تفکر سریع و آهسته. تفکر، سریع و آهسته ( انگلیسی: Thinking, Fast and Slow ) کتابی است که در سال ۲۰۱۱ توسط دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل در اقتصاد منتشر شد. [ ۱] این کتاب خلاصه ای از تحقیقاتش در چندین دهه است. او اغلب پژوهش هایش را با همکاری آموس تورسکی انجام می داد. [ ۲] [ ۳] این کتاب سه مرحله زندگی پژوهشی او را شامل می شود: اولین اقدامات او در تحقیق دربارهٔ سوگیری شناختی، کار پژوهشی او در ارائه نظریه چشم انداز و پژوهش های اخیر او در باب شادکامی.
کانمن در این کتاب سوگیری های شناختی مختلفی را بررسی می کند. او در ابتدا مغز انسان را به دو سیستم تقسیم می کند که هر یک ویژگی های مشخصی دارند. این سیستم ها عبارتند از:
• «سیستم ۱» که به طور خودکار و سریع و احساسی کار می کند و معمولاً تلاش زیادی به خرج نمی دهد.
• در مقابل، سیستم ۲ کندتر است، نیاز به تلاش بیشتری دارد و سیستماتیک و منطقی کار می کند.
این کتاب شامل سه بخش از مراحل کاری کانمن است: کارهای اولیه، یعنی سوگیری های شناختی، سپس نظریه چشم انداز و پس از آن پژوهش هایی در زمینه شادکامی است. محور اصلی کتاب دوگانگی میان حالت اندیشه است: سیستم دو آهسته تر، خودخواسته تر و منطقی تر است، در حالی که سیستم یک سریع، غریزی و احساسی است. این کتاب ترسیم سویه گیری های شناختی در ارتباط با هر نوع تفکر است که با پژوهش های خود کانمن دربارهٔ نفرت از باخت آغاز می شود. این کتاب، با پشتوانه چند دهه پژوهش های دانشگاهی، نشان می دهد که افراد، با تغییر چارچوب پرسش و جایگزین کردن پرسش های ساده تر، در حقیقت به قضاوت های انسانی اهمیتی بیش از حد می دهند. کانمن، با شرح کارکرد دو سیستم، تلاش می کند نشان دهد که چه وقت می توانیم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی و تجارت به بینش و شهودیات خود اطمینان کنیم و چه زمانی از آن بپرهیزیم و با شیوه شناخت سویه گری های ذهنی چگونه می توانیم از اشتباهات اجتناب کنیم. این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب آکادمی ملی علوم و جایزه کتاب لس آنجلس تایمز و برگزیده منتقدان کتاب نیویورک تایمز به عنوان یکی از ده کتاب سال ۲۰۱۱ شناخته شده است.
کانمن نظریه چشم انداز را، که مبنای جایزه نوبل او بود، توسعه داد، تا خطاهای تجربی را که وی در نظریه کاربرد دانیل برنولی مشاهده کرده بود، در نظر بگیرد. این نظریه فرضیه های منطقی را ارائه می دهد که انتخاب واقعی افراد را منعکس نمی کند، زیرا آنها سوگیری های رفتاری را مورد توجه قرار نمی دهند. به عنوان مثال، ممکن است به طور عقلانی فرض شود که فرد ارزش دوگانه ای را برای یک احتمال خاص تعیین می کند، اگر نسبت ضریب احتمال اولیه را چند برابر کنیم. اگر او ۱۰٪ شانس برنده شدن یا ۲۰٪ داشته باشد، احتمال دوم را دو برابر ارزش اول احتمال می دهد، اما آزمایش ها عکس آن را نشان می دهد. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفکانمن در این کتاب سوگیری های شناختی مختلفی را بررسی می کند. او در ابتدا مغز انسان را به دو سیستم تقسیم می کند که هر یک ویژگی های مشخصی دارند. این سیستم ها عبارتند از:
• «سیستم ۱» که به طور خودکار و سریع و احساسی کار می کند و معمولاً تلاش زیادی به خرج نمی دهد.
• در مقابل، سیستم ۲ کندتر است، نیاز به تلاش بیشتری دارد و سیستماتیک و منطقی کار می کند.
این کتاب شامل سه بخش از مراحل کاری کانمن است: کارهای اولیه، یعنی سوگیری های شناختی، سپس نظریه چشم انداز و پس از آن پژوهش هایی در زمینه شادکامی است. محور اصلی کتاب دوگانگی میان حالت اندیشه است: سیستم دو آهسته تر، خودخواسته تر و منطقی تر است، در حالی که سیستم یک سریع، غریزی و احساسی است. این کتاب ترسیم سویه گیری های شناختی در ارتباط با هر نوع تفکر است که با پژوهش های خود کانمن دربارهٔ نفرت از باخت آغاز می شود. این کتاب، با پشتوانه چند دهه پژوهش های دانشگاهی، نشان می دهد که افراد، با تغییر چارچوب پرسش و جایگزین کردن پرسش های ساده تر، در حقیقت به قضاوت های انسانی اهمیتی بیش از حد می دهند. کانمن، با شرح کارکرد دو سیستم، تلاش می کند نشان دهد که چه وقت می توانیم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی و تجارت به بینش و شهودیات خود اطمینان کنیم و چه زمانی از آن بپرهیزیم و با شیوه شناخت سویه گری های ذهنی چگونه می توانیم از اشتباهات اجتناب کنیم. این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب آکادمی ملی علوم و جایزه کتاب لس آنجلس تایمز و برگزیده منتقدان کتاب نیویورک تایمز به عنوان یکی از ده کتاب سال ۲۰۱۱ شناخته شده است.
کانمن نظریه چشم انداز را، که مبنای جایزه نوبل او بود، توسعه داد، تا خطاهای تجربی را که وی در نظریه کاربرد دانیل برنولی مشاهده کرده بود، در نظر بگیرد. این نظریه فرضیه های منطقی را ارائه می دهد که انتخاب واقعی افراد را منعکس نمی کند، زیرا آنها سوگیری های رفتاری را مورد توجه قرار نمی دهند. به عنوان مثال، ممکن است به طور عقلانی فرض شود که فرد ارزش دوگانه ای را برای یک احتمال خاص تعیین می کند، اگر نسبت ضریب احتمال اولیه را چند برابر کنیم. اگر او ۱۰٪ شانس برنده شدن یا ۲۰٪ داشته باشد، احتمال دوم را دو برابر ارزش اول احتمال می دهد، اما آزمایش ها عکس آن را نشان می دهد. [ ۴]
wiki: تفکر سریع و آهسته