تساقط
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خود را بر چیزی افکندن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تساقط به ترک عمل به مدلول هر دو دلیل متعارضِ متعادل اطلاق می شود.
تساقط، به معنای نادیده گرفتن دو دلیل متعارض و عمل نکردن به آنها است. مشهور اصولیون در جایی که دو دلیل با هم تعارض نمایند و هیچ یک بر دیگری رجحان نداشته باشد، به تساقط معتقد شده اند.
بیان نمونه
برای مثال، در جایی که دو دلیل درباره نماز جمعه وارد شده و یکی بر وجوب و دیگری بر حرمت آن دلالت نماید و هیچ کدام بر دیگری رجحان نداشته باشد، مشهور اصولیون گفته اند:که هر دو دلیل سقوط می کرده و به اصول عملی مراجعه می شود؛ همان گونه که اگر هیچ دلیلی نسبت به آن وجود نداشت، چنین عمل می شد.
تساقط، به معنای نادیده گرفتن دو دلیل متعارض و عمل نکردن به آنها است. مشهور اصولیون در جایی که دو دلیل با هم تعارض نمایند و هیچ یک بر دیگری رجحان نداشته باشد، به تساقط معتقد شده اند.
بیان نمونه
برای مثال، در جایی که دو دلیل درباره نماز جمعه وارد شده و یکی بر وجوب و دیگری بر حرمت آن دلالت نماید و هیچ کدام بر دیگری رجحان نداشته باشد، مشهور اصولیون گفته اند:که هر دو دلیل سقوط می کرده و به اصول عملی مراجعه می شود؛ همان گونه که اگر هیچ دلیلی نسبت به آن وجود نداشت، چنین عمل می شد.
wikifeqh: سقوط_متعارضین
[ویکی الکتاب] معنی تُسَاقِطْ: که بیافکند-که بریزد
ریشه کلمه:
سقط (۸ بار)
سقوط: افتادن . اسقاط ساقط کردن است . یا آسمان را چنانکه پنداشتهای پاره پاره روی ما بیافکنی. مساقطه نیز ساقط کردن است در اقرب از بعضی نقل شده که پی در پی بودن در آن مراد است . بر تو خرمای تازه میافکند. * . «سقط فی یدیه» به صیغه مجهول از باب کنایه به معنی لغزش، خطا: ندامت، و حیرت است (اقرب) راغب گوید: از آن ندامت مراد است. معنای تحت اللفظی آن است: آنگاه که عمل و شیء در دستش افتاده شده یعنی به خودش برگشت «دَأَمْا اَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا» قرینه آن است مه بر گذشته نادم و محزون شدند یعنی چون از پرستیدن شدند و دانستند که گمراه گشتهاند گفتند: اگر پروردگارمان رحم نکند و نیامرزد بی شک از زیانکاران خواهیم بود.
ریشه کلمه:
سقط (۸ بار)
سقوط: افتادن . اسقاط ساقط کردن است . یا آسمان را چنانکه پنداشتهای پاره پاره روی ما بیافکنی. مساقطه نیز ساقط کردن است در اقرب از بعضی نقل شده که پی در پی بودن در آن مراد است . بر تو خرمای تازه میافکند. * . «سقط فی یدیه» به صیغه مجهول از باب کنایه به معنی لغزش، خطا: ندامت، و حیرت است (اقرب) راغب گوید: از آن ندامت مراد است. معنای تحت اللفظی آن است: آنگاه که عمل و شیء در دستش افتاده شده یعنی به خودش برگشت «دَأَمْا اَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا» قرینه آن است مه بر گذشته نادم و محزون شدند یعنی چون از پرستیدن شدند و دانستند که گمراه گشتهاند گفتند: اگر پروردگارمان رحم نکند و نیامرزد بی شک از زیانکاران خواهیم بود.
wikialkb: تُسَاقِط
پیشنهاد کاربران
پی در پی افتاد
نیامرزید