تفسیر مابعدالطبیعه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تفسیر مابعدالطبیعة. تفسیر مابعدالطبیعه، نامی برای شرح مبسوط ابن رشد (متوفی ۵۹۵) بر کتاب مابعدالطبیعه ( متافیزیک ) ارسطو بود.
به نوشته مراکشی ، نزدیکترین منبع به زمان ابن رشد، ابن طفیل (متوفی ۵۸۱) در دیداری با ابن رشد در باره شکوه ابویعقوب یوسف (حک: ۵۵۸ ـ۵۸۰)، خلیفه موحّدون، از دشواری و پیچیدگی عبارات ارسطو یا مترجمان آثار وی، سخن گفته و ابن رشد را به توضیح و تلخیص سخنان ارسطو ترغیب نموده بود. بدین ترتیب ابن رشد شروع به تلخیص و تفسیر کتابهای ارسطو کرد.

[ویکی فقه] تفسیر مابعدالطبیعه، نامی برای شرح مبسوط ابن رشد (متوفی ۵۹۵) بر کتاب مابعدالطبیعه ( متافیزیک ) ارسطو بود.
به نوشته مراکشی ، نزدیکترین منبع به زمان ابن رشد، ابن طفیل (متوفی ۵۸۱) در دیداری با ابن رشد در باره شکوه ابویعقوب یوسف (حک: ۵۵۸ ـ۵۸۰)، خلیفه موحّدون، از دشواری و پیچیدگی عبارات ارسطو یا مترجمان آثار وی، سخن گفته و ابن رشد را به توضیح و تلخیص سخنان ارسطو ترغیب نموده بود. بدین ترتیب ابن رشد شروع به تلخیص و تفسیر کتابهای ارسطو کرد.
دو نوع تفسیر از ابن رشد
مراکشی از ابن رشد دو نوع تفسیر دیده است: کتاب الجوامع که تلخیصی از کتابهای ارسطو بوده و کتاب مبسوطی در چهار جلد، در تفسیر مقاصد و اغراض ارسطو.
شرح آثار ارسطوتوسط ابن رشد
به نوشته رنان و برخی محققان بعد از وی، مانند ماجد فخری ابن رشد بر بعضی از آثار ارسطو از جمله مابعدالطبیعه سه شرح مبسوط (بزرگ)، متوسط و مختصر (کوچک) نوشته است. بااینحال، اکنون فقط دو شرح مبسوط و مختصر وی بر مابعدالطبیعه به عربی در دست.
آثار ابن رشد در نزد ابن ابی اُصَیْبِعه و ذهبی
...

[ویکی نور] تفسیر مابعدالطبیعة نامی است برای شرح مبسوط ابن رشد (متوفی 595ق) بر کتاب «مابعدالطبیعة» (متافیزیک) ارسطو. تاریخ نگارش این تفسیر معلوم نیست. همین قدر می دانیم که ابن رشد تفسیرهای مبسوط را بعد از تفسیرهای مختصر و متوسط نوشته است.
مراکشی از ابن رشد دو نوع تفسیر دیده است: «کتاب الجوامع» که تلخیصی از کتاب های ارسطو بوده و کتاب مبسوطی در چهار جلد، در تفسیر مقاصد و اغراض ارسطو؛ اما به نوشته رنان و برخی محققان بعد از وی، ابن رشد بر بعضی از آثار ارسطو از جمله «مابعدالطبیعة» سه شرح مبسوط، متوسط و مختصر نوشته است. بااین حال، اکنون فقط دو شرح مبسوط و مختصر وی بر «مابعدالطبیعة» به عربی در دست است. ابن ابی اُصَیْبِعه و ذهبی هم راجع به «مابعدالطبیعة» از دو اثر ابن رشد، یعنی «تلخیص مابعدالطبیعة» و «جوامع کتب ارسطوطالیس فی الطبیعیات و الالهیات»، نام برده اند. احتمالاً منظور از عنوان اخیر مجموعه رسائل ابن رشد است که «تلخیص مابعدالطبیعة» را هم دربر دارد. در نسخه خطی محفوظ در کتابخانه اسکوریال نیز علاوه بر «تلخیص مابعدالطبیعة» اثری به نام «شرح مابعدالطبیعة» ذکر شده که مسلماً منظور همان «تفسیر مبسوط مابعدالطبیعة» است؛ بنابراین، اگر ابن رشد شرح متوسطی هم بر «مابعدالطبیعة» نوشته، شاید فقط ترجمه عبری یا لاتینی آن باقی مانده باشد. چنانکه مونک از تفسیری متوسط، به عبری، بر سه مقاله «مابعدالطبیعة» خبر داده است.
