[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است
تدلیس به عمل محدِّث و راوی گفته می شود که با آن عیب و ضعف سندِ روایت پوشانیده شود. بنابراین هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسلة سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان وثاقت واقعی اش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده می شود و عمل او را تدلیس می نامند.
نخستین گزاش های عالمان علوم حدیث حاوی تقسیمات چندگانه ای برای تدلیس است، فی المثل حاکم نیشابوری (ص103ـ112) مدلِّسان را به شش دسته و خطیب بغدادی (ص395، 403) و ابن صلاح (ص42ـ43) آنان را به دو دسته تقسیم کرده اند که این تقسیم بندی با اندکی تفاوت، در کتابهای بعدی مقبول افتاده و متداول گردیده است. برخی از محدّثان و مؤلفان متأخر همچون سیوطی (ج1، ص189ـ190) و محمدرضا مامقانی (ج1، ص388ـ390) تقسیم بندی حاکم نیشابوری را نیز به همین تقسیم دوگانه بازگردانده اند.
تدلیس اساساً دو گونه است: تدلیس اِسناد و تدلیس شیوخ. برخی چون ابن حَجَر عَسقَلانی (1409، ص62ـ63) و حبیب احمد کیرانوی (ص76ـ78) تنها به تدلیس اسناد اشاره کرده اند و بعضی همچون هدایت حسین تدلیس در متن حدیث را نیز از موارد تدلیس شمرده اند که صحیح به نظر نمی آید زیرا تدلیس در متن، همان حدیث مُدْرَج را ایجاد می کند. به همین دلیل هیچکس پوشاندن عیوب متن حدیث را در ضمن تدلیسِ حدیث نیاورده است.
در مقابل برخی دیگر تدلیسهایی موسوم به قطع، عطف، سکوت، بلاد، تسویه، تجوید و مانند آن را به عنوان قسیم این دو نوع تدلیس ذکر کرده اند که می توان همچون ابن حجر عسقلانی (1405، ص25) پاره ای از آنها را از اقسام تدلیس اسناد یا تدلیس شیوخ دانست.
تدلیس اسناد آن است که راوی از فرد معاصر خود کلامی را به گونه ای نقل کند که شنونده یا خواننده گمان کند وی آن کلام را بدون واسطه از خود مرویٌّ عنه شنیده، در حالی که سماعی در میان نبوده است. برخی برای تدلیس اسناد شروطی ذکر کرده اند، از جمله آنکه راوی مرویٌّ عنه را ملاقات کرده یا دست کم معاصر او باشد، اما از او روایتی نشنیده باشد. دیگر این که الفاظی به کار ببرد که نشانه سماع مستقیم نباشد، الفاظی مانند «قال فلانٌ» یا «عَنْ فلانٍ». اما اگر راوی با الفاظی چون «سَمِعْتُ»، «حَدَّثَنا» و «اَخْبَرَنا» ــ که صراحت در سماع دارند ــ حدیث نقل کند، آن را حدیث کذب می خوانند.
عالمان حدیث بدان سبب بر شرط ملاقات راوی و مرویٌّ عنه تأکید کرده اند که خواسته اند میان تدلیس و ارسال خفی تفاوت بنهند. به نظر ایشان چنانچه راوی از فرد معاصر خود که او را ندیده است، بدون ذکر واسطه روایتی نقل کند،آن روایت مُرسَل خفی است اما اگر ملاقاتی میان آن دو صورت گرفته باشد، روایتْ مدَلَّس است. ابن حجر این شرط را از شافعی و ابوبکر بزّاز نقل و بر ضرورت آن بسیار تأکید کرده است. با این همه برخی چون نووی (ص39) و ابن صلاح (ص42) شرط لقا یا ملاقات را ضروری ندانسته اند و حتی ابن صلاح (همانجا) در بخشی از تعریف خود، قید عدم ملاقات را ذکر کرده است.
تدلیس به عمل محدِّث و راوی گفته می شود که با آن عیب و ضعف سندِ روایت پوشانیده شود. بنابراین هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسلة سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان وثاقت واقعی اش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده می شود و عمل او را تدلیس می نامند.
نخستین گزاش های عالمان علوم حدیث حاوی تقسیمات چندگانه ای برای تدلیس است، فی المثل حاکم نیشابوری (ص103ـ112) مدلِّسان را به شش دسته و خطیب بغدادی (ص395، 403) و ابن صلاح (ص42ـ43) آنان را به دو دسته تقسیم کرده اند که این تقسیم بندی با اندکی تفاوت، در کتابهای بعدی مقبول افتاده و متداول گردیده است. برخی از محدّثان و مؤلفان متأخر همچون سیوطی (ج1، ص189ـ190) و محمدرضا مامقانی (ج1، ص388ـ390) تقسیم بندی حاکم نیشابوری را نیز به همین تقسیم دوگانه بازگردانده اند.
تدلیس اساساً دو گونه است: تدلیس اِسناد و تدلیس شیوخ. برخی چون ابن حَجَر عَسقَلانی (1409، ص62ـ63) و حبیب احمد کیرانوی (ص76ـ78) تنها به تدلیس اسناد اشاره کرده اند و بعضی همچون هدایت حسین تدلیس در متن حدیث را نیز از موارد تدلیس شمرده اند که صحیح به نظر نمی آید زیرا تدلیس در متن، همان حدیث مُدْرَج را ایجاد می کند. به همین دلیل هیچکس پوشاندن عیوب متن حدیث را در ضمن تدلیسِ حدیث نیاورده است.
در مقابل برخی دیگر تدلیسهایی موسوم به قطع، عطف، سکوت، بلاد، تسویه، تجوید و مانند آن را به عنوان قسیم این دو نوع تدلیس ذکر کرده اند که می توان همچون ابن حجر عسقلانی (1405، ص25) پاره ای از آنها را از اقسام تدلیس اسناد یا تدلیس شیوخ دانست.
تدلیس اسناد آن است که راوی از فرد معاصر خود کلامی را به گونه ای نقل کند که شنونده یا خواننده گمان کند وی آن کلام را بدون واسطه از خود مرویٌّ عنه شنیده، در حالی که سماعی در میان نبوده است. برخی برای تدلیس اسناد شروطی ذکر کرده اند، از جمله آنکه راوی مرویٌّ عنه را ملاقات کرده یا دست کم معاصر او باشد، اما از او روایتی نشنیده باشد. دیگر این که الفاظی به کار ببرد که نشانه سماع مستقیم نباشد، الفاظی مانند «قال فلانٌ» یا «عَنْ فلانٍ». اما اگر راوی با الفاظی چون «سَمِعْتُ»، «حَدَّثَنا» و «اَخْبَرَنا» ــ که صراحت در سماع دارند ــ حدیث نقل کند، آن را حدیث کذب می خوانند.
عالمان حدیث بدان سبب بر شرط ملاقات راوی و مرویٌّ عنه تأکید کرده اند که خواسته اند میان تدلیس و ارسال خفی تفاوت بنهند. به نظر ایشان چنانچه راوی از فرد معاصر خود که او را ندیده است، بدون ذکر واسطه روایتی نقل کند،آن روایت مُرسَل خفی است اما اگر ملاقاتی میان آن دو صورت گرفته باشد، روایتْ مدَلَّس است. ابن حجر این شرط را از شافعی و ابوبکر بزّاز نقل و بر ضرورت آن بسیار تأکید کرده است. با این همه برخی چون نووی (ص39) و ابن صلاح (ص42) شرط لقا یا ملاقات را ضروری ندانسته اند و حتی ابن صلاح (همانجا) در بخشی از تعریف خود، قید عدم ملاقات را ذکر کرده است.
wikiahlb: تدلیس_در_احادیث