تسبیب


مترادف تسبیب: سبب سازی، وسیله انگیزی، وسیله سازی، سبب ساختن، ایجادسبب کردن

لغت نامه دهخدا

تسبیب. [ ت َ ] ( ع مص )سبب ساختن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ): سببه ُالامر؛ کان سبباً له ُ ( المنجد ). || اسباب فراهم آوردن آن. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ): سببه ٌ الاسباب ؛ وجدها. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) :
شاه باخود گفت شادی را سبب
آنچنان غم بود از تسبیب رب .
مولوی.
|| دشنام دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فراوان دشنام دادن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): او را بدین سبب به انواع تعذیب و تسبیب فراگرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360 ). || راست و برابر کردن مجرای آب. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): سببه ُللماءِ مجری ؛ سَوّاه ُ. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || در اصطلاح حقوقی آنکه کسی براثر ترک یا انجام عملی سبب تلف یا نقصان مالی گردد که این در صورت اول باید مثل یا قیمت مال تلف شده و در صورت دوم باید از عهده نقص قیمت آن مال برآید. این اصطلاح با اتلاف از این جهت فرق دارد که در اتلاف فعل مثبت و بلاواسطه موجب تلف است ، بخلاف تسبیب که فعل یا ترک و باواسطه سبب تلف مال میشود. ( از حقوق مدنی امامی ج 1 ص 392 و ماده 331 قانون مدنی ). || مال متعذرالوصولی را چون رزق کسی قرار دادن ، تا مرتزق در وصول آن با عامل یاری دهد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : صواب آن است که از خازنان نسختی خواسته آید به خرجها که کرده اند و آن را به دیوان عرض فرستاده شود و منکه بوسهلم لشکر را بر یکدیگر تسبیب کنم و براتها بنویسند تا این مال مستغرق شود و بیست گانی نباید داد یکسال ، تا مالی به خزانه باز رسد.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258 ). من که بونصرم باری هرچه امیر محمد مرا بخشیده است از زر و سیم و جامه نابریده و قباها و دستارها و جز آن همه معد دارم... و هم امروز به خزانه بازفرستم پیش از آنکه تسبیب کنند وآب بشود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 259 ). و اتباع خدم رابه تسبیب بر سر عمال کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) ایجاد سبب کردن.۲- وصول کردن مالیات تا دینار آخر. ۳- حواله کردن طلب کسی بر دیگری که بدهکار است . ۴- ( اسم ) سبب سازی وسیله سازی . جمع : تسبیبات .
سبب ساختن . یا دشنام دادن .

فرهنگ عمید

۱. ایجاد سبب کردن، سبب ساختن.
۲. سبب سازی، وسیله انگیزی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تسبیب، اصطلاحی در فقه و حقوق می باشد.
اتلاف مال یا ایراد جنایت بر دیگری به طور غیر مستقیم و با زمینه سازی و فراهم کردن مقدّمات را تسبیب می گویند. و از عنوان تسبیب در باب غصب و دیات سخن رفته است.
بیان تسبیب
تسبیب در مقابل مباشرت (انجام دادن بی واسطه کاری) اصطلاحی در فقه و از مصادیق اتلاف است. در تسبیب بر خلاف مباشرت، اتلاف با واسطه و به طور غیر مستقیم و با فراهم کردن مقدّمات آن صورت می گیرد ـ مانند کندن چاه در راه، افروختن آتش و سرایت دادن آن به ملک همسایه، شهادت دادن دروغین علیه کسی و باز کردن قفس حیوانات ـ که موجب تلف شدن مال یا جان کسی یا وارد آمدن خسارت بر آن گردد.
محل بحث از تسبیب در فقه
هرچند بسیاری از فروع تسبیب از دیرباز در کتابهای فقهی مطرح شده است، لیکن ظاهراً محقق حلی برای نخستین بار عنوان تسبیب را در فقه به کار برده و پس از او در کلمات دیگر فقها رایج شده است. کلمات فقها در تعریف تسبیب مختلف و مضطرب است. در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود.
کلمات فقها در تسبیب
...

پیشنهاد کاربران

زمینه چینی، زمینه سازی
Tasbib. تسبیب سبب داشتن
یکی از اموری است که موجب ضمان قهری میشود
در تسبیب شخص به کاری دست می زند که زمینه تلف را آماده می کند به طوری که اگه ارتکاب آن عمل نبود تلف رخ نمی داد
تسبیب به لحاظ حقوقی اتلاف مال یا ایراد جنایت بر دیگری به طور غیر مستقیم و با زمینه سازی و فراهم کردن مقدّمات است که ممکن است عمدی یا غیر عمدی باشد و در مقابل مباشرت قرار دارد.
باعث شدن - ایجاد کردن دلیل

بپرس