آنچه اکنون «تفسیر مابعدالطبیعة» نامیده می شود، تفسیر مبسوط ابن رشد بر «مابعدالطبیعة» ارسطو است که اصل عربی آن چاپ شده و از مهم ترین و ماندگارترین آثار فلسفی ابن رشد است. ازآنجاکه ابن رشد زبان یونانی نمی دانست، مبنا و منبع وی برای شرح و تفسیر «مابعدالطبیعة» ارسطو، ترجمه های عربی آن بود. وی در تفسیر مقاله آلفای کوچک، ترجمه اسحاق بن حنین، مترجم معروف قرن سوم و در تفسیر مقاله آلفای بزرگ، ترجمه نظیف بن ایمن القس، پزشک و مترجم قرن چهارم را مبنا قرار داده و در تفسیر بقیه مقالات (مقاله «با» (بتا) تا آخر) به ترجمه اُسطاث /یوستاثیوس اعتماد کرده است.
در «تفسیر مابعدالطبیعة»، یازده مقاله از چهارده مقاله «مابعدالطبیعة» شرح و تفسیر شده است. این تفسیر، فاقد مقاله یازدهم (کاف / کاپا) و سیزدهم (میم / مو) و چهاردهم (نون / نو) «مابعدالطبیعة» است که در سبب آن آرای مختلفی ابراز شده است. به نوشته رنان، تدقیق در چاپ های لاتینی ما را به این اعتقاد رهنمون می شود که ابن رشد سه مقاله یازدهم و سیزدهم و چهاردهم را نمی شناخته است، اما مونک یادآوری کرده که تفسیری متوسط بر سه مقاله یاد شده به عبری از ابن رشد موجود است. اشتاین شنایدر دلایل و قراینی پیدا کرده مبنی بر اینکه ابن رشد متن کامل «مابعدالطبیعة» ارسطو را در اختیار داشته است. همچنین بنابر رأی دیگری، ابن رشد مقاله یازدهم را نیافته و مقاله سیزدهم و چهاردهم را خودش تفسیر نکرده است. ابن رشد خود متذکر شده است که در ترکیب مقالات در دسترس وی، مقاله «یا» (یوتا) قبل از مقاله «لام» (لامْبْدا) قرار گرفته و برحسب ترتیب حروف، مقاله «کاف» را نیافته است. با توجه به سه رأی آخر و نیز با مطالعه عمیق و دقیق «تفسیر مابعدالطبیعة»، می توان گفت که ابن رشد به مقاله «کاف» دست نیافته، ولی با مقاله «میم» و «نون» آشنا بوده، زیرا در برخی مواضعِ «تفسیر مابعدالطبیعة» به این دو مقاله اشاره کرده است.
