تزلزل

/tazalzol/

مترادف تزلزل: ارتعاش، تکان، جنبش، لرزش، لرزه، بی ثباتی، سستی، نااستواری ، اضطراب، بی تابی بی ثبات شدن، سست شدن، جنبیدن، لرزیدن

متضاد تزلزل: استواری

برابر پارسی: لرزه، جنبیدن، سست شدن

معنی انگلیسی:
shaking, shakiness, instability, agitation, destabilization, uncertainty, unsteadiness, waver, [fig.] agitation

لغت نامه دهخدا

تزلزل. [ ت َ زَ زُ ] ( ع مص ) جنبیدن. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). لرزیدن و جنبیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اضطراب و تحرک. ( از متن اللغة ). || لرزیدن زمین بر اثرزلزله. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از قطر المحیط ). || بازگشتن نفس در سینه هنگام مرگ. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). لرزیدن نفس در سینه هنگام مرگ. ( از المنجد ). || ( اِ ). جنبش واضطراب و آشفتگی و لرزش ( ناظم الاطباء ) :
ای دوست دل منه تو در این تنگنای خاک
تا ممکن است عافیتی بی تزلزلی.
سعدی.
بنیاد خاک بر سر آب است از این قبل
خالی نباشد از خللی یا تزلزلی.
سعدی ( بوستان ).
تزلزل در ایوان کسری فتاد.
سعدی ( بوستان ).
|| هول و هراس و ترس و وحشت. ( ناظم الاطباء ). || آوارگی از راه راست و لغزش. ( ناظم الاطباء ). || زمین لرزه و زلزله. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جنبیدن، لرزیدن، سست شدن، اضطراب
( مصدر )۱- جنبیدنلرزیدن . ۲- سست شدن. ۳- ( اسم ) جنبش . ۴- اضطراب .جمع : تزلزلات .

فرهنگ معین

(تَ زَ زُ ) [ ع . ] (مص ل . )جنبیدن ، لرزیدن .

فرهنگ عمید

۱. لرزیدن، جنبش، جنبیدن.
۲. [مجاز] سست شدن.
۳. اضطراب.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَزَلزُل به معنای قرار و ثبات نداشتن است و از آن به مناسبت در بابهای اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، حج، تجارت، مضاربه و اجاره سخن رفته است.
تزلزل، مقابل استقرار در کلمات فقها نسبت به وجوب، عقد، ملک و غیر آن به کار رفته و مراد از آن ـ با توجّه به آنچه بدان اضافه می شود ـ متفاوت است.
تزلزل وجوب حج
حج با استطاعت بر مکلف واجب می شود؛ لیکن وجوب آن قبل از فرارسیدن موسم حج و تمکن مستطیع از به جا آوردن حج در زمان آن، متزلزل است؛ از این رو چنانچه پیش از موسم یا در وقت برگزاری حج، استطاعت از بین برود، وجوب زایل می گردد.
تزلزل زکات
در تعلّق وجوب زکات به چارپایان و نیز طلا و نقره، گذشت سال شرط است. سال نیز به تمام شدن یازده ماه و داخل شدن ماه دوازدهم تحقّق می یابد. در اینکه وجوب، با دخول ماه دوازدهم استقرار می یابد یا تا تمام شدن آن متزلزل است، اختلاف می باشد.
عقد متزلزل
...

مترادف ها

shake (اسم)
لرز، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش

insecurity (اسم)
نا امنی، تزلزل

فارسی به عربی

عدم الامان , هزة ، عدم استقرار

پیشنهاد کاربران

تزلزل: اختلاف
تزلزل = گسست ، گسستن
ناپایداری ، نوسان

بپرس