تضرع

/tazarro~/

مترادف تضرع: استغاثه، التماس، الحاح، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه، زاری کردن، الحاح کردن، زاریدن، خواری کردن، فروتنی کردن

برابر پارسی: ( تضرّع ) زاری، گَرزِش | زاری، گریه، لابه، مویه

معنی انگلیسی:
supplication, entreaty

لغت نامه دهخدا

تضرع. [ ت َ ض َرْ رُ ] ( ع مص ) زاری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات )( آنندراج ). زاری نمودن به سوی خدا و عجز و خواری کردن و حاجت خواستن از وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ) : خود را اندرافکن و به خواهش و تضرع و زاری پیش این کار شو. ( تاریخ بیهقی ). بسیار تضرع نمودند [ ماهیها ]. ( کلیله و دمنه ).
آنگه به نوحه باز پس آیید پیش حق
بهر بقای شاه تضرع برآورید.
خاقانی.
چیپال جز به معاودت و مراجعت رسول و تضرع و زاری چاره ای ندید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 37 ). رسولان فرستادند و زنهار خواستند و در مصالحه تضرعی تمام پیش گرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 207 ). به وقت حاجت پیرامن آن طوف کرده و تضرع و زاری نموده و معظم آن قوم از خوف لشکر سلطان اوطان بازگذاشته بودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 415 ).
زان که خواهی کزبلایش واخری
جان او را در تضرع آوری.
مولوی.
دگر بارش بتضرع و زاری بخواند. ( گلستان ).
دست تضرع چه سود بنده محتاج را
وقت دعا بر خدا وقت کرم در بغل.
( گلستان ).
|| برآمدن سایه و برگردیدن. || قریب به پویه دویدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

زاری کردن، خواری وفروتنی کردن
۱ -( مصدر ) خواری کردن فروتنی کردن . ۲ - زاری کردن . ۳ - التماس کردن . ۴ - ( اسم ) فروتنی . ۵ - التماس . جمع : تضرعات .

فرهنگ معین

(تَ ضَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - زاری کردن . ۲ - التماس کردن .

فرهنگ عمید

۱. زاری کردن.
۲. خواری و فروتنی کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تضرّع یعنی اظهار ذلت و خشوع. در برخی روایات به معنای حرکت دادن انگشت سبابه دست راست به سمت چپ و راست آمده و به مناسبت در باب صلات به آن اشاره شده است.
تضرع و زاری به سوی خداوند درهر حال بویژه در نماز استسقاء و خطبه آن، نیز هنگام استخاره، در سجده شکر، زمان وقوف در مشعر الحرام، هنگام بیتوته در منی در شب عرفه و در عرفات در روز عرفه


[ویکی فقه] تضرع (قرآن). تضرّع یعنی اظهار ذلت و خشوع و در برخی روایات به معنای حرکت دادن انگشت سبابه دست راست به سمت چپ و راست آمده است.
تضرع از «ضرع» به معنای اظهار ذلت و ضعف است. هنگامی که بر انسان مصیبتی وارد می شود در آغاز به صورت پنهانی نجات خود را از خدا می خواهد؛ اما با شدت یافتن مصیبت و ظهور آثار ناامیدی و انقطاع از اسباب بدون نگرانی از اطلاع دیگران به صورت علنی و آشکار خداوند را می خواند و این همان تضرع است که در برخی آیات در مقابل «خفیه» قرار گرفته است. در این مدخل از واژه «جئر»، «ضرع» و مشتقات آن استفاده شده است.
آثار تضرع
۱. ↑ مفردات،راغب، ص۲۹۵، «ضرع».
...

مترادف ها

supplication (اسم)
التماس، استدعاء، تضرع

orison (اسم)
نیایش، دعا، تضرع

imprecation (اسم)
لعن، نفرین، تضرع

suppliance (اسم)
التماس، تضرع

فارسی به عربی

تضرع

پیشنهاد کاربران

دعای آشکار
تضرع در اصل از ماده ضرع ( بر وزن فرع ) به معنی پستان گرفته شده ، بنابراین فعل تضرع به معنی دوشیدن شیر از پستان می آید . از آنجا که بچه در هنگام خواستن شیر و پستان مادر گریه می کند به معنی گریه و زاری نیز آمده است .
گریه کردن
تضرع آمیز
از و چز
حالتی از اعتراض
تضرع به معنای:زاری کردن یا التماس کردن است.
زاری کردن ، التماس کردن
کوشش در آن
تلاش در آن
آن بمعنی اکنون هالا حال ،
فروتنی کردن برای رهایی
فروتنی کردن برای بدست آوردن دانش آنچه که در آن وا مانده ایم ،
تلاش برای خروج از واماندن
زدودن سختی ها
وانماندن
خوارشدن

زاری کردن، حالت دعا و التماس
لابه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس