ترخان
فرهنگ اسم ها
معنی: کسی که شاه به او امتیازات ویژه ای داده، نام نوعی گیاه، ( ترکی ) ( = طرخان ) آن که خان ( پادشاه ) به او امتیازات ویژه ای مانند معافیت از مالیات داده، ( به مجاز ) آزاد، ( در گیاهی ) ( = ترخون ) گیاهی علفی و پایا که برگهای معطر آن مزه ی تندی دارد و مصرف خوراکی و دارویی دارد، ترخان، طرخون، در دوره مغول آن که خان به او امتیازات ویژه ای مانند معافیت از مالیات می داده است
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم پسر، اسم ترکی، اسم تاریخی و کهن، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
ملک خان و میان و بدر و ترخان
به رهواران تازی بر سوارند.
سعدی.
شیبک او را [مغول عبدالوهاب را] تربیت کرده منصب شغاولی بدو ارزانی داشته ترخان ساخت. ( مجالس النفائس ). || بزبان خراسان رئیس و شریف را گویند، و طرخان معرب آن. ( فرهنگ رشیدی ). رئیس و شریف را نیز گویند. ( غیاث اللغات ). || در تداول شوشتر بمعنی رئیس و اداره کننده بازیهای کودکان و جوانان است. رجوع به لغت محلی شوشتر نسخه خطی ذیل «دول گرش »، نوعی بازی شود. || درمنتخب اللغة که ترجمه قاموس است گفته ترخان لغت خراسان است و عرب آنرا معرب کرده و طراخنه جمع بسته اند، بلی چنین است ولی لغت ترکی مغولی است نه خراسانی ، و بمعنی بی باک و دزد و اوباش نیز در فرهنگ و برهان آورده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به طرخان شود. || مأخوذ از یونانی ، سردار پنجهزار لشکر. || مسخره. ( ناظم الاطباء ). در سراج اللغات نوشته که ترخان بمجاز در عرف حال بمعنی مسخره نیز مستعمل میشود. ( غیاث اللغات ). || نوعی از سبزی باشد که با طعام و غیر طعام خورند. ( برهان ). نوعی از سبزی بود که آنرا مانند پودنه و نعناع با نان و طعام بخورند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( ازآنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از غیاث اللغات ) ( از شرفنامه منیری ). سبزی معروف که طرخون گویند. ( ناظم الاطباء ). و اصل آن چنانست که سپند را در سرکه تیز بیاغارند تا طبع وی بگردد آنگاه بکارند، ترخون روید ( ؟ ). ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). این لفظ در برهان ترخون آمده. ( شرفنامه منیری ). و ترخوان با واو معدوله در اصل تره خوان بوده و عاقرقرحا بیخ ترخوان کوهی است ، وترخوان را ترخون و ترخونی نیز گویند و طرخون معرب آنست. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
خدیجه سلطان از زنان سلطان ابراهیم خان و مادر سلطان محمد خان چهارم بود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] آزاد.
= ترخون
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تَرخان، منصب و عنوانی تشریفاتی در میان ترکان بویژه در دورة مغول است.
این واژه در منابع به صورتهای طَرخان، طرخون، طلخند، طلخان، طلخون، طُرخان، تورخان و دَرخان ضبط شده است. در بارة ریشة این واژه اختلاف نظر وجود دارد. برخی اصل آن را سُغدی یا فارسی میانه و گروهی ترکی دانسته اند. به نوشته کاشغری (ذیل مادّه)، ترخان در اَرغویی (از لهجه های ترکی گروه شرقی) به معنای «امیر» است. ظاهراً این واژه از ترکی اَرغویی/ اُرگویی به زبان مغولی و عربی وارد شده است.
← کاربرد واژه ترخان
صاحب لقب ترخان، در دورة مغول حقوق و امتیازات فراوانی داشت و گاه ممکن بود شخصی با دستیابی به این مقام از ثروت و اعتبار فراوان برخوردار گردد . به طورکلی، در منابع تا نُه امتیاز برای دارندة عنوان ترخان ذکر شده است: معافیت از مالیات و عوارض دیوانی تا نُه نسلِ بعد، بخشودگی جرم و مجازات تا نه بار، معافیت غنایم جنگی از «عُشر دیوانی»، رفت و آمد به بارگاه سلطان بدون کسب اجازه، اجازة نشستن در حضور سلطان، بردن دختر هر کس (بجز دختر سلطان) به حرمسرای خویش بدون اجازه گرفتن از اولیای وی، پیشاپیشِ سلطان حرکت کردن در سفر، داشتن استحقاق گرفتن نُه جام شراب از دست سلطان، و این امتیاز که صاحب لقب هر بار از دست سلطان جایزه می گرفت نباید از نه عدد کمتر می بود با وجود این امتیازات، گاه ممکن بود ترخان به سبب ستم و تعدی به مردم، محاکمه و مجازات شود. در این دوره امرای برخی ولایات نیز عنوان ترخان داشتند ، اما مشخص نیست که از همان امتیازات برخوردار بودند یا نه.
