تریبون عوام ( به لاتین: Tribunus Plebis ) ( به انگلیسی: tribune of the plebs ) اولین منصب کلانتری در جمهوری روم بود که به روی عوام ( پلبی ها ) باز بود، و در سرتاسر تاریخ جمهوری مهم ترین مانع در برابر قدرت سنای روم و دیگر کلانترها ( خاصه کنسولان ) بود. این تریبون ها اختیار سازماندهی و ریاست بر نشست عوام ( به لاتین: Concilium Plebis ) ، فراخواندن سنا، پیشنهاد لایحه، و مداخله در امور قانونگذاری به نمایندگی از عوام و، مهم تر از همه، وتوی اقدامات کنسولان و دیگر کلانترها را داشتند، و اینچنین از منافع عوام به عنوان یک طبقه دفاع می کردند. تریبون های عوام دارای حرمت ( sacrosanct ) بودند، بدین معنا که هرگونه هتک حرمت به شخص آنان مجازات مرگ را در پی داشت. در دوران امپراتوری این منصب به امپراتور واگذار شد و بسیاری از کارکردها و استقلال خود را از دست داد. [ ۱]
برطبق نوشته های تیتوس لیویوس در کتاب از پیدایش روم، ۱۵ سال پس از خلع رژیم پادشاهی و پیدایش جمهوری در ۵۰۹ ق. م، توده های روم کمرشان از بار سنگین بدهی ها خم شده بود و آنان اشراف و ثروتمندان را باعث و بانی بی پولی خود می دانستند. نزاع هایی نیز بین توده ها و اشراف در ۴۹۵ و ۴۹۴ ق. م. روی داد که منجر به شوریدن عوام شد[ ۲] و حتی گفته می شد که توده ها برآنند دو کنسول را ترور کنند. آنان به پیشنهاد لوکیوس سیکینیوس[ یادداشت ۱] در اعتراض به ظلم و زورگویی اشراف شهر و بی توجهی دولت به مشکلاتشان دست به اعتصاب زدند و در مقیاسی عظیم روم را ترک کردند و در کوه مقدس، تپه ای واقع در خارج روم، بست نشستند. پس از این بست نشینی و ترک شهر از سوی اکثریت توده ها، سنای روم ( نمایندهٔ اشراف ) ترسید که حالا که اوضاع شهر به حالت تعلیق درآمده است، مبادا نیرویی خارجی از این وضعیت سوءاستفاده کند و بر شهر حمله کند. ایشان صلاح را در آن دیدند که به هر قیمت توده ها را با خود و با اشراف آشتی دهند و دولت شهر را از این تعطیلی درآورند. پس مننیوس آگریپا را، که سخنوری قابل و مورد اقبال توده ها بود، به کوه مقدس فرستادند. مننیوس برای توده ها مَثَل زیر را تعریف کرد:
«تصور کنید که تمامی اعضای بدن با همدیگر ناسازگار شوند و هر عضوی برای خودش کار کند و حرف خودش را بزند. آنگاه، دیگر اعضا عصبانی می شوند که چرا هر مادهٔ غذایی باید فقط و فقظ نصیب معده ای شود که در این میان بی کار است و کاری جز مفت خوری از دسترنج بقیهٔ اعضا ندارد. پس اعضای بدن با هم توطئه ای می چینند: دستان غذایی وارد دهان نمی کنند، دهان چیزی را داخل خود نمی پذیرد، دندان ها نیز غذای دریافتی را نمی جَوَند. با این توطئه، معده را با تحمیل گرسنگی منقاد خویش می سازند، لیکن براثر این گرسنگی خود اعضا آسیب می بینند و کل بدن از کار می افتد. آنوقت معلوم می شود که مسئولیت معده چندان هم تنبلانه نیست، و این عضو همانقدر که غذا دریافت می کند، به دیگر اعضا نیز غذایی می رساند که برای زنده و قوی ماندمان ضروریست و آن غذا خون است. »
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبرطبق نوشته های تیتوس لیویوس در کتاب از پیدایش روم، ۱۵ سال پس از خلع رژیم پادشاهی و پیدایش جمهوری در ۵۰۹ ق. م، توده های روم کمرشان از بار سنگین بدهی ها خم شده بود و آنان اشراف و ثروتمندان را باعث و بانی بی پولی خود می دانستند. نزاع هایی نیز بین توده ها و اشراف در ۴۹۵ و ۴۹۴ ق. م. روی داد که منجر به شوریدن عوام شد[ ۲] و حتی گفته می شد که توده ها برآنند دو کنسول را ترور کنند. آنان به پیشنهاد لوکیوس سیکینیوس[ یادداشت ۱] در اعتراض به ظلم و زورگویی اشراف شهر و بی توجهی دولت به مشکلاتشان دست به اعتصاب زدند و در مقیاسی عظیم روم را ترک کردند و در کوه مقدس، تپه ای واقع در خارج روم، بست نشستند. پس از این بست نشینی و ترک شهر از سوی اکثریت توده ها، سنای روم ( نمایندهٔ اشراف ) ترسید که حالا که اوضاع شهر به حالت تعلیق درآمده است، مبادا نیرویی خارجی از این وضعیت سوءاستفاده کند و بر شهر حمله کند. ایشان صلاح را در آن دیدند که به هر قیمت توده ها را با خود و با اشراف آشتی دهند و دولت شهر را از این تعطیلی درآورند. پس مننیوس آگریپا را، که سخنوری قابل و مورد اقبال توده ها بود، به کوه مقدس فرستادند. مننیوس برای توده ها مَثَل زیر را تعریف کرد:
«تصور کنید که تمامی اعضای بدن با همدیگر ناسازگار شوند و هر عضوی برای خودش کار کند و حرف خودش را بزند. آنگاه، دیگر اعضا عصبانی می شوند که چرا هر مادهٔ غذایی باید فقط و فقظ نصیب معده ای شود که در این میان بی کار است و کاری جز مفت خوری از دسترنج بقیهٔ اعضا ندارد. پس اعضای بدن با هم توطئه ای می چینند: دستان غذایی وارد دهان نمی کنند، دهان چیزی را داخل خود نمی پذیرد، دندان ها نیز غذای دریافتی را نمی جَوَند. با این توطئه، معده را با تحمیل گرسنگی منقاد خویش می سازند، لیکن براثر این گرسنگی خود اعضا آسیب می بینند و کل بدن از کار می افتد. آنوقت معلوم می شود که مسئولیت معده چندان هم تنبلانه نیست، و این عضو همانقدر که غذا دریافت می کند، به دیگر اعضا نیز غذایی می رساند که برای زنده و قوی ماندمان ضروریست و آن غذا خون است. »
wiki: تریبون عوام