تعور

لغت نامه دهخدا

تعور. [ ت َ ع َوْ وُ ] ( ع مص ) عاریت گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عاریت خواستن. ( از اقرب الموارد ). || همدیگر به نوبت گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فرسوده شدن کتاب. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

عاریت گرفتن فرسوده شدن کتاب

پیشنهاد کاربران

بپرس