تفرید

لغت نامه دهخدا

تفرید. [ ت َ ] ( ع مص ) فقیه شدن. ( منتهی الارب ). فقیه و دانا شدن. ( آنندراج ). تفقه. ( اقرب الموارد ). || کرانه گزیدن از مردم برعایت و محافظت بر امر و نهی خدای. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یگانه کردن و گوشه گرفتن و خلوت گزیدن جهت رعایت امر و نهی. ( آنندراج ). یگانه کردن و تنها ماندن. ( غیاث اللغات ). گوشه گرفتن و کرانه گزیدن. ( ناظم الاطباء ). نفی اضافت اعمال است به نفس خود و غیبت از ربوبیت آن بمشاهده نعمت و منت حق سبحانه و تعالی پس حقیقت تجرید که ترک توقع اغراض است لاجرم لازم حال تفرید بود. ( از نفایس الفنون در علم تصوف ). تفرید از فرد است. فرد کسی است که یگانه باشد. و تفرید آن است که از اشکال خود فرد گردد یعنی از امثال و اقران خود فرد گردد و با هیچ انسان نیارامد چنانکه مجنون که از محبت لیلی با وحوش و سباع مجانست گرفت و از مردمان نفرت داشت. و بالجمله سر در هیچ کس نبندد و نفس خود را منفرد دارد و در احوال نیز منفرد باشد یعنی احوال انبیاء و صدیقان بر او پدید آید و از خلق منعزل شده و اشارت دل خود را متوجه حق کند و به حق کند و از حق کند. و تفرید بعد از تجرید است. زیراتجرید انقطاع از اغیار است و تفرید افراد حق است به ایثار. و کسی که منحصراً اشاره بحق کند از مخلصان است و کسی که اشاره او از حق باشد از مبلغان است. قسم اول اخلاص در اعمال است. و قسم دوم رویت فضل الهی است. و قسم سوم غیبت از نفس است. و عبد در مقام تفریداز احوال خود چنان باشد که خود را هیچ حال نداند و در افعال نیز یگانه باشد و خلق را مراعات نکند و عوض را ملحوظ ندارد. و تفرید در احوال ، آن باشد که تنهامحول الاحوال را نگرد، نه خود احوال را. ( فرهنگ مصطلحات عرفا صص 113-114 ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.

فرهنگ فارسی

فقیه شدن، یگانه کردن، کناره گیری کردن، گوشه گرفت
۱ - ( مصدر ) یگانه کردنیگانه خواندن . ۲ - کناره گیری کردن گوشه گیری کردن . ۳ -( اسم ) تنها نشینی تنها روی . جمع : تفریدات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - یگانه کردن . ۲ - گوشه گزینی .

فرهنگ عمید

۱. (تصوف ) کناره گیری کردن، گوشه گرفتن، دوری گزیدن از مردم.
۲. [قدیمی] فقیه شدن.
۳. [قدیمی] به یگانگی پذیرفتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تفرید، اصطلاحی عرفانی می باشد.
تفرید در لغت به معنای یگانه کردن، گوشه گرفتن و تنها ماندن است. فرد چیزی است که با چیز دیگر نیامیخته باشد یا کسی است که نظیر ندارد. فرد بودن خداوند نیز به معنای یکتایی، بی مانندی، بی شریکی و بی نیازی از غیر است. ظاهراً واژه تفرید از عبارتی در یک حدیث نبوی «سَبَقَ المفرِّدون» بر گرفته شده است. مضمون تبیین پیامبر صلی اللّه و علیه وآله و سلم در باره این سخن آن بوده که مفرّدان کسانی هستند که بسیار به یاد خدای اند و با شیفتگی به ذکر خدا عمرشان را بسرمی آورند (اُهْتِروا فی ذکراللّه). ابن اثیر، همچنین گفته است که مراد از تفرید، تفقّه در دین و جدایی از مردم و خلوت گزینی برای بکار بستن اوامر و نواهی الهی است.

تفرید در نزد صوفیه
صوفیه، تفرید را از فروع مقام توحید، و آیات «وَ یَعلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ المُبین» و «ذلِکَ بِأنَّ اللّهَ هَوَالحَقُّ وأَنَّ مایَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ» و حدیث «سیروا، سَبَق المفرّدون» را ناظر به مقام تفرید دانسته اند

متداول شدن إصطلاح تفرید
اصطلاح تفرید از قرن چهارم متداول بوده و در کتب صوفیه گاه همراه با تجرید و به معنای آن یا جدا از تجرید و در مقامی بالاتر از آن آمده است.

نخستین کسی که تفرید را مصطلح کرد
...

پیشنهاد کاربران

اصل تفرید در حقوق جزا به معنای فردی کردن مجازاتهاست. یعنی در تعیین مجازاتها به ویژگیهای فردی و شخصیتی محکوم توجه و مجازات متناسب با آن تعیین و اعمال میگردد.
دل را از علایق بریدن و خواست خودرا فدای خواست ازلی کردن_فرد شمردن و یگانه دانستن خدا
یگانه دانستن خدا

بپرس