کاربرد ترخان در مناطق مختلف
بنا بر برخی اسناد و مدارک، مقام ترخانی در ماوراءالنهر و ترکستان تا قرن دهم و در ایران تا اواخر دورة صفوی (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) وجود داشت چنانکه بر اساس حکمی به تاریخ ۱۱۱۱، شخصی به نام عباسقلی به ترخانی شروان منصوب شد. با دادن این سِمَت به او، برخی امتیازات به او اعطا گردید و وظایفی نیز به عهدة او گذاشته شد بنا بر گزارش قلقشندی ، داشتنِ مقام ولقب ترخان در مصرِ دورة ممالیک (ح ۶۴۸ـ۹۲۲) نیز مرسوم بود و دارندة آن از برخی امتیازات نُه گانه برخوردار می شد. به گفتة وی، در این دوره هر گاه یکی از نظامیان یا دیوانیان به سن پیری می رسید از سلطان مقام ترخانی دریافت می کرد. این مقام گاه به صورت موروثی به فرزندان وی منتقل می شد. در روم شرقی نیز لقب ترخانی وجود داشت و به سپاهیانی که فرماندهی پنج هزار سرباز را بر عهده داشتند اطلاق می شد.
معنای ترخان
...
این واژه در منابع به صورتهای طَرخان، طرخون، طلخند، طلخان، طلخون، طُرخان، تورخان و دَرخان ضبط شده است. در بارة ریشة این واژه اختلاف نظر وجود دارد. برخی اصل آن را سُغدی یا فارسی میانه و گروهی ترکی دانسته اند. به نوشته کاشغری (ذیل مادّه)، ترخان در اَرغویی (از لهجه های ترکی گروه شرقی) به معنای «امیر» است. ظاهراً این واژه از ترکی اَرغویی/ اُرگویی به زبان مغولی و عربی وارد شده است.
← کاربرد واژه ترخان
صاحب لقب ترخان، در دورة مغول حقوق و امتیازات فراوانی داشت و گاه ممکن بود شخصی با دستیابی به این مقام از ثروت و اعتبار فراوان برخوردار گردد . به طورکلی، در منابع تا نُه امتیاز برای دارندة عنوان ترخان ذکر شده است: معافیت از مالیات و عوارض دیوانی تا نُه نسلِ بعد، بخشودگی جرم و مجازات تا نه بار، معافیت غنایم جنگی از «عُشر دیوانی»، رفت و آمد به بارگاه سلطان بدون کسب اجازه، اجازة نشستن در حضور سلطان، بردن دختر هر کس (بجز دختر سلطان) به حرمسرای خویش بدون اجازه گرفتن از اولیای وی، پیشاپیشِ سلطان حرکت کردن در سفر، داشتن استحقاق گرفتن نُه جام شراب از دست سلطان، و این امتیاز که صاحب لقب هر بار از دست سلطان جایزه می گرفت نباید از نه عدد کمتر می بود با وجود این امتیازات، گاه ممکن بود ترخان به سبب ستم و تعدی به مردم، محاکمه و مجازات شود. در این دوره امرای برخی ولایات نیز عنوان ترخان داشتند ، اما مشخص نیست که از همان امتیازات برخوردار بودند یا نه.
کاربرد ترخان در مناطق مختلف
بنا بر برخی اسناد و مدارک، مقام ترخانی در ماوراءالنهر و ترکستان تا قرن دهم و در ایران تا اواخر دورة صفوی (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) وجود داشت چنانکه بر اساس حکمی به تاریخ ۱۱۱۱، شخصی به نام عباسقلی به ترخانی شروان منصوب شد. با دادن این سِمَت به او، برخی امتیازات به او اعطا گردید و وظایفی نیز به عهدة او گذاشته شد بنا بر گزارش قلقشندی ، داشتنِ مقام ولقب ترخان در مصرِ دورة ممالیک (ح ۶۴۸ـ۹۲۲) نیز مرسوم بود و دارندة آن از برخی امتیازات نُه گانه برخوردار می شد. به گفتة وی، در این دوره هر گاه یکی از نظامیان یا دیوانیان به سن پیری می رسید از سلطان مقام ترخانی دریافت می کرد. این مقام گاه به صورت موروثی به فرزندان وی منتقل می شد. در روم شرقی نیز لقب ترخانی وجود داشت و به سپاهیانی که فرماندهی پنج هزار سرباز را بر عهده داشتند اطلاق می شد.
معنای ترخان
...
wikifeqh: ترخان
پیشنهاد کاربران
سرور، رییس
ترخان یا طرخان اسم پادشاهان ترک بوده
تارکان ، طخان ، تورخان = در ترکی معنای امیر و پادشاه هست
چرا که در در کتیبه ی اورخون از پادشاه پادشاهان با لفظ ترخان یاد شده
تارکان ، طخان ، تورخان = در ترکی معنای امیر و پادشاه هست
چرا که در در کتیبه ی اورخون از پادشاه پادشاهان با لفظ ترخان یاد شده
در کوردی واژه ترخان به معنای" آماده سازی، در دسترس" است