تفسیر

/tafsir/

مترادف تفسیر: تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف، بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارش دادن

برابر پارسی: گزارش، زند، زَند، گزاره

معنی انگلیسی:
comment(ary), exegesis, interpretation, comment, commentary, construction, explanation, gloss, reading, rendering, version

لغت نامه دهخدا

تفسیر. [ ت َ ] ( ع مص ) هویدا کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. ( مهذب الاسماء ). ترجمه. ( از المنجد ). پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ). بیان و آشکار ساختن چیزی. ( از اقرب الموارد ). شرح و بیان. ( ناظم الاطباء ). گزارش. ( صحاح الفرس ). گزاره. گشاده کردن. پیدا کردن. شرح کردن غامضی را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در اصل بمعنی آشکار ساختن و هویدا کردن. ( از تعریفات جرجانی ). کلمه تفسیر مصدر باب تفعیل است از «فسر» بمعنی ظهور و کشف. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
اجازت خواهم از کلکش بدان تفسیر اگر بیند
که تأیید ابدبنیاد عزالدین بوعمران.
خاقانی.
شمیرا نام داردآن جهانگیر
شمیرا را مهین بانوست تفسیر.
نظامی.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
حافظ.
|| در نزد نحویان بر تمییز اطلاق شود. رجوع به تمییز شود. || بگفته برخی از ماده «تفسره » است و آن نام چیزی است که پزشک بدان بیماری را تشخیص دهد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || مقلوب «سفر» است از ماده اسفر الصبح ؛ یعنی بامداد روشنایی بخشید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح اهل رمل تفسیر عبارت از شکلی است که از بستن یا گشادن شرح حاصل شود. ( از کشاف اصطلاح الفنون ). و رجوع به همان مأخذ شود. || شرح کردن کلام خدا را. کشف کردن ظاهر قرآن. بیان ادراک معانی و حقایق قرآن. آشکار کردن غوامض سخن بطور کلی : نبشتن دانست و تفسیر قرآن.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146 ). علمای عصر و فضلای دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید و کلام مخلوق باری جل جلاله و عظم قدرته و کماله تصنیفی مستوفی کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 253 ). بر معرفت تفسیر و تأویل و قیاس و دلیل و ناسخ و منسوخ و صحیح و مطعون اخبار و آثار واقف. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 398 ).
- تفسیر و تأویل ؛ صاحب نفائس الفنون آرد: تفسیر را بعضی اینطور معنی کرده اند که تفسیر کشف ظاهر قرآن است و تأویل کشف باطن و بعضی دیگرگفتند تفسیر آن است که بروایت تعلق داشته باشد و تأویل آنکه بدرایت و بعضی گفتند تفسیر محکمات را باشدو تأویل متشابهات را. و بعضی دیگر گفتند هرچه ادراک بشر در معانی و حقایق آن برسد تفسیر است و هرچه نرسد تأویل خوانند و بهمین جهت خداوند فرمود و مایعلم تأویله الا اﷲ ( قرآن 3 / 7 ) و نگفت و مایعلم تفسیره الا اﷲ. و طایفه دیگر گفتند تفسیر آن است که در او خلاف نکرده اند و تأویل آنکه خلاف کرده باشند. و بعضی دیگر گفتند تفسیر بیان حقیقت است و تأویل بیان مقصود و بعضی دیگر گفتند رأی بر دو قسم است یکی آنکه درکمال عقل و وفور فضل باشد و بتأیید ربانی و انوار روحانی ناشی شود و دوم آنکه از هواجس نفس بود و آنراظن و جنان خوانند و منهی عنه این قسم است نه اول. وجمعی گفتند منهی عنه تفسیر است نه تأویل چه تفسیر آنست که در او بغیر از یک وجه نیامده باشد همچون قوله تعالی : و من الناس من بشری نفسه ابتغاء مرضاة اﷲ ( قرآن 2 / 207 ) که به اتفاق جمهور مراد بناس صهیب است و بس و در این صورت حمل ناس بر دیگران نتوان کرد و تأویل آن است که در وجوه بسیار آمده باشد همچون قوله تعالی : انفروا خفافاً ثقالاً ( قرآن 9 / 41 ) که مرادبخفاف و ثقال بقولی جوانانند و پیران و بقولی درویشان و توانگران و بقولی عزاب و متأخران و بقولی تندرستان و بیماران و در این صورت بر هر کدام که خواهند عمل جایز بود. ( نفایس الفنون ذیل علم تفسیر ). التفسیر و التأویل واحد و قیل التفسیر کشف المراد عن المشکل و التأویل رد احد المحتملین الی مایطابق الظاهر.و الاشهر ان التفسیر هو ایضاح معنی اللفظ و التأویل هو سوقه الی مایؤول الیه کتأویل قولک حین تبجس الغمام بحین تبجسه. ج ، تفاسیر. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). دانشمندان اصول و فقه درباره تفسیر و تأویل اختلاف نظر دارند ابوعبیده و گروهی برآنند که هر دو لفظ دارای یک معنی است ، اما راغب گوید: تفسیر اعم از تأویل است و اکثر استعمال تفسیر در الفاظ و مفردات آن است اما استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله ها است و اغلب درباره کتب آسمانی تأویل بکار رود،در صورتی که تفسیر در همه موارد خواه کتب آسمانی و خواه جز آنها استعمال شود. ابوطالب ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع بر سبیل حقیقت یا بر طریق مجاز است مانندتفسیر کلمه «صراط» به راه و «صیب » به باران. و تأویل معنی باطن لفظ است مأخوذ از «اول » بمعنی رجوع به عاقبت امر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به همان متن در معنی تفسیر و تأویل شود. در شرع عبارت است از: توضیح معنی آیه و شأن و قصه آن و سبب نزول آیه با لفظی که دلالت ظاهر و آشکار بر آن داشته باشد. ( از تعریفات جرجانی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

واضح و آشکارساختن معنی سخن، شرح وبیان تفاسیر
۱ -( مصدر ) پدید کردن هویدا کردن . ۲ - گزارش کردن بیان کردن شرح دادن . ۳ - ( اسم ) گزارش . ۴ - بیان وتشریج معنی و لفظ آیات قر آن . توضیح علمی است که حقیقت معانی آیات قر آن را بحسب طاقت انسان و بمقتضای قواعد لغوی و صرفی و نحوی و بلاغی عرب بیان کندو مراد خدا را از قر آن آشکار سازد و در مورد مفردات و ترکیبات و معانی آنها و اسباب نزول وترتیب نزول و توضیح اشارات و مجملات و تمییز ناسخات و منسوخات و محکمها و متشابهات از یکدیگر و تفصیل تعریضات و قصص و حکایات آن بحث میکند . غرض ا ز آن معانی و حقایق قر آنی و فاید. آن حصول قدرت دراستنباط احکام شرعیه بر وجه صحیح و موضوع آن کلام الله است . جمع : تفاسیر تفسیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) شرح کردن ، بیان کردن . ۲ - (اِمص . ) گزارش . ۳ - بیان و تشریح معنی و لفظ آیات قرآن . ، ~به رأی الف - تفسیر قرآن براساس ذوق و نظر شخصی و نه حقایق آن . ب - تفسیر سخن یا امری مطابق میل خود.

فرهنگ عمید

۱. معنی کلامی را بیان کردن، واضح و آشکار ساختن معنی سخن.
۲. شرح و بیان.
۳. (ادبی ) در بدیع، بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، مانند این شعر: به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر.
۴. (اسم ) علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث.

فرهنگستان زبان و ادب

{commentary} [سینما و تلویزیون] اظهار نظر سردبیر یا تحلیلگر خبر که از رادیو یا تلویزیون پخش می شود
{interpretation} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند ترجمه و اجرای خط به خط (یک خط در هر مرحله ) گزاره های زبان مبدأ

واژه نامه بختیاریکا

شَر کشاف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دانش شرح و تبیین آیات قرآن که از عهد نزول وحی با شخص پیامبر صلی الله علیه وآله آغاز شده و پس از رحلت آن حضرت ، بتدریج بسط و تنوع یافته و گرایشها و روشهای مختلف در این حوزه پدید آمده است . علاوه بر فراهم آمدن آثار فراوان تفسیری به عربی و فارسی و سایر زبانها، در طول چهارده قرن ، مبانی و قواعد تفسیر نیز از دیرباز تدوین گردیده و به استقلال یا در مقدمه تفاسیر عرضه شده است . این مقاله از دو منظر تاریخی و موضوعی به این مبحث پرداخته و مشتمل است بر:۱) کلیات . ۲) تفسیر پیامبر. ۳) تفسیر اهل بیت . ۴) تفسیر صحابه . ۵) تفسیر تابعین . ۶) تفسیر مأثور . ۷) تفسیر ادبی. ۸) تفسیر فقهی. ۹) تفسیر عقلی ـ کلامی. ۱۰) تفسیر عرفانی . ۱۱) تفسیر علمی. ۱۲) تفسیر و گرایشهای تفسیری جدید. ۱۳) پژوهشهای تفسیری در جهان اسلام . ۱۴) خاورشناسان و تفسیر.
(۱) قرآن .(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.(۳) محمودبن روح اللّه آلوسی، روح المعانی.(۴) ابن بابویه ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال .(۵) ابن تیمیّه ، التفسیرالکبیر.(۶) ابن جزی، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل .(۷) ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر.(۸) ابن خلدون، تاریخ .(۹) ابن درید، کتاب جمهره اللغه.(۱۰) ابن رشیق ، العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده .(۱۱) ابن عاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسیرالتحریر و التنویر.(۱۲) ابن عطیه ، المحررالوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز.(۱۳) ابن فارس ، معجم مقاییس اللغه.(۱۴) ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر.(۱۵) ابن منظور، لسان العرب.(۱۶) ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن .(۱۷) احمد عمر ابوحجر، التفسیرالعلمی للقران فی المیزان .(۱۸) ابوحیّان غرناطی، تفسیرالبحر المحیط .(۱۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود.(۲۰) عبد العزیز سید اهل ، من اشارات العلوم فی القران الکریم .(۲۱) محمدعلی ایازی، «نگاهی به تفاسیر موضوعی معاصر»، کیهان اندیشه .(۲۲) علی اکبر بابایی، غلامعلی عزیزی کیا، و مجتبی روحانی راد، روش شناسی تفسیر قرآن .(۲۳) حسین بن مسعود بغوی، تفسیرالبغوی، المسمی معالم التنزیل .(۲۴) عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل .(۲۵) محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الکبیر.(۲۶) محمد اعلی بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون والعلوم .(۲۷) عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان فی تفسیرالقرآن .(۲۸) علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات .(۲۹) هدایت جلیلی، روش شناسی تفاسیر موضوعی قرآن .(۳۰) اسماعیل بن حمادجوهری، الصحاح : تاج اللغه و صحاح العربیه.(۳۱) حاجی خلیفه، کشف الظنون .(۳۲) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین .(۳۳) محمدباقر حکیم ، علوم القرآن .(۳۴) عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیرنورالثقلین .(۳۵) علی بن محمد خازن ، لباب التأویل فی معانی التنزیل .(۳۶) دائرة المعارف الاسلامیة، امین خولی، .(۳۷) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون .(۳۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن .(۳۹) حسین بن محمد راغب اصفهانی، تفسیر راغب.(۴۰) محمد رشیدرضا، تفسیر المنار.(۴۱) محمدبن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیهابن الحاجب .(۴۲) فهدبن عبدالرحمان رومی، بحوث فی اصول التفسیر و مناهجه .(۴۳) محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن .(۴۴) محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن .(۴۵) زمخشری، تفسیر کشاف.(۴۶) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن .(۴۷) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الاحکام .(۴۸) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد.(۴۹) جعفر شهیدی، تفسیر، تفسیر به رأی، تاریخ و حدود استفاده از آن .(۵۰) صبحی صالح ، دراسات فی فقه اللغه.(۵۱) صبحی صالح ، مباحث فی علوم القرآن .(۵۲) محمدبن لطفی صباغ ، بحوث فی اصول التفسیر.(۵۳) صدیق حسن خان ، فتح البیان فی مقاصد القرآن .(۵۴) محمدحسین علی صغیر، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم بین النظریه و التطبیق .(۵۵) علامه طباطبائی، المیزان.(۵۶) شیخ طبرسی، مجمع البیان.(۵۷) ابو جعفر طبری، جامع البیان .(۵۸) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین .(۵۹) شیخ طوسی، تبیان.(۶۰) مساعدبن سلیمان طیار، مفهوم التفسیر والتاویل والاستنباط والتدبر والمفسر .(۶۱) حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویه.(۶۲) علوم القرآن عندالمفسرین .(۶۳) محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر.(۶۴) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین .(۶۵) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط .(۶۶) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی.(۶۷) احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر.(۶۸) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن .(۶۹) علیبن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء.(۷۰) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی.(۷۱) محمدبن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب .(۷۲) محمدبن سلیمان کافیجی، کتاب التیسیر فی قواعد علم التفسیر.(۷۳) کلینی، الکافی.(۷۴) محمدبن محمد ماتریدی، تفسیر الماتریدی.(۷۵) علامه مجلسی، بحار الانوار.(۷۶) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس .(۷۷) مصطفی مسلم ، مباحث فی التفسیر الموضوعی.(۷۸) محمدهادی معرفت ، التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب .(۷۹) مقاتل بن سلیمان ، تفسیر مقاتل بن سلیمان .(۸۰) مقدمتان فی علوم القرآن، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی.(۸۱) احمدبن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و کسروی حسن .(۸۲) یحیی بن حمزه یمنی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز.(۸۳) EI ۱, sv "Tafsir" (by B Carra de Vaux (;.(۸۴) The Encyclopedia of religion , ed Mircea Eliade, New York ۱۹۸۷, sv "Tafsir" (by Andrew Rippin) ;.(۸۵) Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Quran , Baroda ۱۹۳۸;.(۸۶) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed John L Esposito, New York ۱۹۹۵, sv "Tafsir" (by Mustansir Mir).

دانشنامه آزاد فارسی

علم شرح و تبیین آیات قرآن که از روزگار نزول وحی با شخص پیامبر آغاز شده و پس از رحلت آن حضرت، بتدریج بسط و تنوع یافته و گرایش ها و روش های مختلف در این حوزه پدید آمده است. علاوه بر فراهم آمدن آثار فراوان تفسیری به عربی و فارسی و سایر زبان ها، در طول چهارده قرن، مبانی و قواعد تفسیر نیز از دیرباز تدوین گردیده و به استقلال یا در مقدمه تفاسیر عرضه شده است. تفسیر در لغت به معنای ایضاح و تبیین است و در اصطلاح عام به شرح و توضیح کتاب های علمی و ادبی و فلسفی اطلاق می شود، اما به دلیل کثرت استعمال تفسیر در بیان معانی الفاظ و عبارات قرآن، این واژه، به تنهایی و بدون ذکر قرینه، در عرف دانشمندان اسلامی و همه مسلمانان بر تفسیر قرآن دلالت می کند. واژه تفسیر تنها یک بار در قرآن (فرقان: ۳۳) به کار رفته است که در آن خطاب به پیامبر اکرم(ص) گفته شده که مشرکان مکه، در مقام ایراد و بهانه آوری نسبت به رسالت پیامبر اسلام و قرآن به هر مَثلی دست می یازند، و خدا در برابر آنان پاسخی می آورد که هم حق است هم مطلب را به بهترین وجه (اَحسن تفسیراً) ارائه می کند. می توان گفت تفسیر تلاشی است که مفسر برای استنباط معنا و مراد از الفاظ قرآن صورت می دهد، از این رو، برخی گفته اند که میدان علم تفسیر جایی است که ابهامی در کلام باشد و مفسر با سعی و اجتهاد، پنهان یا پیچیده بودن را از آن بزداید. مهم ترین شرایط و آداب تفسیر از دید صاحب نظران عبارت است از فراگرفتن علوم مورد نیاز در تفسیر و استفاده از منابع معتبر و رعایت قواعد تفسیر. مهم ترین دانش هایی که مفسر بدان ها نیاز دارد، بدین قرارند: علوم ادبی، شامل لغت، صرف و نحو، معانی، بیان و بدیع؛ علوم قرآنی، شامل قرائات و شناخت ناسخ و منسوخ و اسباب نزول؛ علوم حدیث، شامل درایه و رجال؛ علوم دیگری نظیر اصول فقه، فقه، کلام و نیز علم موهبت. تفسیر قرآن بدون رعایت اصول ذکر شده و فراگرفتن علوم مورد نیاز، از مهم ترین مصادیق تفسیر به رأی دانسته شده است و روایات نکوهش کننده ای درباره آن هم از طریق شیعه هم از طریق اهل سنّت، وارد شده است. مورخان آغاز تفسیر قرآن را دوران صدر اسلام و به گونه ای دقیق تر دوره شخص پیامبر می دانند. ده تن از صحابیان مشهور نیز در عداد مفسران قرآن ذکر شده اند که عبارت اند از خلفای چهارگانه، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، اُبیّ بن کعب، زید بن ثابت، أبوموسی أشعری و عبدالله بن زبیر. تفسیر در دوره صحابه شاخه ای از دانش حدیث بود و از محدوده نقل و روایت تجاوز نمی کرد. از سرآمدان تفسیر در میان تابعین به مجاهد بن جَبْر مکی (متوفی ۱۰۴)، عطاء بن ابی رَباح (متوفی ۱۱۴)، سعید بن جُبَیْر (متوفی ۹۵)، عِکْرِمَه مولی بن عباس (متوفی ۱۰۵)، ابوالعالیه رُفَیع بن مهران ریاحی (متوفی ۹۳)، محمد بن کعب قُرَظی (متوفی ۱۰۸)، حسن بصری (متوفی ۱۱۰)، قتادة بن دِعامه سدوسی (متوفی ۱۱۸) اشاره شده است. در قرآن آیات متعددی وجود دارد که وظیفه پیامبر را نه تنها ابلاغ وحی، بلکه تفسیر و تبیین و تعلیم آن دانسته است. امامان شیعه نیز مطالبی در تفسیر قرآن گفته اند که در آثار اصحاب و شاگردانشان به صورت مدوّن یا ضمن مباحث دیگر درج شده است. براساس آیه ۴۴ سوره نحل، تبیین قرآن وظیفه پیامبر اکرم(ص) و پس از رحلت ایشان، طبق حدیث متواتر ثقلین، برعهده اهل بیت آن حضرت است. به اعتقاد شیعیان، پیامبر بر مرجعیت دینی و علمی اهل بیت خود تصریح کرده و تمسک به آنان را لازم شمرده است. مکاتب و روش های تفسیر قرآن چندین گونه است ازجمله: تفسیر مأثور، گونه ای از تفسیر قرآن که مبتنی بر احادیث منقول از پیامبر و مطالب صحابه ـ و بنابر قولی تابعین ـ است و نیز روشی تفسیری در میان امامیه که مبتنی بر احادیث تفسیری پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت علیهم السلام است. تفسیر ادبی، تفسیری مشتمل بر مباحث زبانی و ادبی قرآن، مانند لغت، اِعراب و بلاغت. بسیاری از دانشمندان و مؤلفان علوم قرآنی، تسلط بر علوم ادبی، همچون لغت و صرف و نحو و اشتقاق و علوم بلاغی را لازمۀ کار مفسر دانسته اند. تفسیر فقهی، یکی از گرایش های تفسیری قرآن است که به تفکیک و دسته بندی و تحلیل و تفسیر آیاتی می پردازد که با احکام فقهی ارتباط می یابد. تفسیر عقلی ـ کلامی هم یکی دیگر از گرایش های تفسیری است که در آن مفسر در تفسیر آیات به جای اتکا به روایات به اجتهاد و رأی خود اتکا می کند و با بهره گیری از کلام و فلسفه به تفسیر آیات و احیاناً به اثبات دیدگاه های کلامی خود یا رد آرای کلامی مخالفان خود می پردازد. تفسیر عرفانی مبتنی بر تأویل ظاهر الفاظ قرآن است. این نوع تفسیر ریشه در نوعی تلقی از قرآن دارد که براساس آن در ورای ظاهر الفاظ، بطن یا بطونی هست که کشف و شهود عرفانی از اسرار آن پرده برمی دارد. این نوع مواجهه با قرآن، با تفسیر به معنای مصطلح آن، که مبتنی بر قواعد ویژه ای است، تفاوت دارد. تفسیر علمی، که در آن مفسر می کوشد بین آیات قرآن و یافته های علم تجربی ارتباطی بیابد و به شرح آن بپردازد. در این دانشنامه، تفاسیر مهم فارسی و عربی ذیل نام آن ها معرفی شده اند.

جدول کلمات

هزوارش

مترادف ها

explanation (اسم)
شرح، تصریح، تفسیر، بیان، تعریف، توضیح، تعبیر، توجیه

exposition (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه

gloss (اسم)
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر

comment (اسم)
تفسیر، توضیح، تعبیر

annotation (اسم)
حاشیه نویسی، تفسیر، یادداشت

interpretation (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تعبیر، ترجمه

commentary (اسم)
تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد

exegesis (اسم)
تفسیر

translation (اسم)
تفسیر، برگردان، انقال، ترجمه، پچواک، حرکت انتقالی

paraphrase (اسم)
تفسیر، نقل قول، توضیح، تاویل، ترجمه ازاد، نقل بیان

version (اسم)
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه

rendition (اسم)
تفسیر، تسلیم، تحویل، ترجمه، بازگردانی

rendering (اسم)
تفسیر، تسلیم

فارسی به عربی

تعلیق , تفسیر , شرح , لمعان , نسخة

پیشنهاد کاربران

تفسیر ؛ ریشه ی ثلاثی این کلمه ( ف ر س ) می باشد. و مصدر اصلی این ریشه ی ثلاثی دو حرف ( ف س ) می باشد.
مرتبط با کلمه ی فارس و فُرس به معنی نور و نیرو و انرژی.
کلمه ی فارس و پارس به مانند یک آهن ربایی می ماند که در پهنه ی واژگان و دریای لغات کلمات بسیار زیادی با یک مفهوم مشترک ولی با ساختمان های متفاوت حول محور این کلیدواژه ایجاد شده است به گونه ای که اگر سر بسیاری از کلمات را بگیریم ته آن به کلمه ی فارس و پارس می رسد
...
[مشاهده متن کامل]

