تعجب از تهمت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعجب از تهمت (قرآن). اتهامات دشمنان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم امری شگفت انگیز محسوب شده است.
«انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا. ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتیجه راه به جایی نمی توانند ببرند.»استفهام با «کیف» برای تعجب است. روی سخن را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم کرده، ضمن عبارت کوتاهی پاسخ دندان شکنی به این گروه گمراه می دهد و می گوید: " بنگر چگونه برای تو مثل می زنند (یکی ساحرت می خواند دیگری مسحور، یکی کاهن و دیگری مجنون) و از همین رو آنها گمراه شده اند و قدرت پیدا کردن راه حق را ندارند" (انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا).نه اینکه راه ناپیدا باشد و چهره حق مخفی گردد، بلکه آنها چشم بینا ندارند و عقل و خرد خود را به خاطر بغض و جهل و تعصب و لجاج از کار انداخته اند.
تعجب از سخنان بی اساس
«انظر کیف ضربوا لک الامثـل فضلوا فلا یستطیعون سبیلا. بنگر چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتیجه نمی توانند راهی بیابند.»این جمله تعبیر گویایی است از این واقعیت که آنها در مقابل دعوت حق و قرآنی که محتوای آن شاهد گویای ارتباطش با خدا است به یک مشت سخنان واهی و بی اساس دست زده و می خواهند با این حرفهای بی پایه، چهره حقیقت را بپوشانند.این درست به این ماند که شخصی در مقابل استدلالات منطقی ما به یک مشت بهانه جویی ها که آثار سستی آن کاملا نمایان است دست بزند، ما بی اینکه بخواهیم تک تک از سخنان او را پاسخ دهیم می گوییم ببین با چه حرف های واهی می خواهد در مقابل دلیل منطقی بایستد؟! و به راستی سخنان آنها در تمام قسمت هایش چنین بود، زیرا:اولاً: چرا پیامبر از جنس فرشتگان باشد؟ بلکه به عکس عقل و دانش می گوید باید انسان رهبر انسان باشد، تا همه دردها، خواستها، نیازها، مشکلات و مسائل زندگی او را کاملا درک کند، تا یک سرمشق عملی برای او در همه زمینه ها باشد، تا مردم بتوانند از او در همه برنامه ها الهام گیرند، اگر فرشته ای نازل می شد مسلماً این هدف ها تأمین نمی گشت، مردم می گفتند: اگر او سخن از زهد و بی اعتنایی به دنیا می گوید فرشته است و نیازی ندارد، اگر دعوت به پاکدامنی و عفت می کند از طوفان غریزه جنسی خبر ندارد، و ده ها "اگر" همانند آن.ثانیاً: چه لزومی دارد همراه بشر فرشته ای برای تصدیق او بیاید؟ مگر معجزات، مخصوصا معجزه بزرگی همچون قرآن برای درک این واقعیت کافی نیست؟!ثالثاً: غذا خوردن همانند سایر انسان ها و راه رفتن در بازارها، سبب می شود که بیشتر با مردم بیامیزد و در اعماق زندگی آنها فرو برود و رسالت خود را بهتر انجام دهد، این ضرری ندارد بلکه کمک اوست.رابعا: عظمت و شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به گنج و گنجینه نیست و به باغ های خرم و سرسبز میوه نمی باشد، این طرز تفکر انحرافی کفار است که شخصیت و حتی قرب به خدا را در سرمایه دار بودن می داند؛ در حالی که پیامبران آمده اند تا بگویند ای انسان ارزش وجود تو با این ها نیست با علم و ایمان و تقواست.
عدم هدایت پذیری
معنای آیه چنین می شود: نگاه کن ببین چگونه تو را وصف می کنند، در مورد تو گمراه شدند، به گمراهیی که دیگر امیدی به هدایت یافتنشان به سوی حق نمانده، مثل اینکه می گویند: او طعام می خورد و در کوچه و بازار راه می رود و به همین جهت صلاحیت رسالت ندارد، چون رسول باید فردی غیبی باشد و ارتباطی با عالم ماده نداشته باشد و لا اقل به اسباب عادی و معمولی، مانند تحصیل معاش محتاج نباشد و نیز مثل اینکه می گویند او مردی سحر شده است." فضلوا فلا یستطیعون سبیلا" یعنی متفرع بر این مثل ها که برایت زدند، این است که به گمراهی سختی گمراه شدند، به طوری که دیگر با آن گمراهی نمی توانند به سوی راه حق بر گردند، و امید نیست که با آن، دیگر هدایت یابند، آری، کسی که راه را گم کرد، در صورتی امید آن هست که دوباره به راه برگردد که انحرافش اندک باشد، اما اگر به کلی نقطه مقابل راه را پیش گرفت، هر قدر بیشتر برود از راه دورتر می شود، کسی هم که کتاب خدای را اساطیر و رسول او را مسحور بخواند و همواره به لجاج و استهزاء به حق ادامه دهد، دیگر با چنین وضعی چگونه امید هدایتش می رود؟.

پیشنهاد کاربران

بپرس