تسهیم
/tashim/
مترادف تسهیم: بخش، تقسیم، توزیع، سهم بری، سهم بندی، سهم دهی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
خون عاشق مباح داشت بتم
باز وصلش حرام داشت مدام
نه مباحست آنچه داشت مباح
نه حرامست آنچه کرد حرام.
چون شاعر بشنود که :
نه مباحست آنچه داشت مباح.
هر آینه دریابد که تمامی آن ، آن باشد که :
نه حرامست آنچه کرد حرام.
و همچنین آنچه بر قافیت دلالت کند هم از این قبیل باشد چنانکه عمادی گفته است :
در غم یار، یار بایستی
یا غمم را کنار بایستی.
اندرین بوستان که عیش منست
گل طمع نیست ، خار بایستی.
و این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر، دیگری را در دانستن بعضی از آنچه نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است. ( ازالمعجم فی معائیر اشعار العجم چ مدرس رضوی چ دانشگاه ص 374 ). و رجوع به ارصاد و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- سهم دادن ۲.- سهم بندی کردن جزو کردن . جمع تسهیمات . یا تسهیم بنسبت. تقسیم کردن مبلغ یا کمیتی بین چند تن متناسب با اعدادی معین مثلا بخواهیم مبلغ ۲۶٠٠ ریال را بین سه تن بنسبت اعداد ۴ ۲ و ۷ تقسیم کنیم این عمل را تسهیم بنسبت گویند. اعداد ۴ ۲ و ۷ را اعداد نسبت نامند.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تسهیم، دلالت غیرمستقیم بخشی از کلام بر بخش بعدی است.
«تسهیم» از اسلوب های بدیعی و به این معنا است که گوینده، ساختمان کلام را به گونه ای قرار می دهد که بعضی از آن بر بعضی دلالت کند و چون صاحب طبعی، بخش اول از کلام را بشنود، بداند که مابعد آن، چه خواهد بود؛ یعنی بتواند مابعد آن را حدس بزند؛
← مثال
این صنعت را از آن جهت تسهیم خوانده اند که گوینده، شنونده را در دانستن بعضی از آن چه خواهد گفت سهیم و شریک کرده است.
«تسهیم» از اسلوب های بدیعی و به این معنا است که گوینده، ساختمان کلام را به گونه ای قرار می دهد که بعضی از آن بر بعضی دلالت کند و چون صاحب طبعی، بخش اول از کلام را بشنود، بداند که مابعد آن، چه خواهد بود؛ یعنی بتواند مابعد آن را حدس بزند؛
← مثال
این صنعت را از آن جهت تسهیم خوانده اند که گوینده، شنونده را در دانستن بعضی از آن چه خواهد گفت سهیم و شریک کرده است.
wikifeqh: تسهیم
مترادف ها
سهم، تخصیص، تقسیم، تقدیر، پخش، جیره، تسهیم
تسهیم، اشتراک
تسهیم
تسهیم
تقسیم، تسهیم، تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_share به معنای بخشی از چیزی را به دیگری یا دیگران دادن؛ تقسیم کردنِ چیزی با دیگری یا دیگران؛ سهم به دیگران دادن؛ بخش کردن؛ و جُزین
ا↙️
#شردینیدن ( shardinidan )
... [مشاهده متن کامل]
یا:
#شردستن ( shardestan ) 👈 شَرد ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - kart به معنای بریدن ) - ِ - ستن ( نشانه ی مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
۱ - ستاکِ حالِ شَردِستَن می شود: شردین . ( بسنجید با: نشستن —� نشین . )
۲ - بدل شدنِ "ک" در هندواروپایی به "ش" در زبان ِ فارسی بی پیشینه نیست. توجه کنید:
شوریدن ( فارسی ) �— kieur ( هندواروپایی )
"شا" به معنای سیاه در واژه ی "شاتوت" ( فارسی ) �— kiēų� ( هندواروپایی )
شاهین ( فارسی ) �— keieino ( هندواروپایی )
▪️مثال:
۱ - او شیرینیِ خودش را با من شَردِست ( تقسیم کرد. )
۲ - شما باید این جایزه را بِشَردینید ( بخش کنید، ) زیرا هر دو هم امتیاز هستید.
۳ - او فرسته ی من را با پنجاه تا از دوستانش شَردِست ( شِر کرد، همرسانی کرد. )
🔺 توجه:
🔹 #share سهم
🔹 #شرده ( شَرده )
یا: #شردینه ( شَردینه )
▪️مثال:
۱ - این صورت حساب صد هزار تومن است، و شَرده ی ( سهمِ ) من می شود بیست وپنج هزار تومن.
۲ - می خواهیم مطمئن شویم که به هر کس شَردینه ای ( سهمی ) مساوی از غذا می رسد.
🔸 #sharing تسهیم، اشتراک کردن، اشتراک گذاری، اشتراکی
🔸 #شردینش ( شَردینِش )
یا: #شردینشی ( شَردینِشی )
▪️مثال:
۱ - شَردینِشِ ( اشتراک گذاریِ، تقسیمِ ) شادی با دیگران خوشحالیِ ما را نیز افزون می کند.
۲ - به لطفِ اقتصادِ شَردینِشی ( اشتراکی ) شما می توانید خودرو، کاشانه، دوچرخه و حتی خطِ اینترنتِ خود را وقتی نیاز ندارید کرایه دهید.
🔹 #sharer سهم دار
or: #shareholder
🔹 #شرده ور
یا: #شرده دار
▪️مثال:
۱ - انسان در یک کلام یک شرده ورِ ( سهم دارِ ) غذا در زمین است.
۲ - او شرده دارِ ( سهم دارِ ) چندین کارخانه در این شهر بود.
🔸 #shareable قابلِ اشتراک ( گذاری )
🔸 #شردستنی ( شَردِستنی )
یا: #شرده شوا ( شَرده شَوا )
▪️مثال:
ساندویچ ها بزرگ ولی شَردِستَنی ( قابلِ تقسیم کردن با دیگران ) درست شده بودند.
🔹 #shareability قابلیتِ اشتراک ( گذاری )
🔹 #شرده شوایی ( شَرده شَوایی )
▪️مثال:
ویدئوهای ساخته شده کوتاه و جذاب بودند، و همین شَرده پذیریِ آنها را بالا می برد.
🔸 #shared مشترک، مشاع
🔸 #شردسته ( شَردِسته )
▪️مثال:
آن روزها در یک اتاقِ شَردِسته ( مشترک با فرد یا افرادی دیگر ) زندگی می کردم
🔹 #_sharing
🔹 #شردینا ( شَردینا )
یا: #شردینی ( شَردینی )
▪️مثال:
#knowledge_sharing_platform
#کاربرنامه ی_داده شردینا ( کاربرنامه ی به اشتراک گذارنده ی اطلاعات یا داده ها )
یا:
#پتادیس_داده شردینی ( برای پَتادیس بروید به: #to_platform . )
🔸 #to_unshare
🔸 #ناشردستن ( ناشَردِستن )
یا: #واشردستن
🔹 #unshared نامشترک، مستقل
🔹 #ناشردسته ( ناشَردِسته )
یا: #ناشردین ( ناشَردین )
▪️مثال:
بسیاری از کسانی که در شبانه روزی ها زندگی می کنند دوست دارند در اتاق های ناشَردین ( مستقل، غیرِ مشترک ) زندگی کنند.
🔸 #sharedness
🔸 #شردستگی ( شَردِستگی )
یا: #شردینگی ( شَردینِگی )
🔹 #shareware
🔹 #شردافزار ( شَردافزار )
🔸 هم ریشه های دیگرِ #شردستن ، #شردینش ، #شرده و #ناشردین در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 قطع کردن، بریدن ➖ - kart
فارسی باستان 👈 قطع کردن ➖ - klyn
فارسی میانه 👈 بریدن، شکل دادن ➖ kirrēnītan
سغدی 👈 برش زدن ➖ - skr�nt�
فارسی 👈 کارد، کاله ( باغچه؛ زمینی که آماده ی کشت باشد. ) ، کَرت ( هر قطعه از زمینِ کاشته شده )
خوانساری 👈 کرت ➖ k�rt
بلوچی 👈 کارد ➖ kārč
کردی سورانی 👈 کارد ➖ kērd
انارکی 👈 کارد ➖ kārt
کردی کرمانجی 👈 قطع کردن ➖ kuř
آمره ای 👈 قسمت های مرزبندی شده ی زمین ➖ k�rda
آشتیانی 👈 تکه زمینِ کشت شده ➖ k�rda
سیرجانی 👈 کرت ، کشتزار ➖ kord
فارسی افغانستان 👈 زمینی که دورِ آن مرزبندی شده ➖ kurd
گیلکی 👈 هر قطعه از مزرعه ی برنج ➖ k�le
آسی 👈 بریدن به تکه های کوچک ➖ k�rdyn
آسی 👈 برش ➖ ugard
پشتو 👈 قطع کردن ➖ skaštel
سانسکریت 👈 قطع کردن ➖ kart
هیتی 👈 قطع کردن ➖ - karsh
گرجی 👈 تقسیم، توزیع ➖ kardagi
انگلیسی 👈 تقسیم کردن ➖ to share
پورواهندواروپایی 👈 قطع کردن ➖ - s ) kert )
🔺نکته: برای دیدنِ فعل های دیگر از این ریشه بروید به:
#to_carve , #to_epitomize , #to_perform_surgery , #to_anatomize , #to_truncate , #cross_
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
نوواژه برای جایگزینیِ #to_share به معنای بخشی از چیزی را به دیگری یا دیگران دادن؛ تقسیم کردنِ چیزی با دیگری یا دیگران؛ سهم به دیگران دادن؛ بخش کردن؛ و جُزین
ا↙️
#شردینیدن ( shardinidan )
... [مشاهده متن کامل]
یا:
#شردستن ( shardestan ) 👈 شَرد ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - kart به معنای بریدن ) - ِ - ستن ( نشانه ی مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
۱ - ستاکِ حالِ شَردِستَن می شود: شردین . ( بسنجید با: نشستن —� نشین . )
۲ - بدل شدنِ "ک" در هندواروپایی به "ش" در زبان ِ فارسی بی پیشینه نیست. توجه کنید:
شوریدن ( فارسی ) �— kieur ( هندواروپایی )
"شا" به معنای سیاه در واژه ی "شاتوت" ( فارسی ) �— kiēų� ( هندواروپایی )
شاهین ( فارسی ) �— keieino ( هندواروپایی )
▪️مثال:
۱ - او شیرینیِ خودش را با من شَردِست ( تقسیم کرد. )
۲ - شما باید این جایزه را بِشَردینید ( بخش کنید، ) زیرا هر دو هم امتیاز هستید.
۳ - او فرسته ی من را با پنجاه تا از دوستانش شَردِست ( شِر کرد، همرسانی کرد. )
🔺 توجه:
🔹 #share سهم
🔹 #شرده ( شَرده )
یا: #شردینه ( شَردینه )
▪️مثال:
۱ - این صورت حساب صد هزار تومن است، و شَرده ی ( سهمِ ) من می شود بیست وپنج هزار تومن.
۲ - می خواهیم مطمئن شویم که به هر کس شَردینه ای ( سهمی ) مساوی از غذا می رسد.
🔸 #sharing تسهیم، اشتراک کردن، اشتراک گذاری، اشتراکی
🔸 #شردینش ( شَردینِش )
یا: #شردینشی ( شَردینِشی )
▪️مثال:
۱ - شَردینِشِ ( اشتراک گذاریِ، تقسیمِ ) شادی با دیگران خوشحالیِ ما را نیز افزون می کند.
۲ - به لطفِ اقتصادِ شَردینِشی ( اشتراکی ) شما می توانید خودرو، کاشانه، دوچرخه و حتی خطِ اینترنتِ خود را وقتی نیاز ندارید کرایه دهید.
🔹 #sharer سهم دار
🔹 #شرده ور
یا: #شرده دار
▪️مثال:
۱ - انسان در یک کلام یک شرده ورِ ( سهم دارِ ) غذا در زمین است.
۲ - او شرده دارِ ( سهم دارِ ) چندین کارخانه در این شهر بود.