مفهوم کلمه ی تفسیر یعنی تحلیل و بررسی جهت دریافت فُرس و پُرس و پالس کلمات یا رساندن و دریافت انرژی و افشاره و بار معنایی و مفهوم کلمات.
از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در قانون قلب ها کلمه ی وزیر شباهت بسیار زیادی به کلمه ی تفسیر دارد.
وزیر ؛ این کلیدواژه در قانون قلب ها با ریخت فَسیر منشعب از کلمه ی فارس یک کلمه ی اصیل و یک کهن واژه در زبان فارسی می باشد که دقیقاً منشعب از کلمه ی فارس به معنی دارای فُرس و پُرس و پالس و انرژی و قدرت و نور و نیرو می باشد.
در کلمه ی وزیر حرف ( و ) به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا با حرف ( ف ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند.
همچنین حرف ( ز ) از طریق قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( س ) می باشد یعنی کلمه ی وزیر با ریخت فسیر مرتبط با کلمه ی فارس به معنی دارای فُرس و پُرس و نور و نیرو و انرژی می باشد.
از کلمه ی فارس به معنا و مفهوم نور و نیرو و انرژی در ابعاد کاربردی بسیار زیادی استفاده شده است.
مثلاً از ترکیب دو کلمه ی پارس و فارس در قانون کانسپت کلامی کلمه ی پروفسور ایجاد شده است.
همچنین از طریق قانون لاتین در پاتیل کلمات از کلمه ی فارس کلمه ی فرزین ایجاد شده است.
و یا به عنوان مثال از کلمه ی پارس کلمه ی پریز و پرزیدنت و. . . ایجاد شده است.
اگر برای ساختمان کلمه ی پریز که منشعب از کلمه ی پارس می باشد از حرف ( آ ) به عنوان باب ورود به کلمه استفاده کنیم کلمه ی اَپریزال با نگارش لاتین appraisal با ترجمه و برگردان به زبان فارسی به معنی ارزیابی برای دادن امتیاز و درجه و پاداش قابل مشاهده می شود.
قبل از اینکه به باطن و ریشه ی کلمه appraisal ورود کنیم و این کلمه رو تفسیر کنیم و ببینیم این کلمه چه حرفی برای گفتن به ما دارد یک نگاهی به کلمه پارس و یا فارس داشته باشیم.
اگر از قانون اولویت آوا و تلفظ نسبت به نگارگری و صورتگری حروف در زبانهای مختلف به این مقوله ورود کنیم با توجه به قانون لاتین در پاتیل در کلمات یا چرخش و تغییر شکل حروف در غالب کلمه که باعث می شود کلمات به سمت مفاهیم جدید در جایگاه های کاربردی مختلف خیز بردارد کلماتی مثل پارس پاریس پریز پرزیدنت فارس فرض فریضه رِفرِنس فرانسه کنفرانس فیروز پیروز پرایس سپرینگ پرافیس پروفسشنال پروفسور پرافیت پارازیت پارو فیروز پیروز پاریس پیریس سورپرایز ساپورت ساپلای اسپورت اسپرم پرستار پروستات پرستش پارادایس پُرسش پُرس پِریز پارازیت پرزیدنت سیراف ثروت روستا رستم راستی رستن رستاک سُفره سَفر اَسفور سَفیر مسافرت sparrow spirit فرض ظرف حتی کلمه صفر از یک ریشه می باشند که هر کدام کاربرد خودشان را در جایگاه خودشون ولی از یک راسته مفهومی دارند. کُلاً پارس یعنی سرزمین نور و نیرو سرزمین انرژی و کسب انرژی.
حالا چطور این مفهوم در این دل کلمه وجود دارد به این صورت که کلمه ی پارادایس که تحت عنوان باغ بهشت و باغ پرندگان بهشتی از اون تفسیر شده از همین مفهوم شکل گرفته. کلمه پِریز یا پیریس در لهجه های محلی که ما در امکانات امروزی از اون انرژی الکتریکی رایز یا پرایس می کنیم نیز همین رویه موجود است.
در کل هر جریانی که از درون به بیرون جاری باشد و باعث تغذیه انرژی در یک سیستم گردد رایز نمودن را مفهوم می رساند. حتی کلمه rescue مرتبط با کلمه ی ریسک که در زبان انگلیسی با ترجمه نجات یافتن و زنده ماندن و احیاء شدن برای ما برگردان شده است منشعب از همین مفهوم rise ، که قانون حذف و اضافه یا افزونه ها در این کلمه اعمال گردیده است.
یعنی حرف پ در کلمه رایز برای راحتی آوا حذف گردیده است یعنی کلمه رایز تغییر شکل یافته کلمه پرایز یا همین پریز در صنعت الکترونیک بوده است.
