تبعیض معکوس تبعیض علیه اعضای یک گروه مسلط یا در اکثریت، به نفع اعضای یک گروه در اقلیت یا به طور تاریخی محروم است. این گروه ها را می توان بر حسب نژاد، جنسیت، قومیت، یا دیگر عوامل تعریف کرد. این تبعیض ممکن است در پی جبران نابرابری های اجتماعی باشد که گروه های اقلیت نسبت به گروه های اکثریت کمتر از آنها برخوردار بوده اند. در چنین مواردی نیت محو تبعیضی است که گروه های اقلیت با آن ها مواجه بوده اند. برچسب تبعیض معکوس را می توان برای تأکید بر تبعیض ماهوی موجود در برنامه های تبعیض مثبت به کار برد. تبعیض معکوس را می توان به عنوان رفتار نابرابر با گروه های در اکثریت در نتیجهٔ سیاست های ترجیحی، نظیر پذیرش دانشگاه ها یا اشتغال به منظور التیام بخشی به تبعیض پیشین علیه اقلیت ها تعریف کرد.
تبعیض معکوس اصطلاحی است برای تبعیض علیه اعضای یک گروه غالب یا اکثریت، به نفع اعضای یک اقلیت یا گروهی که از نظر تاریخی محروم هستند. گروه ها ممکن است بر اساس قومیت، هویت جنسی، ملیت، نژاد، مذهب، جنسیت یا گرایش جنسی تعریف شوند.
ظهور ابتکارات و سیاست های جبرانی مانند اقدام مثبت در اوایل تا اواسط دهه ۱۹۷۰ توسط بسیاری از سفیدپوستان و برخی سیاه پوستان به عنوان تبعیض معکوس تلقی می شد. این دوره زمانی بود که در طی آن این سیاست ها بر عدم حضور گروه های اقلیت قومی و زنان تمرکز داشتند و تلاش می کردند اثرات تبعیض های گذشته را هم در دولت و هم در دنیای تجارت اصلاح کنند.
اقدام مثبت مجموعه ای از اقدامات است که تلاش می کند تا تنوع را در زمینه هایی مانند اشتغال، آموزش و رهبری ارتقا دهد، معمولاً با رزرو برخی موقعیت ها برای افراد گروه های سنتی محروم. این ممکن است منجر به تبعیض نسبت به گروه های اکثریت موفقی شود که صلاحیت های فنی بیشتری نسبت به متقاضیان اقلیت دارند.
فیلسوف جیمز ریچلز اظهار داشت که تبعیض معکوس به عنوان عاملی در اقدام مثبت در ایالات متحده ممکن است به ضرر برخی از سفیدپوستان باشد، اما بدون آن، آمریکایی های آفریقایی تبار نیز به دلیل تبعیض نژادی فراگیر در جامعه آسیب خواهند دید. منتقدان ترجیحات نژادی در اقدام مثبت مانند ویلیام بنت و کارل کوهن استدلال کرده اند که استفاده صریح از نژاد به منظور پایان دادن به تبعیض نژادی غیرمنطقی و مغایر با اصل عدم تبعیض است. در مقابل، آلن اچ. گلدمن استدلال کرد که نقض کوتاه مدت چنین اصلی می تواند به خاطر برابر کردن فرصت های اجتماعی در بلندمدت توجیه شود. فیلسوف ریچارد آرنسون استدلال می کند که در حالی که برنامه تبعیض معکوس به نفع نامزدهای غیرسفیدپوست نسبت به سفیدپوستان ممکن است برابری فرصت ها را به معنای رسمی نقض کند، ممکن است به طور مؤثرتری برابری اساسی فرصت ها را ترویج کند، به این معنی که کسانی که استعداد و جاه طلبی برابر دارند، از این فرصت برخوردار خواهند بود. شانس موفقیت یکسان بدون توجه به فرصت های قبلی ( نابرابر ) آنها برای دستیابی به شرایط مربوطه.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفتبعیض معکوس اصطلاحی است برای تبعیض علیه اعضای یک گروه غالب یا اکثریت، به نفع اعضای یک اقلیت یا گروهی که از نظر تاریخی محروم هستند. گروه ها ممکن است بر اساس قومیت، هویت جنسی، ملیت، نژاد، مذهب، جنسیت یا گرایش جنسی تعریف شوند.
ظهور ابتکارات و سیاست های جبرانی مانند اقدام مثبت در اوایل تا اواسط دهه ۱۹۷۰ توسط بسیاری از سفیدپوستان و برخی سیاه پوستان به عنوان تبعیض معکوس تلقی می شد. این دوره زمانی بود که در طی آن این سیاست ها بر عدم حضور گروه های اقلیت قومی و زنان تمرکز داشتند و تلاش می کردند اثرات تبعیض های گذشته را هم در دولت و هم در دنیای تجارت اصلاح کنند.
اقدام مثبت مجموعه ای از اقدامات است که تلاش می کند تا تنوع را در زمینه هایی مانند اشتغال، آموزش و رهبری ارتقا دهد، معمولاً با رزرو برخی موقعیت ها برای افراد گروه های سنتی محروم. این ممکن است منجر به تبعیض نسبت به گروه های اکثریت موفقی شود که صلاحیت های فنی بیشتری نسبت به متقاضیان اقلیت دارند.
فیلسوف جیمز ریچلز اظهار داشت که تبعیض معکوس به عنوان عاملی در اقدام مثبت در ایالات متحده ممکن است به ضرر برخی از سفیدپوستان باشد، اما بدون آن، آمریکایی های آفریقایی تبار نیز به دلیل تبعیض نژادی فراگیر در جامعه آسیب خواهند دید. منتقدان ترجیحات نژادی در اقدام مثبت مانند ویلیام بنت و کارل کوهن استدلال کرده اند که استفاده صریح از نژاد به منظور پایان دادن به تبعیض نژادی غیرمنطقی و مغایر با اصل عدم تبعیض است. در مقابل، آلن اچ. گلدمن استدلال کرد که نقض کوتاه مدت چنین اصلی می تواند به خاطر برابر کردن فرصت های اجتماعی در بلندمدت توجیه شود. فیلسوف ریچارد آرنسون استدلال می کند که در حالی که برنامه تبعیض معکوس به نفع نامزدهای غیرسفیدپوست نسبت به سفیدپوستان ممکن است برابری فرصت ها را به معنای رسمی نقض کند، ممکن است به طور مؤثرتری برابری اساسی فرصت ها را ترویج کند، به این معنی که کسانی که استعداد و جاه طلبی برابر دارند، از این فرصت برخوردار خواهند بود. شانس موفقیت یکسان بدون توجه به فرصت های قبلی ( نابرابر ) آنها برای دستیابی به شرایط مربوطه.
wiki: تبعیض معکوس