تانیا ساویچوا ( ۱۹۳۰–۱۹۴۴ ) کودک روسی خاطره نگاری بود که هنگام محاصره لنینگراد در جنگ جهانی دوم جان سپرد. دفترچه خاطرات به جای مانده از او کوتاه، اما بسیار تکان دهنده است.
متولد ۲۵ ژانویه ۱۹۳۰، کوچک ترین فرزند خانوادهٔ نانوایی به نام نیکولای رودیونویچ ساویچف و خیاطی به نام ماریا ایگناتیونا ساویچوا بود. پدرش هنگامی که تانیا تنها شش سال داشت درگذشت، و ماریا ساویچوا را با پنج فرزند تنها گذاشت - سه دختر، تانیا، ژنیا و نینا و دو پسر، میخائیل و لکا. خانواده تصمیم گرفتند تابستان ۱۹۴۱ را در ییلاقات بگذرانند، ولی تهاجم آلمان به اتحاد شوروی در ۲۲ ژوئن نقشه آنان را نقش بر آب کرد. تمام آن ها، به جز میخائیل، که پیش از این رفته بود، تصمیم گرفتند که در لنینگراد بمانند. همگی کار می کردند تا از ارتش حمایت کنند. ماریا ایگناتیونا یونیفرم می دوخت، لکا به عنوان رنده کش در اداره نیروی دریایی، ژنیا در کارخانه تسلیحات و نینا در ساخت حصارهای شهر کار می کردند. دایی واسیا و دایی لشا در دفاع ضدهوایی خدمت می کردند. تانیا، که آن هنگام تنها یازده سال سن داشت، سنگر می ساخت و بمب های آتش زا را خاموش می کرد. روزی نینا سر کار رفت و هرگز بازنگشت. او به دریاچه لادوگا فرستاده شد و سپس به صورت فوری نقل مکان داده شد. خانواده از این موضوع اطلاع نداشتند و گمان بردند که او مرده است. پس از چند روز به یاد نینا، ماریا ایگناتیونا دفترچه کوچک نینا را به تانیا داد که بعدتر به دفترچهٔ خاطرات تانیا تبدیل شد. تانیا زمان ای دفترچهٔ خاطرات ای واقعی داشت، دفترچه ای کلفت که تمام اتفاقات مهم زندگی اش را در آن می نوشت. او آن را زمان ای که چیزی برای گرم کردن بخاری باقی نمانده بود سوزاند، ولی دفترچهٔ خواهرش را نگاه داشت.
اولین نوشتهٔ این دفترچه به ۲۸ دسامبر بازمی گردد. هر روز ژنیا هنگام ای که هنوز هوا تاریک بود بلند می شد. هفت کیلومتر را تا کارخانه پیاده می رفت، و آن جا هر روز دو شیفت کار می کرد تا پوشش مین درست کند. پس از کار، خوناش را تقدیم می کرد. بدن رنجور او نتوانست طاقت بیاورد. در کارخانه ای که کار می کرد مرد. سپس مادربزرگ اودکیا گریگریونا مرد. بعد برادر تانیا، لکا. سپس، یکی پس از دیگری، دایی واسیا و دایی لشا مردند. مادرش آخرین نفر بود. آن هنگام احتمالاً تانیا صفحات را مرور می کرد و آخرین یادداشت را می نوشته است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمتولد ۲۵ ژانویه ۱۹۳۰، کوچک ترین فرزند خانوادهٔ نانوایی به نام نیکولای رودیونویچ ساویچف و خیاطی به نام ماریا ایگناتیونا ساویچوا بود. پدرش هنگامی که تانیا تنها شش سال داشت درگذشت، و ماریا ساویچوا را با پنج فرزند تنها گذاشت - سه دختر، تانیا، ژنیا و نینا و دو پسر، میخائیل و لکا. خانواده تصمیم گرفتند تابستان ۱۹۴۱ را در ییلاقات بگذرانند، ولی تهاجم آلمان به اتحاد شوروی در ۲۲ ژوئن نقشه آنان را نقش بر آب کرد. تمام آن ها، به جز میخائیل، که پیش از این رفته بود، تصمیم گرفتند که در لنینگراد بمانند. همگی کار می کردند تا از ارتش حمایت کنند. ماریا ایگناتیونا یونیفرم می دوخت، لکا به عنوان رنده کش در اداره نیروی دریایی، ژنیا در کارخانه تسلیحات و نینا در ساخت حصارهای شهر کار می کردند. دایی واسیا و دایی لشا در دفاع ضدهوایی خدمت می کردند. تانیا، که آن هنگام تنها یازده سال سن داشت، سنگر می ساخت و بمب های آتش زا را خاموش می کرد. روزی نینا سر کار رفت و هرگز بازنگشت. او به دریاچه لادوگا فرستاده شد و سپس به صورت فوری نقل مکان داده شد. خانواده از این موضوع اطلاع نداشتند و گمان بردند که او مرده است. پس از چند روز به یاد نینا، ماریا ایگناتیونا دفترچه کوچک نینا را به تانیا داد که بعدتر به دفترچهٔ خاطرات تانیا تبدیل شد. تانیا زمان ای دفترچهٔ خاطرات ای واقعی داشت، دفترچه ای کلفت که تمام اتفاقات مهم زندگی اش را در آن می نوشت. او آن را زمان ای که چیزی برای گرم کردن بخاری باقی نمانده بود سوزاند، ولی دفترچهٔ خواهرش را نگاه داشت.
اولین نوشتهٔ این دفترچه به ۲۸ دسامبر بازمی گردد. هر روز ژنیا هنگام ای که هنوز هوا تاریک بود بلند می شد. هفت کیلومتر را تا کارخانه پیاده می رفت، و آن جا هر روز دو شیفت کار می کرد تا پوشش مین درست کند. پس از کار، خوناش را تقدیم می کرد. بدن رنجور او نتوانست طاقت بیاورد. در کارخانه ای که کار می کرد مرد. سپس مادربزرگ اودکیا گریگریونا مرد. بعد برادر تانیا، لکا. سپس، یکی پس از دیگری، دایی واسیا و دایی لشا مردند. مادرش آخرین نفر بود. آن هنگام احتمالاً تانیا صفحات را مرور می کرد و آخرین یادداشت را می نوشته است.
wiki: تانیا ساویچوا