«تفسیر مابعدالطبیعة» ابن رشد، بسان دیگر تفسیرهای بزرگ وی، از حیث شکل و شیوه، از شرح های مشاییان پیشین متمایز است. به گفته رنان، تفسیر بزرگ، ویژه ابن رشد است. چون مشاییان مسلمان، از جمله فارابی و ابن سینا، مطابق سنت شارحان یونانی ارسطو، نظیر اسکندر افرودیسی (قرن دوم و سوم میلادی) و ثامسطیوس (تمیستیوس؛ متوفی 388م) و سیمپلیکیوس (قرن ششم میلادی)، تصنیفاتی معروف به «جوامع» یا «تلاخیص» فراهم می نمودند و در آن ها نظر ارسطو را در بابی از ابواب فلسفه، مانند عقل و نفس و غیره، خلاصه می کردند؛ اما آن ها تفسیر یا شرح به معنای دقیق کلمه نبودند. اسلوب تفسیر واقعیِ متون ارسطو را نخستین بار ابن رشد به کار گرفته است. در آثار شارحان پیشین، متن ارسطو با عبارات شارح درهم آمیخته است و تشخیص متن از شرح ممکن نیست. درحالی که در تفسیرهای مبسوط ابن رشد، به ویژه «تفسیر مابعدالطبیعة»، شیوه و روش خاصی در شرح و تفسیر به کار رفته است. وی در این تفسیر، فقرات متن ارسطو را عیناً نقل و سپس جزءبه جزء تفسیر کرده و آغاز سخن ارسطو را با کلمه «قال» مشخص ساخته است. به نوشته رنان، وی در این سنخ تفسیرها از شیوه مفسران قرآن تبعیت کرده که می کوشیدند، نص قرآن را از تفسیر آن کاملاً و دقیقاً جدا نگه دارند. علاوه بر آن، «تفسیر مابعدالطبیعة» ابن رشد از حیث محتوا و معنا هم با تفسیرهای شارحان و مشاییان پیشین فرق دارد. ابن رشد درصدد نفوذ به کنه و اصل فلسفه ارسطو و پیراستن آن از عناصر و آموزه های نوافلاطونی است که شارحان اسکندرانی، نظیر سیمپلیکیوس و یوحنای نحوی (یحیی نحوی اسکندرانی، متوفی ح 640م) و به تبع آن ها مشاییان مسلمان، به فلسفه ارسطو وارد کرده بودند. وی در این راه، غیر از نقل و نقد تفسیرها و رویکردهای ابن سینا که گاهی با انتقادات شدید همراه است، دریافت ها و عقاید اغلب شارحان ارسطو، همچون اسکندر افرودیسی و ثامسطیوس را در مواضع مختلف طرح و سپس نقد و بررسی کرده است.
از نظر ابن رشد، ایجاد سازگاری بین آرای افلاطون و ارسطو که فارابی در الجمع بین رأیی الحکیمین انجام داده و ابن سینا در آثارش از وی پیروی کرده، دلیل واضحی بر ناتوانی آنان از ادراک اغراض و مقاصد ارسطوست؛ چون ارسطو در برخی قضایای بزرگ فلسفه با استادش افلاطون اختلاف نظر شدید داشته، به طوری که قسمت مهمی از فلسفه ارسطو شامل نقد و رد بنیادین اندیشه های افلاطون است. ابن رشد در بحث راجع به نظریه مثل، در مخالفت با افلاطون و پیروان وی، یعنی کسانی که این کلیات (مثل افلاطونی) را جوهرهای قائم به نفس و مفارق (مجرد از ماده) می دانند، جانب ارسطو را گرفته و دلایل افلاطونیان را چیزی جز «سخنان شعری و لغزی» ندانسته است. بعلاوه وی نظریه صدور مشاییان مسلمان را نظریه ای غیر ارسطویی به شمار آورده و گفته است که قوم (ارسطو و پیروان وی) چنین چیزی را نمی شناختند.

دانشنامه آزاد فارسی

تَفسیرُ مابَعدالطَّبیعَه
تألیف ابن رشد، به عربی، در فلسفه. این نوشتۀ پرحجم، شرحی استوار بر مابعدالطبیعۀ ارسطو است که در آن ابن رشد با نقل ترجمۀ عربی متن ارسطو، به شرح بندبند آن پرداخته است. ویراست انتقادی این اثر به کوشش موریس به ویژه در ۴ مجلد، در ۱۹۳۸ در بیروت به چاپ رسیده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس