[ویکی نور] ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی به زبان فارسی، با تصحیح و توضیح مجتبی مینوی تهرانی، مجموعه داستان هایی است از زبان حیوانات که در عهد ساسانیان از زبان سنسکریت (هندی) به پهلوی نقل شده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز شده است. اصل هندی کتاب، در پنج باب فراهم آمده بود، اما برزویه طبیب مروزی، در عصر ساسانی، آن را به فارسی پهلوی درآورد و ابواب و حکایاتی بر آن افزود که اغلب آن ها، از مآخذ دیگر هندی بود و لذا اثر حاضر، دارای هجده باب و یک خاتمه است.
در باره ویژگی ها و محتوای این اثر، توجه به نکات زیر بسیار مفید است:
فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست لغات مشکل و غیر متداول، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقی ها، علاوه بر ذکر منابع و اختلاف نسخ، توضیحات مفصلی پیرامون برخی از لغات و عبارات متن، داده شده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز شده است. اصل هندی کتاب، در پنج باب فراهم آمده بود، اما برزویه طبیب مروزی، در عصر ساسانی، آن را به فارسی پهلوی درآورد و ابواب و حکایاتی بر آن افزود که اغلب آن ها، از مآخذ دیگر هندی بود و لذا اثر حاضر، دارای هجده باب و یک خاتمه است.
در باره ویژگی ها و محتوای این اثر، توجه به نکات زیر بسیار مفید است:
فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست لغات مشکل و غیر متداول، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقی ها، علاوه بر ذکر منابع و اختلاف نسخ، توضیحات مفصلی پیرامون برخی از لغات و عبارات متن، داده شده است.
wikinoor: ترجمه_کلیله_و_دمنه
[ویکی فقه] ترجمه کلیله و دمنه (ابوالمعالی). کتاب ترجمه کلیله و دمنه نوشته ابو المعالی نصر الله منشی در قرن ششم ه ق و به زبان فارسی صورت گرفت؛ وی در نزد بهرام شاه غزنوی تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد.
ابو محمد عبدالله، ابن المقفع (۱۰۶- ۱۴۲ ق) نویسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی است؛ نام پدر ابن مقفع در واقع داذویه بوده، هر چند که گاه، داذویه به داذبه تحریف شده است. ابن ندیم نام اسلامی پدر او را مبارک ذکر کرده که گویی ترجمه عربی روزبه است، اما زبیدی در « تاج العروس » او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با این همه منیوی معتقد است که نام عبدالله، پیش از مسلمان شدن، داذبه بوده که به روزبه تصحیف گشته است. داذویه که از اعیان و اصیل زادگان فارس بود، زمانی که حجاج بن یوسف بر عراق حکم می راند، از جانب وی مامور خراج فارس شد، اما در کار اموال، ناروایی کرد و حجاج او را چندان شکنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجیده) گشت. کلمه «مقفع» لقبی برای داذویه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو کنیه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابو محمد برگزید. ولادتش در حدود ۱۰۶ ق، ظاهرا در جورد گور، فیروز آباد فارس) رخ داده است. در کودکی با پدر به بصره رفت و چنان با «تازی شیوا» و «شیوایی تازی» آشنا و مانوس شد و آموزش دید که خود در رده شیوایان زبان تازی جای گرفت. ابن مقفع هم با امویان و هم با عباسیان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبیری پرداخته است. سرانجام او در سال ۱۴۲ ق به طرزی دردناک کشته شد. سیمای فرهنگی ابن مقفع با همه آوازه مندی، در هاله ای از ابهام است. ظاهرا نمی توان گفت او مسلمان نبوده، اما از دیگر سوی نیز نمی توان چهره دین ورزی مصمم از وی به نمایش گذاشت. به هر روی، از مکارم اخلاق خالی نبوده است. انسان دوستی، اخلاق ، آداب دانی، خوش زبانی و زیبارویی همه در زندگی کاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردی آزاده و آزاده اندیش بود. حضایل اخلاقی و ارزشهای شخصی او در حدی بوده که کار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وی به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دین داری کامل و الحاق مطلق جای دهند. برای زندگی اخلاقی او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است که محقق مسلمان به دشواری می تواند وی را از دین خویش خارج بداند. با این همه تهی بودن آثار او از دفاع مستقیم از اسلام و شریعت ، شوخ چشمی های گاه به گاه او و به خصوص هم نشینی با متهمان به زندقه ، باعث می شود که گروهی دیگر به زندقه او حکم کنند. شاید پس از ترجمانی و زباندانی و ادبیت، بحث انگیزترین موضوع پیرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. به هر روی ابن مقفع را شهسوار نثر تازی دانسته اند و گفته اند زبان تازی نثر فنی خویش را سراسر وامدار عبد الحمید و ابن مقفع است. وی همچنین از بزرگترین راهبران « نهضت ترجمانی » در سده های نخستین اسلامی است و از این حیث تاثیری ژرف و بی مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است. آثار وی عبارتند از: کلیلة و دمنه ، الادب الکبیر ، الادب الصغیر و. .
معرفی کتاب
«کلیله و دمنه» مجموعه داستانهایی است از زبان حیوانات که در عهد ساسانیان از زبان سنسکریت به پهلوی نقل شده است. بعد از حمله عرب به ایران ، عبدالله بن مقفع آنرا از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. کلیله و دمنه ابن مقفع را در عهد نصر بن احمد سامانی و به فرمان او ابوالفضل محمد بلعمی به نثر فارسی ترجمه کرد. از این ترجمه اثری در دست نیست. رودکی به فرمان امیر نصر بن احمد ، کلیله و دمنه را به نظم در آورد که تنها ابیات پراکنده ای از آن باقی مانده است. این منظومه از ترجمه بلعمی صورت گرفته است اما کلیله و دمنه توسط ابو المعالی نصر الله بن محمد عبد الحمید به نثر در آمد. وی در زمان بهرام شاه غزنوی می زیست و نزد این پادشاه تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد. در این کلیله و دمنه گذشته از نقل اصل هندی دو سه حکایت ایرانی و اسلامی بر آن افزوده شده است. وی امثال و اشعاری به این کتاب افزود و در آن نثر متین و شیوایی به کار برد چنانکه می توان آنرا از امهات کتابهای ادبی فارسی به شمار آورد. مرگ ابو المعالی بین سالهای ۵۵۵ تا ۵۸۳ ه. ق. اتفاق افتاده و تاریخ ترجمه کتاب کلیله و دمنه نیز باید در حدود سالهای ۵۳۶ تا ۵۳۹ ه. ق. باشد. نصر الله منشی مقید به متابعت از اصل نبوده است و به ترجمه و نگارشی آزاد پرداخته است و آنرا بهانه و وسیله ای کرده است از برای انشاء کتابی به فارسی که معرف هنر و قدرت او در نوشتن باشد. وی شهرت و اعتبار خود را مرهون انشای همین کتاب است. بعد از او تا قرن نهم به انشای فنی مصنوع مطنطن کتابی به فارسی به خامه ادیبی نیامد جز آنکه نویسنده آن از سبک و شیوه نصر الله منشی پیروی نموده است و خود این نویسندگان غالبا اشاره ای هم به شهرت عالم گیر نصر الله و گاه تصریحی به اینکه از او تبعیت کرده اند، نموده اند.
ویژگی ها و معایب
ابن مقفع بی گمان شهسوار نثر عربی است. او نخستین کس و شاید تنها کسی است که توانست دستمایه ای گرانبها به فرهنگ عربی تقدیم کند. زبان عربی نثر فنی خود را سراسر مدیون عبد الحمید و ابن مقفع است. عبد الحمید این شیوه نو را آغاز کرد و در همان زمان ابن مقفع آن را به چنان درجه ای از کمال رسانید که دیگر کسی چیزی بر آن نیفزود و دهها تقلید و باز نویسی که طی قرون از کلیله و دمنه او صورت گرفت، به زودی فراموش شد. نخستین پدیده ای که در نثر ابن مقفع جلب نظر می کند، سازمان منطقی اسلوب است موضوع به نحوی طبیعی بخش بندی می شود، گسترش می یابد و به نتیجه ای ختم می گردد. موضوع هدف است و کلمه ابزار در وجود او آثار فرهنگهای یونانی و هندی ، به دانش ایرانی در آمیخته و از یک سو او را خردمندی ساخته که به اصلاح سیاست دولت و اخلاق عامه مردم می پردازد و از سوی دیگر هنرمندی گردانیده که کلیله و دمنه را ترجمه و تالیف می کند.او دارای استعداد ادبی ویژه ای بود که موفق شد نثری در نهایت سادگی و استواری بپردازد و ترکیبات وسیع و منسجمی را با چنان استادی به کار برد که کمتر لغزشی در آن راه یابد. بی گمان مفاهیم ایرانی، یا حتی هندی و یونانی که در ذهن ابن مقفع شکل می گرفت، می بایست تا حد امکان با فرهنگ و زبان توده مردم نیز سازگار باشد از این رو وی زبان قهرمانان خود را رنگ اسلامی زده و بسیاری از جوانب اندیشه و زندگی اجتماعی و مادی را که در کلیله و دمنه آشکار است، با زمان خود منطبق کرده است. برخی را عقیده بر آنست که کلیله و دمنه جمله های ضعیف فراوانی را در بردارد. از جمله جابجایی اجزاء جمله، استعمال بی جای حرف جر «علی» و آشفتگی در ارجاع ضمایر.
نسخه شناسی
...
ابو محمد عبدالله، ابن المقفع (۱۰۶- ۱۴۲ ق) نویسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی است؛ نام پدر ابن مقفع در واقع داذویه بوده، هر چند که گاه، داذویه به داذبه تحریف شده است. ابن ندیم نام اسلامی پدر او را مبارک ذکر کرده که گویی ترجمه عربی روزبه است، اما زبیدی در « تاج العروس » او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با این همه منیوی معتقد است که نام عبدالله، پیش از مسلمان شدن، داذبه بوده که به روزبه تصحیف گشته است. داذویه که از اعیان و اصیل زادگان فارس بود، زمانی که حجاج بن یوسف بر عراق حکم می راند، از جانب وی مامور خراج فارس شد، اما در کار اموال، ناروایی کرد و حجاج او را چندان شکنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجیده) گشت. کلمه «مقفع» لقبی برای داذویه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو کنیه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابو محمد برگزید. ولادتش در حدود ۱۰۶ ق، ظاهرا در جورد گور، فیروز آباد فارس) رخ داده است. در کودکی با پدر به بصره رفت و چنان با «تازی شیوا» و «شیوایی تازی» آشنا و مانوس شد و آموزش دید که خود در رده شیوایان زبان تازی جای گرفت. ابن مقفع هم با امویان و هم با عباسیان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبیری پرداخته است. سرانجام او در سال ۱۴۲ ق به طرزی دردناک کشته شد. سیمای فرهنگی ابن مقفع با همه آوازه مندی، در هاله ای از ابهام است. ظاهرا نمی توان گفت او مسلمان نبوده، اما از دیگر سوی نیز نمی توان چهره دین ورزی مصمم از وی به نمایش گذاشت. به هر روی، از مکارم اخلاق خالی نبوده است. انسان دوستی، اخلاق ، آداب دانی، خوش زبانی و زیبارویی همه در زندگی کاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردی آزاده و آزاده اندیش بود. حضایل اخلاقی و ارزشهای شخصی او در حدی بوده که کار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وی به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دین داری کامل و الحاق مطلق جای دهند. برای زندگی اخلاقی او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است که محقق مسلمان به دشواری می تواند وی را از دین خویش خارج بداند. با این همه تهی بودن آثار او از دفاع مستقیم از اسلام و شریعت ، شوخ چشمی های گاه به گاه او و به خصوص هم نشینی با متهمان به زندقه ، باعث می شود که گروهی دیگر به زندقه او حکم کنند. شاید پس از ترجمانی و زباندانی و ادبیت، بحث انگیزترین موضوع پیرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. به هر روی ابن مقفع را شهسوار نثر تازی دانسته اند و گفته اند زبان تازی نثر فنی خویش را سراسر وامدار عبد الحمید و ابن مقفع است. وی همچنین از بزرگترین راهبران « نهضت ترجمانی » در سده های نخستین اسلامی است و از این حیث تاثیری ژرف و بی مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است. آثار وی عبارتند از: کلیلة و دمنه ، الادب الکبیر ، الادب الصغیر و. .
معرفی کتاب
«کلیله و دمنه» مجموعه داستانهایی است از زبان حیوانات که در عهد ساسانیان از زبان سنسکریت به پهلوی نقل شده است. بعد از حمله عرب به ایران ، عبدالله بن مقفع آنرا از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. کلیله و دمنه ابن مقفع را در عهد نصر بن احمد سامانی و به فرمان او ابوالفضل محمد بلعمی به نثر فارسی ترجمه کرد. از این ترجمه اثری در دست نیست. رودکی به فرمان امیر نصر بن احمد ، کلیله و دمنه را به نظم در آورد که تنها ابیات پراکنده ای از آن باقی مانده است. این منظومه از ترجمه بلعمی صورت گرفته است اما کلیله و دمنه توسط ابو المعالی نصر الله بن محمد عبد الحمید به نثر در آمد. وی در زمان بهرام شاه غزنوی می زیست و نزد این پادشاه تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد. در این کلیله و دمنه گذشته از نقل اصل هندی دو سه حکایت ایرانی و اسلامی بر آن افزوده شده است. وی امثال و اشعاری به این کتاب افزود و در آن نثر متین و شیوایی به کار برد چنانکه می توان آنرا از امهات کتابهای ادبی فارسی به شمار آورد. مرگ ابو المعالی بین سالهای ۵۵۵ تا ۵۸۳ ه. ق. اتفاق افتاده و تاریخ ترجمه کتاب کلیله و دمنه نیز باید در حدود سالهای ۵۳۶ تا ۵۳۹ ه. ق. باشد. نصر الله منشی مقید به متابعت از اصل نبوده است و به ترجمه و نگارشی آزاد پرداخته است و آنرا بهانه و وسیله ای کرده است از برای انشاء کتابی به فارسی که معرف هنر و قدرت او در نوشتن باشد. وی شهرت و اعتبار خود را مرهون انشای همین کتاب است. بعد از او تا قرن نهم به انشای فنی مصنوع مطنطن کتابی به فارسی به خامه ادیبی نیامد جز آنکه نویسنده آن از سبک و شیوه نصر الله منشی پیروی نموده است و خود این نویسندگان غالبا اشاره ای هم به شهرت عالم گیر نصر الله و گاه تصریحی به اینکه از او تبعیت کرده اند، نموده اند.
ویژگی ها و معایب
ابن مقفع بی گمان شهسوار نثر عربی است. او نخستین کس و شاید تنها کسی است که توانست دستمایه ای گرانبها به فرهنگ عربی تقدیم کند. زبان عربی نثر فنی خود را سراسر مدیون عبد الحمید و ابن مقفع است. عبد الحمید این شیوه نو را آغاز کرد و در همان زمان ابن مقفع آن را به چنان درجه ای از کمال رسانید که دیگر کسی چیزی بر آن نیفزود و دهها تقلید و باز نویسی که طی قرون از کلیله و دمنه او صورت گرفت، به زودی فراموش شد. نخستین پدیده ای که در نثر ابن مقفع جلب نظر می کند، سازمان منطقی اسلوب است موضوع به نحوی طبیعی بخش بندی می شود، گسترش می یابد و به نتیجه ای ختم می گردد. موضوع هدف است و کلمه ابزار در وجود او آثار فرهنگهای یونانی و هندی ، به دانش ایرانی در آمیخته و از یک سو او را خردمندی ساخته که به اصلاح سیاست دولت و اخلاق عامه مردم می پردازد و از سوی دیگر هنرمندی گردانیده که کلیله و دمنه را ترجمه و تالیف می کند.او دارای استعداد ادبی ویژه ای بود که موفق شد نثری در نهایت سادگی و استواری بپردازد و ترکیبات وسیع و منسجمی را با چنان استادی به کار برد که کمتر لغزشی در آن راه یابد. بی گمان مفاهیم ایرانی، یا حتی هندی و یونانی که در ذهن ابن مقفع شکل می گرفت، می بایست تا حد امکان با فرهنگ و زبان توده مردم نیز سازگار باشد از این رو وی زبان قهرمانان خود را رنگ اسلامی زده و بسیاری از جوانب اندیشه و زندگی اجتماعی و مادی را که در کلیله و دمنه آشکار است، با زمان خود منطبق کرده است. برخی را عقیده بر آنست که کلیله و دمنه جمله های ضعیف فراوانی را در بردارد. از جمله جابجایی اجزاء جمله، استعمال بی جای حرف جر «علی» و آشفتگی در ارجاع ضمایر.
نسخه شناسی
...
wikifeqh: ترجمه_کلیله_و_دمنه _(کتاب)
[ویکی فقه] ترجمه کلیله و دمنه (کتاب). کتاب ترجمه کلیله و دمنه نوشته ابو المعالی نصر الله منشی در قرن ششم ه ق و به زبان فارسی صورت گرفت؛ وی در نزد بهرام شاه غزنوی تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد.
ابو محمد عبدالله، ابن المقفع (۱۰۶- ۱۴۲ ق) نویسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی است؛ نام پدر ابن مقفع در واقع داذویه بوده، هر چند که گاه، داذویه به داذبه تحریف شده است. ابن ندیم نام اسلامی پدر او را مبارک ذکر کرده که گویی ترجمه عربی روزبه است، اما زبیدی در « تاج العروس » او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با این همه منیوی معتقد است که نام عبدالله، پیش از مسلمان شدن، داذبه بوده که به روزبه تصحیف گشته است. داذویه که از اعیان و اصیل زادگان فارس بود، زمانی که حجاج بن یوسف بر عراق حکم می راند، از جانب وی مامور خراج فارس شد، اما در کار اموال، ناروایی کرد و حجاج او را چندان شکنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجیده) گشت. کلمه «مقفع» لقبی برای داذویه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو کنیه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابو محمد برگزید. ولادتش در حدود ۱۰۶ ق، ظاهرا در جورد گور، فیروز آباد فارس) رخ داده است. در کودکی با پدر به بصره رفت و چنان با «تازی شیوا» و «شیوایی تازی» آشنا و مانوس شد و آموزش دید که خود در رده شیوایان زبان تازی جای گرفت. ابن مقفع هم با امویان و هم با عباسیان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبیری پرداخته است. سرانجام او در سال ۱۴۲ ق به طرزی دردناک کشته شد. سیمای فرهنگی ابن مقفع با همه آوازه مندی، در هاله ای از ابهام است. ظاهرا نمی توان گفت او مسلمان نبوده، اما از دیگر سوی نیز نمی توان چهره دین ورزی مصمم از وی به نمایش گذاشت. به هر روی، از مکارم اخلاق خالی نبوده است. انسان دوستی، اخلاق ، آداب دانی، خوش زبانی و زیبارویی همه در زندگی کاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردی آزاده و آزاده اندیش بود. حضایل اخلاقی و ارزشهای شخصی او در حدی بوده که کار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وی به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دین داری کامل و الحاق مطلق جای دهند. برای زندگی اخلاقی او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است که محقق مسلمان به دشواری می تواند وی را از دین خویش خارج بداند. با این همه تهی بودن آثار او از دفاع مستقیم از اسلام و شریعت ، شوخ چشمی های گاه به گاه او و به خصوص هم نشینی با متهمان به زندقه ، باعث می شود که گروهی دیگر به زندقه او حکم کنند. شاید پس از ترجمانی و زباندانی و ادبیت، بحث انگیزترین موضوع پیرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. به هر روی ابن مقفع را شهسوار نثر تازی دانسته اند و گفته اند زبان تازی نثر فنی خویش را سراسر وامدار عبد الحمید و ابن مقفع است. وی همچنین از بزرگترین راهبران « نهضت ترجمانی » در سده های نخستین اسلامی است و از این حیث تاثیری ژرف و بی مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است. آثار وی عبارتند از: کلیلة و دمنه ، الادب الکبیر ، الادب الصغیر و. .
ابو محمد عبدالله، ابن المقفع (۱۰۶- ۱۴۲ ق) نویسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی است؛ نام پدر ابن مقفع در واقع داذویه بوده، هر چند که گاه، داذویه به داذبه تحریف شده است. ابن ندیم نام اسلامی پدر او را مبارک ذکر کرده که گویی ترجمه عربی روزبه است، اما زبیدی در « تاج العروس » او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با این همه منیوی معتقد است که نام عبدالله، پیش از مسلمان شدن، داذبه بوده که به روزبه تصحیف گشته است. داذویه که از اعیان و اصیل زادگان فارس بود، زمانی که حجاج بن یوسف بر عراق حکم می راند، از جانب وی مامور خراج فارس شد، اما در کار اموال، ناروایی کرد و حجاج او را چندان شکنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجیده) گشت. کلمه «مقفع» لقبی برای داذویه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو کنیه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابو محمد برگزید. ولادتش در حدود ۱۰۶ ق، ظاهرا در جورد گور، فیروز آباد فارس) رخ داده است. در کودکی با پدر به بصره رفت و چنان با «تازی شیوا» و «شیوایی تازی» آشنا و مانوس شد و آموزش دید که خود در رده شیوایان زبان تازی جای گرفت. ابن مقفع هم با امویان و هم با عباسیان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبیری پرداخته است. سرانجام او در سال ۱۴۲ ق به طرزی دردناک کشته شد. سیمای فرهنگی ابن مقفع با همه آوازه مندی، در هاله ای از ابهام است. ظاهرا نمی توان گفت او مسلمان نبوده، اما از دیگر سوی نیز نمی توان چهره دین ورزی مصمم از وی به نمایش گذاشت. به هر روی، از مکارم اخلاق خالی نبوده است. انسان دوستی، اخلاق ، آداب دانی، خوش زبانی و زیبارویی همه در زندگی کاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردی آزاده و آزاده اندیش بود. حضایل اخلاقی و ارزشهای شخصی او در حدی بوده که کار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وی به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دین داری کامل و الحاق مطلق جای دهند. برای زندگی اخلاقی او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است که محقق مسلمان به دشواری می تواند وی را از دین خویش خارج بداند. با این همه تهی بودن آثار او از دفاع مستقیم از اسلام و شریعت ، شوخ چشمی های گاه به گاه او و به خصوص هم نشینی با متهمان به زندقه ، باعث می شود که گروهی دیگر به زندقه او حکم کنند. شاید پس از ترجمانی و زباندانی و ادبیت، بحث انگیزترین موضوع پیرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. به هر روی ابن مقفع را شهسوار نثر تازی دانسته اند و گفته اند زبان تازی نثر فنی خویش را سراسر وامدار عبد الحمید و ابن مقفع است. وی همچنین از بزرگترین راهبران « نهضت ترجمانی » در سده های نخستین اسلامی است و از این حیث تاثیری ژرف و بی مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است. آثار وی عبارتند از: کلیلة و دمنه ، الادب الکبیر ، الادب الصغیر و. .