[ویکی اهل البیت] تفسیر جلاء الأذهان. شیخ «ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانی»، فاضل، عالم، متکلم، محدث و مفسّر معروف از مشاهیر علمای امامیّه و صاحب تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن» می باشد. با تتبع در کتب تراجم، متأسفانه به شرح حال درستی از ایشان دست نیافتیم. تنها علامه «محسن امین» به طور خلاصه به شرح حال مختصری از او اشاره کرده است. لذا درباره عصر حیات مؤلف اختلاف نظراتی وجود دارد. در عین حال از اسلوب و سبک نگارش تفسیر و کاربرد واژه ها و اصطلاحات و نیز قرائتی که گاه در ذیل توضیحات ایشان استنباط می شود، باید اذعان کرد احتمالاً وی از مفسران قرن نهم یا دهم هجری باشد.
مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی»، از جمله مفسران بزرگ امامیّه بوده که به طور گسترده در تبیین آیات روح بخش الهی از روایات روشنگر مروی از ائمه بزرگوار شیعه بهره های وافری برده است که این امر در گرایش تفسیری ایشان به روش روایی تأثیر بسزایی داشته است. وی در خطبه ای که در مقدمه تفسیر خود آورده است به حدیث نبوی ثقلین به عنوان یکی از دو وزنه ای که لازم است مسلمانان جهت رهنمون شدن به حقیقت، بدان تمسک جویند نام می برد. لذا هرگاه ایشان در تفسیر آیه ای با ابهام مواجه می شود به ویژه در تفسیر آیات متشابه، تنها ابزار گشاینده مشکل ر ااستناد به روایات می داند و با استفاده از آنها به تفسیر آیه و رفع ابهام می پردازد.
ظاهراً ایشان از سادات حسینی بوده است. بر همین اساس برخی او را «ابوالمحاسن حسین بن حسن حسینی جرجانی» معروف به «سیّد گازر» می دانند و این دو عنوان را بر یک معنون اطلاق کرده اند. در عین حال به زعم برخی، آنها دو شخصیت مستقل بوده که حتی معاصر هم نبوده اند.
استاد «میر جلال الدین حسینی اُرمَوَی» که این تفسیر را در سال 1338 تصحیح کرده اند، اعتقاد دارد که اساس بیانات تفسیری مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی» در تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» تفسیر «روض الجِنان و روح الجنان» «شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی بن خزاعی نیشابوری رازی» بوده است. بدین معنی که «ابوالمحاسن جرجانی» تفسیر ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ برای خود قرار داده است. وی در این کار گاهی عبارات را بدون هیچ گونه تغییری آورده است. در عین حال در بسیاری از موارد تغییر بسیار مختصری در نظرات تفسیری ابوالفتوح به وجود آورده و یا آن را تلخیص کرده است.
«ابوالمحاسن جرجانی»، در دیباچه تفسیر خود ضمن بیان مطالبی پیرامون تفسیر قرآن کریم به انگیزه نگارش و تألیف و سبک تفسیری خود اشاره می کند و می گوید: چون یکی از این دو متمسک، کتاب خدای و گذاشته مصطفی است و عوام از فائده این کتاب بی نصیب اند، از آن که علم تأویل و تفسیر آن کسی داند که سال های دراز در دریای علوم غوطه خورده باشد و به غوص فکر، جواهر بیان و نکات قرآن بدست آورده باشد نه از هر دریایی. بلکه از دریای «انامدینة العلم و علی بابها» حاصل کرده باشد و تفاسیر اصحاب، آنچه به عربی است عوام را از آن بهره ای نیست و آنچه به زبان فارسی است بعضی که اختصاری دارد از فائده عاری است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قُراّء و اختلاف مفسران از بس که آورده اند عوام در مطالعه آن سرگشته و حیران می مانند و از فائده آن بی نصیب می شوند، چون حال بر این جمله یافتم از بخشنده جان و بخشاینده انس و جاّن مدد خواستم و به توفیق و یاری وی این کتاب را در تفسیر قرآن تألیف کردم و نام او «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن» نهادم و در او جمع کردم از تأویل آیات و تفسیر مشکلات، آنچه بزرگان دین و پیشوایان اهل یقین بر محک عقل زده اند.
مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی»، از جمله مفسران بزرگ امامیّه بوده که به طور گسترده در تبیین آیات روح بخش الهی از روایات روشنگر مروی از ائمه بزرگوار شیعه بهره های وافری برده است که این امر در گرایش تفسیری ایشان به روش روایی تأثیر بسزایی داشته است. وی در خطبه ای که در مقدمه تفسیر خود آورده است به حدیث نبوی ثقلین به عنوان یکی از دو وزنه ای که لازم است مسلمانان جهت رهنمون شدن به حقیقت، بدان تمسک جویند نام می برد. لذا هرگاه ایشان در تفسیر آیه ای با ابهام مواجه می شود به ویژه در تفسیر آیات متشابه، تنها ابزار گشاینده مشکل ر ااستناد به روایات می داند و با استفاده از آنها به تفسیر آیه و رفع ابهام می پردازد.
ظاهراً ایشان از سادات حسینی بوده است. بر همین اساس برخی او را «ابوالمحاسن حسین بن حسن حسینی جرجانی» معروف به «سیّد گازر» می دانند و این دو عنوان را بر یک معنون اطلاق کرده اند. در عین حال به زعم برخی، آنها دو شخصیت مستقل بوده که حتی معاصر هم نبوده اند.
استاد «میر جلال الدین حسینی اُرمَوَی» که این تفسیر را در سال 1338 تصحیح کرده اند، اعتقاد دارد که اساس بیانات تفسیری مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی» در تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» تفسیر «روض الجِنان و روح الجنان» «شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی بن خزاعی نیشابوری رازی» بوده است. بدین معنی که «ابوالمحاسن جرجانی» تفسیر ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ برای خود قرار داده است. وی در این کار گاهی عبارات را بدون هیچ گونه تغییری آورده است. در عین حال در بسیاری از موارد تغییر بسیار مختصری در نظرات تفسیری ابوالفتوح به وجود آورده و یا آن را تلخیص کرده است.
«ابوالمحاسن جرجانی»، در دیباچه تفسیر خود ضمن بیان مطالبی پیرامون تفسیر قرآن کریم به انگیزه نگارش و تألیف و سبک تفسیری خود اشاره می کند و می گوید: چون یکی از این دو متمسک، کتاب خدای و گذاشته مصطفی است و عوام از فائده این کتاب بی نصیب اند، از آن که علم تأویل و تفسیر آن کسی داند که سال های دراز در دریای علوم غوطه خورده باشد و به غوص فکر، جواهر بیان و نکات قرآن بدست آورده باشد نه از هر دریایی. بلکه از دریای «انامدینة العلم و علی بابها» حاصل کرده باشد و تفاسیر اصحاب، آنچه به عربی است عوام را از آن بهره ای نیست و آنچه به زبان فارسی است بعضی که اختصاری دارد از فائده عاری است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قُراّء و اختلاف مفسران از بس که آورده اند عوام در مطالعه آن سرگشته و حیران می مانند و از فائده آن بی نصیب می شوند، چون حال بر این جمله یافتم از بخشنده جان و بخشاینده انس و جاّن مدد خواستم و به توفیق و یاری وی این کتاب را در تفسیر قرآن تألیف کردم و نام او «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن» نهادم و در او جمع کردم از تأویل آیات و تفسیر مشکلات، آنچه بزرگان دین و پیشوایان اهل یقین بر محک عقل زده اند.
[ویکی اهل البیت] شیخ «ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانی»، فاضل، عالم، متکلم، محدث و مفسّر معروف از مشاهیر علمای امامیّه و صاحب تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن» می باشد. با تتبع در کتب تراجم، متأسفانه به شرح حال درستی از ایشان دست نیافتیم. تنها علامه «محسن امین» به طور خلاصه به شرح حال مختصری از او اشاره کرده است. لذا درباره عصر حیات مؤلف اختلاف نظراتی وجود دارد. در عین حال از اسلوب و سبک نگارش تفسیر و کاربرد واژه ها و اصطلاحات و نیز قرائتی که گاه در ذیل توضیحات ایشان استنباط می شود، باید اذعان کرد احتمالاً وی از مفسران قرن نهم یا دهم هجری باشد.
مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی»، از جمله مفسران بزرگ امامیّه بوده که به طور گسترده در تبیین آیات روح بخش الهی از روایات روشنگر مروی از ائمه بزرگوار شیعه بهره های وافری برده است که این امر در گرایش تفسیری ایشان به روش روایی تأثیر بسزایی داشته است. وی در خطبه ای که در مقدمه تفسیر خود آورده است به حدیث نبوی ثقلین به عنوان یکی از دو وزنه ای که لازم است مسلمانان جهت رهنمون شدن به حقیقت، بدان تمسک جویند نام می برد. لذا هرگاه ایشان در تفسیر آیه ای با ابهام مواجه می شود به ویژه در تفسیر آیات متشابه، تنها ابزار گشاینده مشکل ر ااستناد به روایات می داند و با استفاده از آنها به تفسیر آیه و رفع ابهام می پردازد.
ظاهراً ایشان از سادات حسینی بوده است. بر همین اساس برخی او را «ابوالمحاسن حسین بن حسن حسینی جرجانی» معروف به «سیّد گازر» می دانند و این دو عنوان را بر یک معنون اطلاق کرده اند. در عین حال به زعم برخی، آنها دو شخصیت مستقل بوده که حتی معاصر هم نبوده اند.
استاد «میر جلال الدین حسینی اُرمَوَی» که این تفسیر را در سال 1338 تصحیح کرده اند، اعتقاد دارد که اساس بیانات تفسیری مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی» در تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» تفسیر «روض الجِنان و روح الجنان» «شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی بن خزاعی نیشابوری رازی» بوده است. بدین معنی که «ابوالمحاسن جرجانی» تفسیر ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ برای خود قرار داده است. وی در این کار گاهی عبارات را بدون هیچ گونه تغییری آورده است. در عین حال در بسیاری از موارد تغییر بسیار مختصری در نظرات تفسیری ابوالفتوح به وجود آورده و یا آن را تلخیص کرده است.
«ابوالمحاسن جرجانی»، در دیباچه تفسیر خود ضمن بیان مطالبی پیرامون تفسیر قرآن کریم به انگیزه نگارش و تألیف و سبک تفسیری خود اشاره می کند و می گوید: چون یکی از این دو متمسک، کتاب خدای و گذاشته مصطفی است و عوام از فائده این کتاب بی نصیب اند، از آن که علم تأویل و تفسیر آن کسی داند که سال های دراز در دریای علوم غوطه خورده باشد و به غوص فکر، جواهر بیان و نکات قرآن بدست آورده باشد نه از هر دریایی. بلکه از دریای «انامدینة العلم و علی بابها» حاصل کرده باشد و تفاسیر اصحاب، آنچه به عربی است عوام را از آن بهره ای نیست و آنچه به زبان فارسی است بعضی که اختصاری دارد از فائده عاری است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قُراّء و اختلاف مفسران از بس که آورده اند عوام در مطالعه آن سرگشته و حیران می مانند و از فائده آن بی نصیب می شوند، چون حال بر این جمله یافتم از بخشنده جان و بخشاینده انس و جاّن مدد خواستم و به توفیق و یاری وی این کتاب را در تفسیر قرآن تألیف کردم و نام او «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن» نهادم و در او جمع کردم از تأویل آیات و تفسیر مشکلات، آنچه بزرگان دین و پیشوایان اهل یقین بر محک عقل زده اند.
لذا مشاهده می شود که مؤلف ضمن انتقاد و خرده گیری از سایر مفسران، که گاه در بیان تفسیر آیات به ایراد نکات ادبی و اشتقاق و قرائت قراء و امثال آنها می پردازند و بدین طریق عوام را از فهم نکات تفسیری کلام خداوند باز می دارند، معتقد است که مفسران جهت ایجاد نقش هدایتگری قرآن باید با بیانی در خور فهم و توجه عوام به تفسیر آیات بپردازند.
این نظر و تفکر تفسیری «ابوالمحاسن جرجانی» در گزینش نوع روش یک مفسر در تفسیر قرآن، اصلی است که در تفاسیر قرن اخیر مورد عنایت مفسران قرار گرفته است. از آنجا که خداوند کلام خود را «هدی للناس» (سوره بقره، 2/185) قرار داده است شایسته است که تلقی و برداشت مفسران و اسلوب نگارشی در تفسیر، اسلوبی باشد که علاوه بر جامع بودن از ویژگی فراگیری و قابل استفاده بودن برای توده مردم برخوردار باشد و به تعبیر دیگر از اطناب ممل و ایجاز مخل به دور باشد.
مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی»، از جمله مفسران بزرگ امامیّه بوده که به طور گسترده در تبیین آیات روح بخش الهی از روایات روشنگر مروی از ائمه بزرگوار شیعه بهره های وافری برده است که این امر در گرایش تفسیری ایشان به روش روایی تأثیر بسزایی داشته است. وی در خطبه ای که در مقدمه تفسیر خود آورده است به حدیث نبوی ثقلین به عنوان یکی از دو وزنه ای که لازم است مسلمانان جهت رهنمون شدن به حقیقت، بدان تمسک جویند نام می برد. لذا هرگاه ایشان در تفسیر آیه ای با ابهام مواجه می شود به ویژه در تفسیر آیات متشابه، تنها ابزار گشاینده مشکل ر ااستناد به روایات می داند و با استفاده از آنها به تفسیر آیه و رفع ابهام می پردازد.
ظاهراً ایشان از سادات حسینی بوده است. بر همین اساس برخی او را «ابوالمحاسن حسین بن حسن حسینی جرجانی» معروف به «سیّد گازر» می دانند و این دو عنوان را بر یک معنون اطلاق کرده اند. در عین حال به زعم برخی، آنها دو شخصیت مستقل بوده که حتی معاصر هم نبوده اند.
استاد «میر جلال الدین حسینی اُرمَوَی» که این تفسیر را در سال 1338 تصحیح کرده اند، اعتقاد دارد که اساس بیانات تفسیری مرحوم «ابوالمحاسن جرجانی» در تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» تفسیر «روض الجِنان و روح الجنان» «شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی بن خزاعی نیشابوری رازی» بوده است. بدین معنی که «ابوالمحاسن جرجانی» تفسیر ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ برای خود قرار داده است. وی در این کار گاهی عبارات را بدون هیچ گونه تغییری آورده است. در عین حال در بسیاری از موارد تغییر بسیار مختصری در نظرات تفسیری ابوالفتوح به وجود آورده و یا آن را تلخیص کرده است.
«ابوالمحاسن جرجانی»، در دیباچه تفسیر خود ضمن بیان مطالبی پیرامون تفسیر قرآن کریم به انگیزه نگارش و تألیف و سبک تفسیری خود اشاره می کند و می گوید: چون یکی از این دو متمسک، کتاب خدای و گذاشته مصطفی است و عوام از فائده این کتاب بی نصیب اند، از آن که علم تأویل و تفسیر آن کسی داند که سال های دراز در دریای علوم غوطه خورده باشد و به غوص فکر، جواهر بیان و نکات قرآن بدست آورده باشد نه از هر دریایی. بلکه از دریای «انامدینة العلم و علی بابها» حاصل کرده باشد و تفاسیر اصحاب، آنچه به عربی است عوام را از آن بهره ای نیست و آنچه به زبان فارسی است بعضی که اختصاری دارد از فائده عاری است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قُراّء و اختلاف مفسران از بس که آورده اند عوام در مطالعه آن سرگشته و حیران می مانند و از فائده آن بی نصیب می شوند، چون حال بر این جمله یافتم از بخشنده جان و بخشاینده انس و جاّن مدد خواستم و به توفیق و یاری وی این کتاب را در تفسیر قرآن تألیف کردم و نام او «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن» نهادم و در او جمع کردم از تأویل آیات و تفسیر مشکلات، آنچه بزرگان دین و پیشوایان اهل یقین بر محک عقل زده اند.
لذا مشاهده می شود که مؤلف ضمن انتقاد و خرده گیری از سایر مفسران، که گاه در بیان تفسیر آیات به ایراد نکات ادبی و اشتقاق و قرائت قراء و امثال آنها می پردازند و بدین طریق عوام را از فهم نکات تفسیری کلام خداوند باز می دارند، معتقد است که مفسران جهت ایجاد نقش هدایتگری قرآن باید با بیانی در خور فهم و توجه عوام به تفسیر آیات بپردازند.
این نظر و تفکر تفسیری «ابوالمحاسن جرجانی» در گزینش نوع روش یک مفسر در تفسیر قرآن، اصلی است که در تفاسیر قرن اخیر مورد عنایت مفسران قرار گرفته است. از آنجا که خداوند کلام خود را «هدی للناس» (سوره بقره، 2/185) قرار داده است شایسته است که تلقی و برداشت مفسران و اسلوب نگارشی در تفسیر، اسلوبی باشد که علاوه بر جامع بودن از ویژگی فراگیری و قابل استفاده بودن برای توده مردم برخوردار باشد و به تعبیر دیگر از اطناب ممل و ایجاز مخل به دور باشد.
wikiahlb: تفسیر_جلاء_الأذهان