تقریظ
/taqriz/
مترادف تقریظ: تحسین، تمجید، ثنا، ستایش، مدح ، ستودن، تمجید کردن، ستایش کردن، مدح کردن
متضاد تقریظ: تنقید، نکوهیدن، نکوهش کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ستودن مدح کردن . ۲ - تمجید کردن از کتابی یا رساله ای . ۳ - ( اسم ) ستایش . جمع : تقریظات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. در مدح کتاب یا شعر یا نوشتۀ کسی چیزی نوشتن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تَقْریظ، درآمد ستایش آمیز بر یک اثر همراه با تأیید و ستایش نویسنده، و نیز معرفی کتاب است.
تقریظ، مصدر باب تفعیل از ریشۀ «ق، ر، ظ» در لغت به معنی مطلقِ مدح کردن و ستودن، و نیز به معنی ستودن شخص زنده، به حق یا به باطل است.
تقریظ در اصطلاح
تقریظ در اصطلاح دارای دو معنا ست: ۱. گونه ای مقدمه، که به قصد معرفی ستایش آمیز یک اثر نوشته می شود و آن ۳گونه است:
← تقریظ بگونه مقدمۀ ستایش آمیز
تقریظها بیش تر منثور است و گاه نثری است آمیخته به نظم، اما در میان تقریظها، گاه تقریظ منظوم نیز دیده می شود که در آن، کار ستایش از اثر، از مؤلف و نیز از ناشر به زبان نظم بیان شده است.
تقریظبه معنی علم التقریض
...
تقریظ، مصدر باب تفعیل از ریشۀ «ق، ر، ظ» در لغت به معنی مطلقِ مدح کردن و ستودن، و نیز به معنی ستودن شخص زنده، به حق یا به باطل است.
تقریظ در اصطلاح
تقریظ در اصطلاح دارای دو معنا ست: ۱. گونه ای مقدمه، که به قصد معرفی ستایش آمیز یک اثر نوشته می شود و آن ۳گونه است:
← تقریظ بگونه مقدمۀ ستایش آمیز
تقریظها بیش تر منثور است و گاه نثری است آمیخته به نظم، اما در میان تقریظها، گاه تقریظ منظوم نیز دیده می شود که در آن، کار ستایش از اثر، از مؤلف و نیز از ناشر به زبان نظم بیان شده است.
تقریظبه معنی علم التقریض
...
wikifeqh: تقریظ
[ویکی اهل البیت] این عبارت واژه ای عربی، مأخوذ از قَرَظَ است که در لغت به معنای مدح و ستایش و هم ستایش کردن شخص زنده است. در اصطلاح نسخه شناسی معاصر به یادداشتی کوتاه یا بلند اطلاق می گردد که نویسنده بنا به خواسته مؤلف بر کتاب او بنویسد و طی آن از مؤلف و کتابش تمجید کند. تقریظ نویسی در ادب فارسی پدیده ای جدید است اما می توان نوعی شباهت میان آن و دیباچه نویسی سراغ گرفت.
صورت کمال یافته دیباچه ـ که گاه مقدمه هم خوانده می شده ـ از نیمه دوم سده 9 ق. در زبان فارسی نمایان گردید و مبتنی بر یادداشتی کوتاه یا بلند بود که دیباچه نویس با انشای ادبی در تعریف و تمجید کتاب و مؤلف آن می نوشت و هم در طی آن کتاب را به نام سلطان یا یکی از حاکمان وقت مصدّر می کرد.
دیباچه نویسان در واقع، منشیان دربارها و دیوان های حکومتی بودند که یکی از وظایف فرهنگی آنان دیباچه نویسی بود. برخلاف دیباچه نویس، تقریظ نویس وظیفه ای به نام تقریظ نویسی نداشت بلکه وی یکی از مشاهیر عصر به شمار می رفت که مؤلف و اثرش با تقریظ وی معرفی می گردید و احیاناً اعتبار علمی می یافت. از این رو کسی که به نوشتن تقریظ بر کتابی اهتمام می کرد، می بایست از شهرت علمی بیشتر و از پیشینه فرهنگی طولانی تری نسبت به مؤلف برخوردار می بود تا تقریظ وی باعث اعتبار مؤلف و اثر او گردد.
تقریظ که به ستایش و تمجید از مؤلف (یا مترجم) و اثرش می پرداخت، در دو دهه اخیر به "مقدمه" و "پیش گفتار"های بلند در زبان فارسی تبدیل شده که نویسنده، علاوه بر تمجید و تعریف از اثر و صاحب آن به نقد و بررسی و تحلیل و تعلیل اثر یا موضوع آن نیز می پردازد.
به لحاظ نسخه پردازی، تقریظ (یا اشکال متحول آن: مقدمه و پیش گفتار) می بایست قبل از مقدمه مؤلف (یا مترجم) قرار گیرد و به هنگام انتشار نیز از صفحه فرد آغاز شود.
صورت کمال یافته دیباچه ـ که گاه مقدمه هم خوانده می شده ـ از نیمه دوم سده 9 ق. در زبان فارسی نمایان گردید و مبتنی بر یادداشتی کوتاه یا بلند بود که دیباچه نویس با انشای ادبی در تعریف و تمجید کتاب و مؤلف آن می نوشت و هم در طی آن کتاب را به نام سلطان یا یکی از حاکمان وقت مصدّر می کرد.
دیباچه نویسان در واقع، منشیان دربارها و دیوان های حکومتی بودند که یکی از وظایف فرهنگی آنان دیباچه نویسی بود. برخلاف دیباچه نویس، تقریظ نویس وظیفه ای به نام تقریظ نویسی نداشت بلکه وی یکی از مشاهیر عصر به شمار می رفت که مؤلف و اثرش با تقریظ وی معرفی می گردید و احیاناً اعتبار علمی می یافت. از این رو کسی که به نوشتن تقریظ بر کتابی اهتمام می کرد، می بایست از شهرت علمی بیشتر و از پیشینه فرهنگی طولانی تری نسبت به مؤلف برخوردار می بود تا تقریظ وی باعث اعتبار مؤلف و اثر او گردد.
تقریظ که به ستایش و تمجید از مؤلف (یا مترجم) و اثرش می پرداخت، در دو دهه اخیر به "مقدمه" و "پیش گفتار"های بلند در زبان فارسی تبدیل شده که نویسنده، علاوه بر تمجید و تعریف از اثر و صاحب آن به نقد و بررسی و تحلیل و تعلیل اثر یا موضوع آن نیز می پردازد.
به لحاظ نسخه پردازی، تقریظ (یا اشکال متحول آن: مقدمه و پیش گفتار) می بایست قبل از مقدمه مؤلف (یا مترجم) قرار گیرد و به هنگام انتشار نیز از صفحه فرد آغاز شود.
wikiahlb: تقریظ
دانشنامه عمومی
تقریظ، پیرانوشت یا اپیگرام ( به انگلیسی: epigram ) به معنی ستودن مکتوب، مطلبی است که در ستایش کتاب یا نوشته ای می نویسند. صفحه پیرانوشت یا درآمد ستایش آمیز بر یک اثر همراه با تأیید و ستایش نویسنده، و نیز معرفی کتاب معمولاً در صفحات آغازین کتاب می آید. پیرانوشت اغلب شامل بیانیه و مطلبی مختصر، جالب، به یاد ماندنی و گاهی تعجب آور یا آمیخته به طنز با استفاده از کلمات قصار و امثال و حکم و سنتی ادبی است که بیش از دو هزار سال قدمت دارد.
واژه پیرانویس از پیشوند پیرا به معنی پیرامون یا دربارهٔ و فعل نوشتن برساخته شده و به معنی «دربارهٔ چیزی مطلبی نوشتن» به کار می رود.
در انگلیسی اپیگرام برگرفته از لغت اپیگراما در زبان یونانی: ; ἐπίγραμμα epigramma، «کتیبه» و «نوشتن» و «ثبت کردن» معنی می دهد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفواژه پیرانویس از پیشوند پیرا به معنی پیرامون یا دربارهٔ و فعل نوشتن برساخته شده و به معنی «دربارهٔ چیزی مطلبی نوشتن» به کار می رود.
در انگلیسی اپیگرام برگرفته از لغت اپیگراما در زبان یونانی: ; ἐπίγραμμα epigramma، «کتیبه» و «نوشتن» و «ثبت کردن» معنی می دهد. [ ۱]
wiki: تقریظ
دانشنامه آزاد فارسی
تَقْریظ
واژه ای عربی به معنای مدح و ستایش کردن و اصطلاحی در نگارش کتاب. این اصطلاح در به مطلب کوتاه یا بلندی اطلاق می شود که بنا به درخواست مؤلف، شخصی که از اعتبار علمی و شهرتی برخوردار است بر کتاب مؤلف می نویسد و در آن از او و کتابش تعریف و تمجید می کند. تقریظ نویسی در ایران پدیده ای جدید است، اما به دیباچه نویسی که از نیمۀ دوم قرن ۹ق در زبان فارسی مرسوم بوده شباهت دارد. دیباچه نویسان که عموماً از منشیان دربار و اعضای دیوان انشاء بودند مطلب کوتاه یا بلندی بر کتاب می نوشتند و پس از تعریف از کتاب و مؤلف، آن را به سلطان یا حاکم وقت هدیه می کردند. برخلاف دیباچه نویس، تقریظ نویس وظیفه ای در این خصوص نداشت و از مشاهیر عصر بود که تقریظ او موجب شهرت مؤلف و اثرش می شد. امروزه تقریظ جای خود را به مقدمه و پیش گفتارهای بلند داده است.
واژه ای عربی به معنای مدح و ستایش کردن و اصطلاحی در نگارش کتاب. این اصطلاح در به مطلب کوتاه یا بلندی اطلاق می شود که بنا به درخواست مؤلف، شخصی که از اعتبار علمی و شهرتی برخوردار است بر کتاب مؤلف می نویسد و در آن از او و کتابش تعریف و تمجید می کند. تقریظ نویسی در ایران پدیده ای جدید است، اما به دیباچه نویسی که از نیمۀ دوم قرن ۹ق در زبان فارسی مرسوم بوده شباهت دارد. دیباچه نویسان که عموماً از منشیان دربار و اعضای دیوان انشاء بودند مطلب کوتاه یا بلندی بر کتاب می نوشتند و پس از تعریف از کتاب و مؤلف، آن را به سلطان یا حاکم وقت هدیه می کردند. برخلاف دیباچه نویس، تقریظ نویس وظیفه ای در این خصوص نداشت و از مشاهیر عصر بود که تقریظ او موجب شهرت مؤلف و اثرش می شد. امروزه تقریظ جای خود را به مقدمه و پیش گفتارهای بلند داده است.
wikijoo: تقریظ
مترادف ها
تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تقریظ : ( ع ) ( عربی ) در [فارسی] یا [پارسی]: ستایش، ستودن، ستایش کردن و به [عربی]: تحسین، تمجید، ثنا، تمجید کردن، مدح ، مدح کردن برگرفته از لغت و کلمه ( قرظ ) گرفته شده و به [انگلیسی]: ( اپیگرام ) ( epigram
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
) به معنای گفته ای مختصر، جالب، به یادماندنی و گاهی غافل گیزکننده و یا هجوآمیز که در انگلیسی ( اپیگرام ) برگرفته از لغت ( اپیگراما ) در زبان یونانی: ; ( ἐπίγραμμα ) ( epigramma ) ، �کتیبه� و �نوشتن� و �ثبت کردن� معنی می گردد.
خود تقریض هم در پایه از قُرضه است. گاهی ابزاری دست کسی را می گیرد و خون در آن می ماستد ( لخته، ویا خون مردگی در آن ایجاد می شود. ) که لری میگوییم قُرضِسه، قرچِ سه، قرتِه سَه. خون در آن بریده شده است. که برش را نمایان می سازد. که به روند تقریض از آن به دست می آید.
تقریظ: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ایستودنام istudnām ( مانوی ) ( به نام ستودن )
بورژیت buržit ( پهلوی )
ایستودنام istudnām ( مانوی ) ( به نام ستودن )
بورژیت buržit ( پهلوی )
برش:تقریض.
پیرانوشت
آفرین و تحسین بر هنر وفرهنگ آثار هنری هنرمندان لذا ساختمان وعمارت هم اثرفرهنگی و مدنی می باشد افسوس که در پایان عمر هستم و لذا از پارسی زبانان خواهش میکنم که از مو قعیت دبکشنری آبادیس استفاده بهینه میکردیم وبا فرهنگ پژو ها یک فرهنگ گفتگو یا گپ تمام پارسی در حد توان می نبشتیم
تعریف وتمجید وثبت کردن کتاب ارزشمند. نکوهش وتحسین از نویسنده کتاب
تقریظ به معنای ستایش کردن و تعریف کردن است.