[ویکی فقه] تعدد یا یکباره بودن نزول قرآن یکی از مباحثی است که پیوسته بین مفسران و دانشمندان علوم قرآنی وجود داشته است.
برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی ، بر این عقیده اند که تعدد تعابیر تنزیل و نزول و نازل، بیانگر تعدد معانی است. البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، می باشد. برخی دیگر از جمله استاد معرفت و جعفر مرتضی، بر این باورند که تعدد نزول، منتفی است.
ضمن پذیرش این مطلب که قرآن به صراحت، نزول تدریجی را تأیید می کند و به گونه غیرمستقیم به نفی دفعی بودن، می پردازد و می فرماید: «قال الذین کفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فوادک و رتّلناه ترتیلاً »، که با جمله «کذلک» تأیید می کند که این قرآن، «جمله واحده» نبوده است.
دلایل تعدد نزول
از زاویه دید قرآن، به نظر می رسد تعبیر به «نزل» فارغ از نوع نزول است و تنها در صدد بیان حقیقت نزول قرآن می باشد، چرا که می فرماید: « و بالحق انزلناه و بالحق نزل ». هچنین تعبیر «تنزل» نیز در مقام نفی القاء شیطانی است و در مقام بیان نوع نزول، نمی باشد. اما به نظر می رسد دو تعبیر «انزال» و «تنزیل» هر کدام، اشارت به نزول خاصی باشد بدین معنی که تنزیل، اشارت به نزول تدریجی و انزال، اشارت به نزول دفعی باشد و این نظریه را می توان از منظر قرآن به چند دلیل تقویت نمود:
اول؛ کاربرد واژه ها و مشتقات این دو باب از قبیل «انا انزلناه فی لیلة القدر ». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن »، بیانگر ظرف زمانی محدود در نزول است. و «و انزل التوراة والانجیل »، که این دو کتاب دفعی و در الواح بوده است. و «و انزل الله سکینته علی رسوله »، که تمام این موارد در نزول دفعی است و نیز «قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا »، «لتبین للناس ما نزل الیهم » که بیانگر تدریجی بودن است.
دوم؛ تفاوت تعبیر در نزول بر پیامبر(ص) و نزول به سوی مردم که در سوره نحل آمده و می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ». آنچه در نزول بر پیامبر(ص) به کار برده است انزال و آن چه در نزول بر مردم به کار برده است، تنزیل است و این دو، نمی تواند مترادف باشد چرا که نزول به دو مقصد و دو واسطه را بیان می کند.
سوم؛ این که در سوره انعام می فرماید: «قل لا اجد فیما اوحی الی محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس »، در حالی که این، اولین سوره مکی است که درباره میته، خون و گوشت خوک سخن می گوید، گرچه بعد از آن در سوره های نحل، بقره و مائده، مجددا، آن را بیان نموده است. حال، این پرسش رخ می نماید که در چه زمانی و در کجا به پیامبر(ص) این احکام وحی شده که آن حضرت، احکام دروغین اختصاص جنین حیوانات به مردان و حرمت آن بر زنان و نیز شراکت همگان در جنین مرده و اختصاص زنده ها به مردان را در آن نمی یابد که می گفتند: «ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و مُحَرَّم علی ازواجنا و ان یکن میته فهم فیه شرکاء... و حرَّموا ما رزقهم الله ».
چهارم؛ تعبیر «انا انزلناه فی لیله القدر ». و «انا انزلناه فی لیلة مبارکه ». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ». زیرا، اگر بخواهیم، این آیات را حمل بر سرآغاز نزول کنیم، می بایست، ضمیر در دو آیه نخست و قرآن در آیه سوم را، حمل بر جزئی از قرآن کنیم که خلاف ظاهر است.
و اما این که فرمود: «کذلک» و تأیید کرد که این قرآن «جمله واحده» نبوده است، نمی تواند دلیلی بر نفی دفعی بودن باشد چرا که بیانگر دید مردم در دریافت قرآن است و شکی نیست که قرآن برای مردم با تعبیر «ما نزل الیهم» تدریجی بوده و پیامبر(ص) نیز به تدریج به آن ها، ابلاغ می کرده است.
اگر دو نزول را بپذیریم که بعید هم نیست، آن گاه، نوبت آن است تا روشن شود نزول دفعی چه زمانی، کجا، چگونه و برای چه بوده است؟ که اجمالاً در خصوص زمان نزول می توان گفت ماه مبارک رمضان، ظرف زمانی این نزول است چرا که در یک جا می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر » و در جای دیگر می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة »، که مبین نزول قرآن در شب قد ر و شبی با برکت است و در جای دیگر فرمود: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ». با چینش این آیات در کنار هم، این نتیجه به دست می آید که نزول دفعی قرآن در شب قدر و شب قدر در ماه رمضان، قرار دارد.
برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی ، بر این عقیده اند که تعدد تعابیر تنزیل و نزول و نازل، بیانگر تعدد معانی است. البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، می باشد. برخی دیگر از جمله استاد معرفت و جعفر مرتضی، بر این باورند که تعدد نزول، منتفی است.
ضمن پذیرش این مطلب که قرآن به صراحت، نزول تدریجی را تأیید می کند و به گونه غیرمستقیم به نفی دفعی بودن، می پردازد و می فرماید: «قال الذین کفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فوادک و رتّلناه ترتیلاً »، که با جمله «کذلک» تأیید می کند که این قرآن، «جمله واحده» نبوده است.
دلایل تعدد نزول
از زاویه دید قرآن، به نظر می رسد تعبیر به «نزل» فارغ از نوع نزول است و تنها در صدد بیان حقیقت نزول قرآن می باشد، چرا که می فرماید: « و بالحق انزلناه و بالحق نزل ». هچنین تعبیر «تنزل» نیز در مقام نفی القاء شیطانی است و در مقام بیان نوع نزول، نمی باشد. اما به نظر می رسد دو تعبیر «انزال» و «تنزیل» هر کدام، اشارت به نزول خاصی باشد بدین معنی که تنزیل، اشارت به نزول تدریجی و انزال، اشارت به نزول دفعی باشد و این نظریه را می توان از منظر قرآن به چند دلیل تقویت نمود:
اول؛ کاربرد واژه ها و مشتقات این دو باب از قبیل «انا انزلناه فی لیلة القدر ». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن »، بیانگر ظرف زمانی محدود در نزول است. و «و انزل التوراة والانجیل »، که این دو کتاب دفعی و در الواح بوده است. و «و انزل الله سکینته علی رسوله »، که تمام این موارد در نزول دفعی است و نیز «قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا »، «لتبین للناس ما نزل الیهم » که بیانگر تدریجی بودن است.
دوم؛ تفاوت تعبیر در نزول بر پیامبر(ص) و نزول به سوی مردم که در سوره نحل آمده و می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ». آنچه در نزول بر پیامبر(ص) به کار برده است انزال و آن چه در نزول بر مردم به کار برده است، تنزیل است و این دو، نمی تواند مترادف باشد چرا که نزول به دو مقصد و دو واسطه را بیان می کند.
سوم؛ این که در سوره انعام می فرماید: «قل لا اجد فیما اوحی الی محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس »، در حالی که این، اولین سوره مکی است که درباره میته، خون و گوشت خوک سخن می گوید، گرچه بعد از آن در سوره های نحل، بقره و مائده، مجددا، آن را بیان نموده است. حال، این پرسش رخ می نماید که در چه زمانی و در کجا به پیامبر(ص) این احکام وحی شده که آن حضرت، احکام دروغین اختصاص جنین حیوانات به مردان و حرمت آن بر زنان و نیز شراکت همگان در جنین مرده و اختصاص زنده ها به مردان را در آن نمی یابد که می گفتند: «ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و مُحَرَّم علی ازواجنا و ان یکن میته فهم فیه شرکاء... و حرَّموا ما رزقهم الله ».
چهارم؛ تعبیر «انا انزلناه فی لیله القدر ». و «انا انزلناه فی لیلة مبارکه ». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ». زیرا، اگر بخواهیم، این آیات را حمل بر سرآغاز نزول کنیم، می بایست، ضمیر در دو آیه نخست و قرآن در آیه سوم را، حمل بر جزئی از قرآن کنیم که خلاف ظاهر است.
و اما این که فرمود: «کذلک» و تأیید کرد که این قرآن «جمله واحده» نبوده است، نمی تواند دلیلی بر نفی دفعی بودن باشد چرا که بیانگر دید مردم در دریافت قرآن است و شکی نیست که قرآن برای مردم با تعبیر «ما نزل الیهم» تدریجی بوده و پیامبر(ص) نیز به تدریج به آن ها، ابلاغ می کرده است.
اگر دو نزول را بپذیریم که بعید هم نیست، آن گاه، نوبت آن است تا روشن شود نزول دفعی چه زمانی، کجا، چگونه و برای چه بوده است؟ که اجمالاً در خصوص زمان نزول می توان گفت ماه مبارک رمضان، ظرف زمانی این نزول است چرا که در یک جا می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر » و در جای دیگر می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة »، که مبین نزول قرآن در شب قد ر و شبی با برکت است و در جای دیگر فرمود: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ». با چینش این آیات در کنار هم، این نتیجه به دست می آید که نزول دفعی قرآن در شب قدر و شب قدر در ماه رمضان، قرار دارد.
wikifeqh: تعدد_نزول