[ویکی فقه] تسویه آدم. تسویه به معنای آفرینش جوارح، اندام و تصویر صورت انسانی آدم و مهیا ساختن جسم او برای پذیرفتن روح است.
در سوره حجر و ص آمده است: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لهُ سـجِدینَ _ پس وقتی او را آراستم و از روح خود در او دمیدم، پیش او به سجده درافتید». تسویه به معنای آفرینش جوارح، اندام و تصویر صورت انسانی آدم و مهیا ساختن جسم او برای پذیرفتن روح است و تسویه بشر از گل و صلصال، آماده ساختن جسم او برای پذیرش روح است، و روحی که در بدن آدم دمیده شده، موجودی مستقل به شمار می رود که هنگام تعلّق آن به بدن، با بدن نوعی اتحاد و هنگام مفارقت از بدن، استقلال دارد. اضافه روح به پروردگار، از نوع اضافه مِلکی است که با هدف تکریم و نکوداشتِ انسان ، صورت گرفته است. گفته شده: دمیدن روح در این جا تمثیلی از اعطای زندگی به مادّه ای است که پذیرای آن شده و در حقیقت دمیدنی در کار نبوده است.
فاصله زمانی میان آفرینش جسم آدمی و صورت بندی
برخی با استفاده از ظاهر آیه «و لَقَد خَلَقنکم ثُمَّ صَوَّرنکم ثُمَّ قُلنا لِلمَلـئِکةِ اسجُدُوا لاِدَمَ...» و نیز میان آفرینش جسم آدمی و صورت بندی و دمیدن روح در وی، نوعی فاصله زمانی قائل شده اند. علاّمه طباطبایی با استفاده از آیه ۲۸ و ۲۹ حجر (... إِنِّی خَـلق بَشَرًا... فَإِذا سَوّیتُهُ و نَفختُ فِیهِ مِن رُوحِی...» آفرینش تدریجی آدم را بعید ندانسته است؛ به این معنا که در مرحله اوّل، جمع اجزا، در مرحله دوم، تسویه و تنظیم آن ها و در مرحله سوم، نفخ روح صورت پذیرفته باشد. ابن عباس می گوید: چون خداوند جسم آدم را آفرید، چهل سال در مکانی میان مکه و طایف بر همان حال بود و روح در آن دمیده نشده بود و به تعبیر قرآن شیء بود؛ ولی قابل ذکر نبود: «لَم یکن شَیئاً مَذکوراً». به نقلی دیگر، چهل سال به صورت «طین»، چهل سال «حمإ مسنون» و چهل سال به صورت «صلصال» بر وی گذشت و آن گاه در او روح دمیده شد.
در سوره حجر و ص آمده است: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لهُ سـجِدینَ _ پس وقتی او را آراستم و از روح خود در او دمیدم، پیش او به سجده درافتید». تسویه به معنای آفرینش جوارح، اندام و تصویر صورت انسانی آدم و مهیا ساختن جسم او برای پذیرفتن روح است و تسویه بشر از گل و صلصال، آماده ساختن جسم او برای پذیرش روح است، و روحی که در بدن آدم دمیده شده، موجودی مستقل به شمار می رود که هنگام تعلّق آن به بدن، با بدن نوعی اتحاد و هنگام مفارقت از بدن، استقلال دارد. اضافه روح به پروردگار، از نوع اضافه مِلکی است که با هدف تکریم و نکوداشتِ انسان ، صورت گرفته است. گفته شده: دمیدن روح در این جا تمثیلی از اعطای زندگی به مادّه ای است که پذیرای آن شده و در حقیقت دمیدنی در کار نبوده است.
فاصله زمانی میان آفرینش جسم آدمی و صورت بندی
برخی با استفاده از ظاهر آیه «و لَقَد خَلَقنکم ثُمَّ صَوَّرنکم ثُمَّ قُلنا لِلمَلـئِکةِ اسجُدُوا لاِدَمَ...» و نیز میان آفرینش جسم آدمی و صورت بندی و دمیدن روح در وی، نوعی فاصله زمانی قائل شده اند. علاّمه طباطبایی با استفاده از آیه ۲۸ و ۲۹ حجر (... إِنِّی خَـلق بَشَرًا... فَإِذا سَوّیتُهُ و نَفختُ فِیهِ مِن رُوحِی...» آفرینش تدریجی آدم را بعید ندانسته است؛ به این معنا که در مرحله اوّل، جمع اجزا، در مرحله دوم، تسویه و تنظیم آن ها و در مرحله سوم، نفخ روح صورت پذیرفته باشد. ابن عباس می گوید: چون خداوند جسم آدم را آفرید، چهل سال در مکانی میان مکه و طایف بر همان حال بود و روح در آن دمیده نشده بود و به تعبیر قرآن شیء بود؛ ولی قابل ذکر نبود: «لَم یکن شَیئاً مَذکوراً». به نقلی دیگر، چهل سال به صورت «طین»، چهل سال «حمإ مسنون» و چهل سال به صورت «صلصال» بر وی گذشت و آن گاه در او روح دمیده شد.
wikifeqh: تسویه_آدم