تصفیه

/tasfiye/

مترادف تصفیه: تزکیه، تهذیب، پالایش، پاک سازی، فیلتر، تفریغ حساب، رفع اختلاف، پاک کردن، پالودن، صاف کردن ، رفع اختلاف کردن

متضاد تصفیه: آلودن

برابر پارسی: پالایش

معنی انگلیسی:
filtration, liquidation, purgation, purge, purification, refinement, refining, [fig.] settlement

لغت نامه دهخدا

( تصفیة ) تصفیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص )صافی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). روشن و صافی کردن. ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). روشن کردن. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). صاف کردن و پاک نمودن. ( غیاث اللغات ). روشن کردن و پاک نمودن. ( آنندراج ). پالودن. پالایش. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( اِمص ) در تداول فارسی صافی و روشن. ( از ناظم الاطباء ). || پاکی و پاکیزگی. || صلح و آشتی. || بند و بست. || ترتیب و انتظام و آرایش. ( ناظم الاطباء ). و با کردن و شدن و نمودن بکار رود.
- تصفیه ادارات یا سازمانها ؛ اعضای ناصالح را معزول کردن و کسان شایسته بجای آنان آوردن.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) پاک کردن پاکیزه ساختن پالودن صاف کردن بی آلایش کردن خالص کردن . ۲ - بپایان رسانیدن امری . ۳ - رفع اختلاف کردن . یا تصفیه حساب . پاک کردن حساب خود باشخص دیگر یا موسسه ای تفریغ حساب .

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . تصفیة ] (مص م . ) ۱ - پاک کردن ، صاف کردن . ۲ - پالایش .

فرهنگ عمید

۱. پاک کردن، پاکیزه ساختن.
۲. صافی کردن، بی آلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن.
۳. امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن.
۴. رفع اختلاف کردن.
* تصفیهٴ حساب: = تسویه حساب

واژه نامه بختیاریکا

پالاهِش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تصفیه یعنی پالایش کردن و از آن به مناسبت در بابهای زکات، خمس، تجارت و نیز در بخش مسائل مستحدثه سخن رفته است.
تصفیه و تزکیه نفس به زدودن رذائل اخلاقی از آن و آراستن آن به فضائل اخلاقی، امری مطلوب و محبوب شارع مقدّس است.

تصفیه فاضلاب شهری
فاضلاب تصفیه شده با دستگاههای پیشرفته امروزی با علم به نجاست آن قبل از تصفیه، به صرف تصفیه پاک نمی‏شود مگر آنکه با تصفیه استحاله محقّق گردد؛ بدین‏ صورت که عمل تصفیه با تبخیر آب و تبدیل بخار به مایع، کامل شود و یا به آب کر و جاری متّصل گردد.

تصفیه مال با اخراج زکات
زمان وجوب اخراج زکات- که مأمور جمع‏آوری زکات می‏تواند در آن زمان آن را مطالبه کند؛ زکات دهنده نیز در صورت تأخیر بدون عذر و ضرورت، ضامن است- در گندم و جو پس از چیدن و تصفیه و جدا کردن آن از کاه و سنبل است.
زکات درهم و دینار مغشوش (ناخالص و مخلوط با چیزی دیگر) در صورت نرسیدن خالص آن به حد نصاب، واجب نخواهد بود و در صورت شک در رسیدن خالص آن به حدّ نصاب، تصفیه آن برای آگاهی از مقدار خالصش واجب نیست؛ گرچه برخی در عدم وجوب تصفیه و مانند آن اشکال کرده و وجوب تصفیه را بعید ندانسته‏اند.

تصفیه مال با پرداخت خمس
...

[ویکی فقه] تصفیه (فقه). تصفیه یعنی پالایش کردن و از آن به مناسبت در بابهای زکات، خمس، تجارت و نیز در بخش مسائل مستحدثه سخن رفته است.
تصفیه و تزکیه نفس به زدودن رذائل اخلاقی از آن و آراستن آن به فضائل اخلاقی، امری مطلوب و محبوب شارع مقدّس است.
فقه الصادق ج۱۴، ص۳۰۵.
فاضلاب تصفیه شده با دستگاههاى پیشرفته امروزى با علم به نجاست آن قبل از تصفیه، به صرف تصفیه پاک نمى‏شود مگر آنکه با تصفیه استحاله محقّق گردد؛ بدین‏ صورت که عمل تصفیه با تبخیر آب و تبدیل بخار به مایع، کامل شود و یا به آب کر و جاری متّصل گردد.
صراط النجاة ج۲، ص۳۵-۳۶.
زمان وجوب اخراج زکات- که مأمور جمع‏آورى زکات مى‏تواند در آن زمان آن را مطالبه کند؛ زکات دهنده نیز در صورت تأخیر بدون عذر و ضرورت، ضامن است- در گندم و جو پس از چیدن و تصفیه و جدا کردن آن از کاه و سنبل است.
جواهر الکلام ج۱۵، ص۲۲۰.
...

دانشنامه آزاد فارسی

تَصْفیه (refining)
(یا: پالایش) هرگونه فرآیند برای تبدیل ماده به شکلی خالص یا مفیدتر. معمولاً فلزات پس از استخراج از کانه، طی فرآیندهایی مانند ذوب۱ نیاز به تصفیه دارند. لازم است نفت خام را برای مصرف تصفیه کرد. این فرآیند شامل تقطیر جزءبه جزء۲ است که در آن نفت به اجزا یا «برش های۳» متفاوت تفکیک می شود. در روش های تصفیۀ الکترولیزیِ فلزات۴، از اصل الکترولیز۵ برای تولید فلزات خالص استفاده می کنند. هنگام تصفیۀ نفت خام، با فرآیندهای تصفیه ای گوناگون پس از تقطیر جزء به جزء، برش های سنگین نفت را به فرآورده های سبک و سودمندتر تبدیل می کنند. مهم ترین این فرآیندها کراکینگ۶ است. فرآیندهای دیگر عبارت اند از بسپارش (پلیمرسازی۷)، هیدروژنه کردن۸، و تبدیل۹.smeltingfractional distillationfractionselectrolytic metal-refining methodselectrolysiscrackingpolymerizationhydrogenationreforming

مترادف ها

purgation (اسم)
برائت، تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش

administration (اسم)
اجرا، حکومت، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرم اداری

settlement (اسم)
مسکن، توافق، تعدیل، تسویه، تصفیه، ته نشینی، پرداخت، واریز، کلنی، زیست گاه

arrangement (اسم)
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی

purification (اسم)
شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازی

filtration (اسم)
تصفیه، از صافی گذراندن، پالایش

refinement (اسم)
تصفیه، تهذیب، پالایش، تزکیه، پالودگی

cleaning (اسم)
تصفیه، تمیز کاری

catharsis (اسم)
تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر

clean-up (اسم)
تصفیه

فارسی به عربی

ادارة , ترتیب , ترشیح , تسرب , مستوطنة

پیشنهاد کاربران

تصفیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
فانید ( دری )
پالش
پالایش
صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف کردن حساب ها. ولی
تسویه: مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) ، آراستن - سَوا کردن حساب ها.
که با هم فرق می کنند و هم نویسه هستند!

بپرس