🔸 #shareable قابلِ اشتراک ( گذاری )
🔸 #شردستنی ( شَردِستنی )
یا: #شرده شوا ( شَرده شَوا )
▪️مثال:
ساندویچ ها بزرگ ولی شَردِستَنی ( قابلِ تقسیم کردن با دیگران ) درست شده بودند.
🔹 #shareability قابلیتِ اشتراک ( گذاری )
🔹 #شرده شوایی ( شَرده شَوایی )
▪️مثال:
ویدئوهای ساخته شده کوتاه و جذاب بودند، و همین شَرده پذیریِ آنها را بالا می برد.
🔸 #shared مشترک، مشاع
🔸 #شردسته ( شَردِسته )
▪️مثال:
آن روزها در یک اتاقِ شَردِسته ( مشترک با فرد یا افرادی دیگر ) زندگی می کردم
🔹 #_sharing
🔹 #شردینا ( شَردینا )
یا: #شردینی ( شَردینی )
▪️مثال:
#knowledge_sharing_platform
#کاربرنامه ی_داده شردینا ( کاربرنامه ی به اشتراک گذارنده ی اطلاعات یا داده ها )
یا:
#پتادیس_داده شردینی ( برای پَتادیس بروید به: #to_platform . )
🔸 #to_unshare
🔸 #ناشردستن ( ناشَردِستن )
یا: #واشردستن
🔹 #unshared نامشترک، مستقل
🔹 #ناشردسته ( ناشَردِسته )
یا: #ناشردین ( ناشَردین )
▪️مثال:
بسیاری از کسانی که در شبانه روزی ها زندگی می کنند دوست دارند در اتاق های ناشَردین ( مستقل، غیرِ مشترک ) زندگی کنند.
🔸 #شردستگی ( شَردِستگی )
یا: #شردینگی ( شَردینِگی )
🔹 #شردافزار ( شَردافزار )
🔸 هم ریشه های دیگرِ #شردستن ، #شردینش ، #شرده و #ناشردین در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 قطع کردن، بریدن ➖ - kart
فارسی باستان 👈 قطع کردن ➖ - klyn
فارسی میانه 👈 بریدن، شکل دادن ➖ kirrēnītan
سغدی 👈 برش زدن ➖ - skr�nt�
فارسی 👈 کارد، کاله ( باغچه؛ زمینی که آماده ی کشت باشد. ) ، کَرت ( هر قطعه از زمینِ کاشته شده )
خوانساری 👈 کرت ➖ k�rt
بلوچی 👈 کارد ➖ kārč
کردی سورانی 👈 کارد ➖ kērd
انارکی 👈 کارد ➖ kārt
کردی کرمانجی 👈 قطع کردن ➖ kuř
آمره ای 👈 قسمت های مرزبندی شده ی زمین ➖ k�rda
آشتیانی 👈 تکه زمینِ کشت شده ➖ k�rda
سیرجانی 👈 کرت ، کشتزار ➖ kord
فارسی افغانستان 👈 زمینی که دورِ آن مرزبندی شده ➖ kurd
گیلکی 👈 هر قطعه از مزرعه ی برنج ➖ k�le
آسی 👈 بریدن به تکه های کوچک ➖ k�rdyn
آسی 👈 برش ➖ ugard
پشتو 👈 قطع کردن ➖ skaštel
سانسکریت 👈 قطع کردن ➖ kart
هیتی 👈 قطع کردن ➖ - karsh
گرجی 👈 تقسیم، توزیع ➖ kardagi
انگلیسی 👈 تقسیم کردن ➖ to share
پورواهندواروپایی 👈 قطع کردن ➖ - s ) kert )
🔺نکته: برای دیدنِ فعل های دیگر از این ریشه بروید به:
#to_carve , #to_epitomize , #to_perform_surgery , #to_anatomize , #to_truncate , #cross_
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
بهردهی
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Allotment
تسهیم به توزیع یا تخصیص منابع در یک کسب و کار به واحدهای مختلف در طی زمان اشاره دارد.
تسهیم به توزیع یا تخصیص منابع در یک کسب و کار به واحدهای مختلف در طی زمان اشاره دارد.
دوستانه
دوستانه - خلاق
cleavage جنین شناسی