ترجمت

لغت نامه دهخدا

ترجمت. [ ت َ ج َ / ج ُ م َ ] ( ع مص ) ترجمة :
آن لغت دل که بیان دل است
ترجمتش هم بزبان دل است.
نظامی.
رجوع به ترجمة و ترجمه شود.

ترجمة. [ ت َ ج َ م َ ] ( ع مص )تفسیر کردن زبانی را بزبان دیگر. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بیان کردن سخن کسی را بزبان دیگر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد )( از المنجد ): ترجم کلامه و عن کلامه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تفسیر کتابی به لغت دیگر. ( از اقرب الموارد ): ترجمه بالترکیة؛ ای نقله الی اللسان الترکی. ( المنجد ). بیان کردن مطالب زبانی بزبان دیگر، و مأخذاین ترجمان است که معرب ترزبان باشد و ترجمان بمعنی کسی که کلام دو شخص متغایراللسان را بیکدیگر بفهماندچون عربان ترزبان را معرب کرده ترجمان ساختند پس از آن مصدر و افعال و اسماءاشتقاق کردند چون ترجم یترجم ترجمة فهو مترجم چون دحرج یدحرج دحرجة فهو مدحرج. اگرچه در لفظ ترجمان بفتح و ضم جیم بعضی اختلاف کرده اند چنانچه منتخب و صراح مگر در لفظ ترجمه بحرکت جیم اختلاف نباید کرد چرا که بر وزن دحرج است ، سوای این بحر الجواهر و کشف و منتخب و کنز و مزیل الاغلاط همه بفتح جیم ثابت میکنند. ( غیاث اللغات ). لغتی را بلغت دیگر آوردن مثلاً تازی را بفارسی یا پارسی را بتازی ترجمه کنند. ( آنندراج ). بیان کردن زبانی است بزبان دیگر. ( کشاف اصطلاحات الفنون از صراح و کنز اللغات ). || یاد کردن شرح حال کسی. ( از اقرب الموارد ). ذکر سیرت مردی. ( از المنجد ). ذکر سیرت و اخلاق و نسب شخص. ج ، تراجم. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اِمص ) تعبیر و تفسیر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : رساله ناظر بدین ترجمه و بیان است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 442 ). || ( اِ ) اول نامه : ترجمة الکتاب ؛ فاتحته. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). چند سطری که در بالای نامه نوشته میشود و شامل نام کسی است که نامه را نوشته است ، و همچنین نام کسی که نامه را دریافت می دارد. ( دزی ج 1 ص 144 ). عنوان نوشتن بر سر نامه که شامل نام نویسنده و مخاطب نامه است :من حسن بن علی الی معاویةبن ابی سفیان. || رقعه غیرمترجمه ؛ نامه ای که نویسنده آن معلوم نشده باشد. بدون امضاء: و اکتب معها رقعة غیرمترجمة و قال فیها... ( معجم الادباء چ مارگلیوث ج 1 ص 235 س 15 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس