شبروان بار ز منزل به سحر بربندند
من سربار تظلم به سحر باز کنم.
خاقانی.
تا کی از هجر او تظلم ماعمر ما در سر تظلم شد.
خاقانی.
شد زبانم موی وشد مویم زبان از تظلم این چه بیداد است باز.
خاقانی.
داد کن از همت مردم بترس نیمشب از تیر تظلم بترس.
نظامی.
و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود. || کم کردن حق کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || حواله کردن ظلم را بر خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). احاله کردن ظلم بر نفس خود. ( از اقرب الموارد ).