یعنی تغذیه شدن، رایز شدن پرایز شدن و پاراست شدن و راست شدن و رُستن و روستا شدن و appraisal می باشد. هر چند که خود کلمه riser نیز در صنعت نفت به لوله های حامل نفت خام اطلاق می شود که نفت خام چاه از درون زمین به کارخانه جهت فرآوری آن ارسال می شود. یا در صنعت فاضلاب عکس این جریان در لوله ها تحت عنوان رایزر در حال استفاده می باشد.
البته اگر در بُعد ادبیاتی هم نگاهی داشته باشیم کلمه پُرسش مرتبط با کلمه ی پرایس نیز یعنی کسب علم و حل مسئله.
و در بُعد و تفسیر و کاربرد مواد غذایی نیز اصطلاح صرف یک پُرس غذا بر روی سفره و حتی کلمه پذیرایی و پذیرفتن و پذیرش همین مفهوم یعنی گرفتن و دادن انرژی را در دل خودش دارد.
کلمه سیراف نیز که یکی از اماکن سرزمین فارسی ما می باشد و از قانون نگارش حروف معکوس شکل گرفته است شاخه ای دیگر از جریان مفهوم سفره ی انرژی را در خود دارد.
یا کلمه پروفسور و پرافیس که به شخصی که در مرزهای علم پیچ و تابی خورده و مشغول دادن اطلاعات به جامعه بشری می باشد. به طوری که پُر در کلمه پرفسور از پر بودن و در شکل دیگر همان تغییر شکل یافته فر خودمان در زبان فارسی می باشد و به معنای پیچ و تاب خوردن و حرکت و پیچ و تاب انرژی در همه زوایای علمی مفهوم می رساند و در کلمات زیادی در زبان فارسی هم موجود هست و بخش دوم از منظر قانون لاتین کلمات که فسور می باشد منشعب از کلمه فارس به مفهوم انرژی دهنده که ذات حرف و در میان این کلمه دارا بودن جریان انرژی در عالم واقع را می رساند.
یا کلمه ی فِرْنِس با ترجمه کوره و تنور به معنی گرمکن نیز خود گویای شرح حال خود می باشد.
کلمه ی رِفرِنس که تحت عنوان مرجع ترجمه و برگردان شده به مفهوم برداشت و کسب اطلاعات از یک منبع معتبر تحقیقی و پژوهشی و تولید علم می باشد.
کلمه ی نزدیک دیگر به کلمه ی فِرنِس در یک بُعد کاربردی دیگر کلمه ی پِرَنسِس به مفهوم دختر گرم و پر شور و حرارت دارای مفهوم می باشد.
کلمات دیگری که رِفرِنسی از کلمه فِرنِس با ترجمه و برگردان کوره می باشد دو مدل اجاق حرارتی که در قدیم الایام از اون استفاده می شد به نام پِریموس و پارسِنگه یا فارسونگا می باشد که با شارژ هوای فشرده با اهرم دستی بر روی سوخت مایع داخل مخزن میزان پرتاب شعله رو بیشتر می کرد.
و یا کلمه پرافیت مرتبط با کلمه ی پرافیس و پروفسور که در زبان لاتین تحت عنوان پیامبر ترجمه و برگردان گردیده یعنی شخصی که انرژی را از مخزن اصلی خود که ذات پاک خداوند متعال باشد به جامعه بشری می رساند.
لذا با این تفاسیر کلمه appraisal که تحت عنوان ارزیابی برای دادن امتیاز، درجه و پاداش ترجمه شده نیز از همین مفهوم شکل گرفته.
حتی کلمه ابزار یا اپزار و آپارات که با مفهوم پنچرگیری در زمانه ما در اذهان جا افتاده است منشعب از همین مفهوم برگرفته از قانون تغییر شکل حروف در غالب کلمات می باشند.
همچنین کلمه پرنسس که با ترجمه شاهزاده خانم برای ما ترجمه گردیده است منشعب از مفهوم پارس می باشد که در قوانین و قواعد کلامی دو حرف س در یک کلمه قانون باب ها برای ایجاد اسم در اینجا اعمال گردیده است.
قانون باب ها یا قانون استفاده از باب ورود به کلمه در باب خروجی کلمه و یا قانون استفاده از باب خروجی در باب خروجی مانند یک دالان در یک ساختمان برای ایجاد اسم در کاربردی خاص مثل فلسفه فیلسوف بیتوته پرنسس
یک توضیحی هم برای فلسفه ی پیدایش کلمه صفر اگر داشته باشیم این است که در زبان ترکی امروزی و فارسی قدیم و لهجه های موجود محلی به صفر که عدم عدد در درس ریاضی است، نول گفته می شود.
کلمه نول بُعد نبودن چیزی را تداعی می کند که در صنعت برق اصطلاح فاز و نول هم در حال استفاده می باشد. ولی کلمه صفر بُعد دایره بودن و نقاشی اون عدد می باشد که اون نماد یعنی صفر که به صورت دایره میان تهی می باشد، دایره هم نماد گردش و چرخش و سفر و مسافرت و سفیر یا اَسفور که عرب ها به گنجشک می گویند و انگلیسی های امروزی Sparrow که با لهجه عرب های خودمان همان اَسفور به مفهوم پرنده مسافر می باشد.
