تعویم

لغت نامه دهخدا

تعویم. [ ت َع ْ ] ( ع مص ) دسته دسته نهادن کشت دروده را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سال بر شدن خرمابن و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس