ای دوست دل منه تو در این تنگنای خاک
تا ممکن است عافیتی بی تزلزلی.
سعدی.
بنیاد خاک بر سر آب است از این قبل خالی نباشد از خللی یا تزلزلی.
سعدی ( بوستان ).
تزلزل در ایوان کسری فتاد.سعدی ( بوستان ).
|| هول و هراس و ترس و وحشت. ( ناظم الاطباء ). || آوارگی از راه راست و لغزش. ( ناظم الاطباء ). || زمین لرزه و زلزله. ( ناظم الاطباء ).