علت اینکه حرف س در کلمه صفر به ص تبدیل شده به علت اشتباه نکردن این مفهوم در مکاتبات در دو کاربرد مختلف هست. مثل کلمه سَد در رشته عمران و صَد در ریاضیات که هر دو یک مفهوم در دل خود دارد ولی در دو جایگاه کاربردی در حال استفاده می باشد. یا مثل دو کلمه صوت و صدا که از یک خانواده ولی در دو جایگاه کاربردی متفاوت در حال استفاده می باشد. به این صورت که با توجه به ذات حرف ( و ) و ( آ ) در کلمه صوت و صدا دارا بودن یک جریان رو به افزایش را در کلمه بیان می کند و صدا عمل ایجاد جریان صوت را بیان می کند.
کلمه فَرَس هم در عربی که به معنی اسب ترجمه شده از همین مفهوم به معنای پُرنیرو پرانرژی می باشد. نمونه مشابه همین کلمه در انگلیسی Horse می باشد که حرف ف در این کلمه phorse حذف شده است.
البته یک کلمه هم خانواده با کلمه appraisal کلمه approve می باشد که اصطلاحاً با ترجمه ی تایید کردن باب شده است و حرف s برای تلفظ راحت تر تغییر شکل داده است. نمونه موازی این دو کلمه در زبان ما کلمه آری هست که هم خانواده با آرمان آرمانیا آرزو آرتش ایران آریا آرام آرامش آرارات و غیره می باشد. یعنی با آری گفتن و approve کردن مقوله ی انرژی دادن و ایجاد حس مثبت برقرار می گردد.
فرض؛ اصطلاح فرض گرفتن یعنی یک محدوده و ظرفیتی را به صورت ذهنی در نظر گرفتن. ظرفی را به صورت ذهنی ایجاد کردن، یک محدوده ای رو مشخص کردن برای پُرس گرفتن از یک پریز با یک پرسش.
یا اگر با برداشت های امروزی مطرح کنیم یعنی مظروف کردن یک مقوله علمی جهت رسیدن به جواب و حل مسأله. یا اگر با یک تعبیر دیگر بخواهیم کلمه فرض رو تعریف کنیم فرض کردن یعنی کوانتیته کردن. یعنی به صورت کُنتوریک و قابل شمارش و قابل محاسبه شدن بررسی کردن.
در دو کلمه ظرف و فرض قانون حروف معکوس اعمال و قانون مفاهیم انطباقی اعمال گردیده است. مثل؛ قَدَح حَدقه، متافیزیک اتم فیزیک، کلاف فلک فلکه، کلاغ قُلَّک، فَلس سِلف صَلّاف، کاسه ساک، شییٔ عیش،
قانون مفاهیم موازی و مفاهیم انطباقی به گونه ای است که مثلاً اگر کلمه ی مخزن رو با کلمه ظرف تعریف کنیم کلمه ظرف یک مفهوم موازی و غیر ریشه ای می باشد ولی اگر برای تعریف کلمه مخزن از کلمه خزینه و خزانه استفاده کنیم از قانون مفاهیم انطباقی بهره گیری کرده ایم.
در مجموع تمام این کلمات مرتبط با کلمه پارس حول محور انرژی و گرفتن و دادن انرژی می باشد. البته در تمام این کلمات با توجه به ذات حرف ر که در این کلمات وجود دارد نشان دهنده برقرار بودن جریان مداوم و مکرر انرژی، نهفته و نمایانگر است.
forging:
کلیدواژه ی forging ؛ فُرجینگ که در ترجمه تحت عنوان آهنگری و چکش کاری و پتک زدن برگردان شده است به مفهوم ضربه زدن و نیرو وارد کردن منشعب از مفهوم فُرجه دادن و فُرجه گرفتن یا فُرس دادن و فُرس گرفتن می باشد.
فُرجه؛ اصطلاح فُرجه گرفتن به مفهوم فُرسْ گرفتن و فرس گرفتن به مفهوم نیرو گرفتن. مرتبط با کلمه پُرس که به عنوان واحد شمارش غذا استفاده می شود. مرتبط با کلماتی از قبیل پارس پُرس پُرش پُرشه پِرشیَن پرشیا پریز پرستار پاریس پرسش سُفره پرافیت پرافیس پروفسشنال پروفسور و خیلی کلمات اینچنینی.
فَجْر؛ اصطلاح سپیده ی فَجر به مفهوم شروع فَرَج و فروج نور و تَفَرّج طبیعت توسط گشایشگر فاجر.
و شروع فُرجه و فُرسْ گرفتن زمین و طبیعت از صاحب نور و نیرو، صاحبی که نیرومند و فاجر است.
جیرفت ؛ تفرجگاه پایان یافته. مکان فروج و فَرَج نور و فَجْر و انفجار یک تمدن در تاریخ مانده.
تمدن و تفرجگاهی که بر اثر تغییرات آب و هوایی منقرض گردیده است.
در قانون ایجاد کلمات مرتبط با راسته و زنجیره ی مفهوم کلمه ی جفت جفا شده.

