـفرین والمنـفقین ان الله کان علیمـا حکیمـا.ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. در این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم مامور شده به تقوای از خدا، و در آن زمینه چینی شده برای نهی بعدی، یعنی نهی از اطاعت کافرین و منافقین. در این سیاق، که سیاق نفی است، بین کفار و منافقین جمع شده، و هر دو را ذکر کرده، و از اطاعت هر دو نهی فرموده، از این معنا کشف می شود که کفار از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم چیزی می خواسته اند که مورد رضای خدای سبحان نبوده، منافقین هم که در صف مسلمانان بودند، کفار را تایید می کردند، و از آن جناب به اصرار می خواستند که پیشنهاد کفار را بپذیرد، و آن پیشنهاد، امری بوده که خدای سبحان به علم و حکمت خود بر خلاف آن حکم رانده بوده، و وحی الهی هم بر خلاف آن نازل شده بود.و نیز کشف می شود که آن امر، امر مهمی بوده، که بیم آن می رفته که اسباب ظاهری بر خلاف آن مساعدت نکند، و بر عکس، بر وفق آن کمک کند، مگر آنکه خدا بخواهد جلو آن اسباب را بگیرد، لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم مامور شده از اجابت کفار نسبت به خواهششان خودداری کند، و آنچه به او وحی شده متابعت نماید، و از کسی نهراسیده و بر خدا توکل کند.با این بیان روایتی که در شأن نزول آیه وارد شده تایید می شود، چون در آن روایت آمده که عده ای از صنادید و رؤسای قریش، بعد از داستان جنگ احد به مدینه آمدند، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم امان خواستند، و درخواست کردند که آن جناب با ایشان و بت پرستی ایشان کاری نداشته باشد، ایشان هم با او و یکتاپرستی اش کاری نداشته باشند، این آیه ها نازل شد که نباید دعوت ایشان را اجابت کنی، و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم هم از اجابت خواسته آنان خودداری نمود. با بیانی که گذشت وجه اینکه چرا دنبال آیه فرمود: ان الله کان علیما حکیما، و نیز وجه تعقیب آیه مورد بحث به دو آیه بعد معلوم و روشن می شود.
تقوا، سبب اجتناب از اطاعت منافقان می شود:یـایها النبی اتق الله ولا تطع الکـفرین والمنـفقین ان الله کان علیمـا حکیمـا.ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. در این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم مامور شده به تقوای از خدا، و در آن زمینه چینی شده برای نهی بعدی، یعنی نهی از اطاعت کافرین و منافقین. در این سیاق، که سیاق نفی است، بین کفار و منافقین جمع شده، و هر دو را ذکر کرده، و از اطاعت هر دو نهی فرموده، از این معنا کشف می شود که کفار از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم چیزی می خواسته اند که مورد رضای خدای سبحان نبوده، منافقین هم که در صف مسلمانان بودند، کفار را تایید می کردند، و از آن جناب به اصرار می خواستند که پیشنهاد کفار را بپذیرد، و آن پیشنهاد، امری بوده که خدای سبحان به علم و حکمت خود بر خلاف آن حکم رانده بوده، و وحی الهی هم بر خلاف آن نازل شده بود.و نیز کشف می شود که آن امر، امر مهمی بوده، که بیم آن می رفته که اسباب ظاهری بر خلاف آن مساعدت نکند، و بر عکس، بر وفق آن کمک کند، مگر آنکه خدا بخواهد جلو آن اسباب را بگیرد، لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم مامور شده از اجابت کفار نسبت به خواهششان خودداری کند، و آنچه به او وحی شده متابعت نماید، و از کسی نهراسیده و بر خدا توکل کند.با این بیان روایتی که در شأن نزول آیه وارد شده تایید می شود، چون در آن روایت آمده که عده ای از صنادید و رؤسای قریش، بعد از داستان جنگ احد به مدینه آمدند، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم امان خواستند، و درخواست کردند که آن جناب با ایشان و بت پرستی ایشان کاری نداشته باشد، ایشان هم با او و یکتاپرستی اش کاری نداشته باشند، این آیه ها نازل شد که نباید دعوت ایشان را اجابت کنی، و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم هم از اجابت خواسته آنان خودداری نمود. با بیانی که گذشت وجه اینکه چرا دنبال آیه فرمود: ان الله کان علیما حکیما، و نیز وجه تعقیب آیه مورد بحث به دو آیه بعد معلوم و روشن می شود.
wikifeqh: تقوا_و_اطاعت_منافقان_(قرآن)