تزهایی دربارهٔ فویرباخ ( آلمانی: Thesen über Feuerbach ) یازده یادداشت فلسفی کوتاه از کارل مارکس است که به عنوان خلاصه و طرحی کلی برای فصل اول کتاب ایدئولوژی آلمانی در سال ۱۸۴۵ نوشته شده اند. این کتاب مانند برخی دیگر از آثار مارکس در زمان حیات وی منتشر نشد. برای اولین بار این کتاب در سال ۱۸۸۸ به عنوان ضمیمه جزوه ای از فردیریش انگلس همکار و هم فکر مارکس منتشر شد.
یکی از مشهورترین گفتاوردهای مارکس در تز یازدهم این کتاب ذکر شده است: «فیلسوفان تنها جهان را به شیوه های گوناگون تعبیر کرده اند. مسئله اما بر سر دگرگون کردن جهان است». [ ۱]
در فوریه ۱۸۴۵ کارل مارکس به دستور وزیر امور خارجه فرانسه فرانسوا گیزو از فرانسه اخراج شد. [ ۲] مارکس به بروکسل رفت و در آنجا چند ماهی در مخفی گاهی با همراهی دوست و همکارش فردریش انگلس تا آوریل آن سال زندگی کرد. در همین دوره بود که مارکس شروع به شکل دادن به نظریه ماتریالیسم تاریخی نمود.
مارکس شروع به کار بر کتابی با عنوان ایدئولوژی آلمانی کرد تا در آن نظریه جدیدش در مورد فلسفه تاریخ را بنویسد. در پیوند با این پروژه، مارکس یازده نظر و یادداشت مختصر و کوتاه دربارهٔ نظریات لودویگ فویرباخ نوشت. فویرباخ در این دوره از هگلی های جوانی بود که به عنوان مهم ترین نماینده ماتریالیسم مدرن شناخته می شد اما مارکس معتقد بود که وی در بدست آوردن نتایج رضایت بخش سیاسی از نظراتش شکست خورده است. این «تزها» در ابتدا به عنوان طرح اولیه و خامی برای فصل اول کتاب ایدئولوژی آلمانی نوشته شد، و بسیاری از این تزها در این کتاب به صورت مفصل شرح داده شد. [ ۳]
کتاب یازده تز دارد. تزها به صورت بسیار خلاصه و حداکثر در چند جمله نوشته شده اند که طرحی کلی از نگرش مارکس به نظریات فویرباخ و ماتریالیست های زمان خود ارائه می دهد.
مارکس در این کتاب بشدت از تأملات ماتریالیستی هگلی های جوان انتقاد کرده است و اعتقاد آن ها به بررسی و تفکر دربارهٔ «ذات انسان» در انزوا و انتزاع را به نفع این ایده که طبیعت انسان تنها در چارچوب روابط اقتصادی و اجتماعی قابل درک است به نقد می کشد. [ ۳] مارکس معتقد است که فهم ریشه های اعتقادا مذهبی برای حذف و از بین بردن آن کافی نیست؛ در عوض شناخت و روشن کردن ساختار اجتماعی و اقتصادی که پایه و اساس اعتقاد مذهبی است و به آن منجر می شود آن تحول و دگرگونی است که پیش شرط ضروری برای حذف و طرد مذهب است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفیکی از مشهورترین گفتاوردهای مارکس در تز یازدهم این کتاب ذکر شده است: «فیلسوفان تنها جهان را به شیوه های گوناگون تعبیر کرده اند. مسئله اما بر سر دگرگون کردن جهان است». [ ۱]
در فوریه ۱۸۴۵ کارل مارکس به دستور وزیر امور خارجه فرانسه فرانسوا گیزو از فرانسه اخراج شد. [ ۲] مارکس به بروکسل رفت و در آنجا چند ماهی در مخفی گاهی با همراهی دوست و همکارش فردریش انگلس تا آوریل آن سال زندگی کرد. در همین دوره بود که مارکس شروع به شکل دادن به نظریه ماتریالیسم تاریخی نمود.
مارکس شروع به کار بر کتابی با عنوان ایدئولوژی آلمانی کرد تا در آن نظریه جدیدش در مورد فلسفه تاریخ را بنویسد. در پیوند با این پروژه، مارکس یازده نظر و یادداشت مختصر و کوتاه دربارهٔ نظریات لودویگ فویرباخ نوشت. فویرباخ در این دوره از هگلی های جوانی بود که به عنوان مهم ترین نماینده ماتریالیسم مدرن شناخته می شد اما مارکس معتقد بود که وی در بدست آوردن نتایج رضایت بخش سیاسی از نظراتش شکست خورده است. این «تزها» در ابتدا به عنوان طرح اولیه و خامی برای فصل اول کتاب ایدئولوژی آلمانی نوشته شد، و بسیاری از این تزها در این کتاب به صورت مفصل شرح داده شد. [ ۳]
کتاب یازده تز دارد. تزها به صورت بسیار خلاصه و حداکثر در چند جمله نوشته شده اند که طرحی کلی از نگرش مارکس به نظریات فویرباخ و ماتریالیست های زمان خود ارائه می دهد.
مارکس در این کتاب بشدت از تأملات ماتریالیستی هگلی های جوان انتقاد کرده است و اعتقاد آن ها به بررسی و تفکر دربارهٔ «ذات انسان» در انزوا و انتزاع را به نفع این ایده که طبیعت انسان تنها در چارچوب روابط اقتصادی و اجتماعی قابل درک است به نقد می کشد. [ ۳] مارکس معتقد است که فهم ریشه های اعتقادا مذهبی برای حذف و از بین بردن آن کافی نیست؛ در عوض شناخت و روشن کردن ساختار اجتماعی و اقتصادی که پایه و اساس اعتقاد مذهبی است و به آن منجر می شود آن تحول و دگرگونی است که پیش شرط ضروری برای حذف و طرد مذهب است. [ ۲]
wiki: تزهایی درباره فویرباخ