تفرجگاه ؛ مکان نورگیر و آفتاب گیر. مکان فُرجه گرفتن.
فُرْج، فُرجه، فَرَج، فروج، فَجر. تفرج، جیرفت

تفسیر. [ ت َ ] ( ع مص ) هویدا کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) . آنچه که معنی را روشن کند. ( مهذب الاسماء ) . ترجمه. ( از المنجد ) . پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ) . بیان و آشکار ساختن چیزی. ( از اقرب الموارد ) . شرح و بیان. ( ناظم الاطباء ) . گزارش. ( صحاح الفرس ) . گزاره. گشاده کردن. پیدا کردن. شرح کردن غامضی را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . در اصل بمعنی آشکار ساختن و هویدا کردن. ( از تعریفات جرجانی ) . کلمه تفسیر مصدر باب تفعیل است از �فسر� بمعنی ظهور و کشف. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
...
[مشاهده متن کامل]

اجازت خواهم از کلکش بدان تفسیر اگر بیند
که تأیید ابدبنیاد عزالدین بوعمران.
منبع. لغت نامه دهخدا

سفرنگ
تَفسیر
واژه ای اربی در ریختار تفعیل و ریشه ی : فَسَرَ
به گمان" فَسَرَ " اربی شده ی " ویستَر " پارسی کهن و " گُستَر"
پارسی نو می باشد.
ویسترَ : وی - سِتَر
وی - ( گُ - در پارسی نو ) : جُدا ، بی
...
[مشاهده متن کامل]

سِتَر : پَخش ( برای نمونه در واژه ی ستاره : ینی در آسمان پخش و پراکنده شده )
بنابراین ، ویستَردن ینی از هم گشودن و پخش کردن چیزی، در اینجا: دیبا یا دیبه یا متنی را واکافتن یا به زَندِش آن پرداختن یا آن را زَندیدن .
می توان برای پُربار کردن گنجینه ی واژگان پارسی از ویستَردن به جای گُستردن در مینش و کاربَرد تفسیر بهره گرفت ، همانگونه در دهه های گزشته پیشوند وی - در " ویراستن " پارسی میانه را دوباره زنده ساختند .

"تفسیر یاتشریح:":مانند شرح که همان شُر کردِ ویا شُرنمودن و مانند شر شره آوردن باشد. که شُر سبکی از ریخت و پاش است.
شاید پایهء تفسیر در فارسی باشد به دریافت پَسِرَه کا همان پیسر یا پی سر هم باشد.
تفسیر به رای:خودپژوهانه.
خود سرانه. خودپیسرانه.
سلیم
مفهوم: روشن سازی
بازشناسی، بازشکافی
تفسیر: شرح مستدل یا مستند یا هر دو و یا برخاسته از بینش خود یا تصویری در باره ی واژه ای یا جمله ای برای آشکار کردن معنی اصلی آن به گونه ای که معنی دیگری از آن برداشت نشود.
( https://www. cnrtl. fr/definition/commentaire )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آوید ( اوستایی )
پرکاس parkās ( سنسکریت: prakāsi ) .

به جای این واژه از "گستردن" بهره ببریم.
برای نمونه:
نادرست:خواهشمندم که آن را تفسیر کنید.
درست تر:خواشهمندم که آن را بگسترید.
بدرود!
افزون بر �گزاردن� می توان �معناگزاری� را پیشنهاد کرد؛ همان طور که خواب گزاری به معنای تفسیر و تعبیر خواب است، معناگزاری به معنای تفسیر معنای یک متن یا سخن است.
( interpret ) :ترگُمان کردن، تفسیر گردن: اندر زبان پهلویگ هم سنگ این واژه هست:
Wizārdan, wizār, wizārišn ( کنش=Wizārdan ) = ویزآردن، بون گذشته:ویزآرد ) بون اکنون: ( wizār ) ویزآر،
نام کنش: ( ویزآریشن:wizārišn ) .
...
[مشاهده متن کامل]

گوزاردن=گزاردن= ( Guzārdan ) :گوزارد، گوزارده، گوزار، گوزاردار=گزارشگر، گوزاریشن.
پویه های دیگری که هم چم این پویه می باشد. سَفرَنگیدن، زَندیدن.
سفرنگ، زند: ( comment ) ، ( explanation ) .
ویچاردن نیز هم سنک دیگری از آن واژه که در بالا به آن پرداختیم.

🇮🇷 همتای پارسی: زَندش 🇮🇷
زَند ، زَندگری
الله
ب اسم تفسیر قرآن را تحریف میکنند.
مثال: انه قرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون= این قرآن کریم است و در کتابی سربسته است که جز پاک شدگان آن را لمس نمی کنند.
تنزیل من رب العالمین=نازل شده از سوی خداست
...
[مشاهده متن کامل]

بیان: نسخه اصلی قرآن در کتابی سربسته است که نهایتا پاک شدگان ب آن دسترسی خواهند یافت و دیدیم که قرآن ن ب صورت کتاب بلکه ب صورت وحی نازل شد.
تفسیر: فتوای کذب میدهند ک با توجه به این آیه نباید ب قرآن بدون وضو دست زد و این سبب شد ک قرآن مهجور بماند و با یک بوسه بروی تاقچه خاک بخورد.
نفس قرآن برای خواندن است ن ماچ کردن.
در پناه الله هدایت الله شامل حالتون بشه در این تاریکی آخرزمانی

دقت شود که تاویل و تفسیر متفاوت است.
تاویل از ریشه "اول" به معنای رجوع به اول ( بازگشت به قبل ) ولیکن تفسیر از ریشه "فسر" به معنای ظهور و کشف.
☀️کلهری
تفسیر: شیکرد
تفسیرگر ( مفسر ) : شیکار
Nasal eone
بجای تفسیر، گاهی می توان از یکی از واژگان "خوانش" و یا "برداشت" بهره برد.
تفسیر شما از این سخن که سعدی گفته، چیست؟
برداشت ( یا خوانش ) شما از این سخن که سعدی گفته، چیست؟
تفسیر بد کردن :
دُژویچاری کردن .
دژویچاریدن .
دژویچارش کردن.
تفسیر خوب کردن :
هویچاری کردن .
هویچاریدن .
هویچارش کردن.
ب نام الله
تفسیر قرآن: تحریف قرآن
یحرفونه الکلم عن مواضعه
شرح . . . بیان . . . .
گزاره. [ گ ُ رَ / رِ ] تفسیر و شرح عبارت. ( برهان ) ( آنندراج ) :
سخن حجت گزارد نغز و زیبا
که لفظ اوست منطق را گزاره.
ناصرخسرو.
رؤیاست مثلهای قران جز بگزاره
آسان نشود بر تو نه امثال و نه احوال.
ناصرخسرو.
تفسیر=ویچار
تفسیر کردن=ویچاردن
تفسیر: [اصطلاح خبرنگاری]نوعی از مقاله که در آن نویسنده به بیان دیدگاه های شخصی اش درباره یک موضوع می پردازد.
پروپ گزاری
روشن کردن
آشکار کردن
این واژه عربی است
و در زبان فارسی اضافی و کاربردی ندارد

افزون بر واژه " زند " واژه " هویداگری " نیز به چم تفسیر می باشد.
هویدا = آشکار
توضیح دادن
هزوارش
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آوید ( اوستایی )
پَرکاس ( سنسکریت: پْرَکاسی )
پَروپ ( سنسکریت: پْرَروپَنَ )
آنوپاد ( سنسکریت: اَنووادَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)