تاس

/tAs/

مترادف تاس: قدح، کاسه، طشت، طشت بزرگ، بی مو، طاس، کچل، کل ، کعبتین، اضطراب، بی قراری، تشویش، ناآرامی ، اندوه، ملالت

متضاد تاس: مودار، قرار، آرامش، نشاط، شادی

معنی انگلیسی:
die, dice, bald, bowl, cube, pan

لغت نامه دهخدا

تاس. ( اِ ) تلواسه و اضطراب و بیطاقتی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). تاس و تاسا و تاسه بمعنی اضطراب و بی طاقتی و اندوه و ملالت و بی قراری ( است ). ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). تاس ، تاسه باشد یعنی تالوسه و تالواسه نیز گویند، هردو بمعنی بی طاقتی. ( فرهنگ اوبهی ). بیقراری و اضطراب که الفاظ دیگرش تاسه و تاسا است. ( فرهنگ نظام ). || تیره شدن روی از غم و الم. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || میل به چیزها باشد و زنان آبستن را این حال بیشتر دست دهد. ( برهان ). میل به خوردن چیزی مر زنان آبستن را و آن را تلواسه و واسه نیز گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). میل و شهوت به خوردن چیزهای نامناسب و غیرمعتاد چنانکه در زنان آبستن پیدا شود. رجوع به تاسا و تاسیدن و تاسه و ترکیبات تاس و تلواسه و تالواسه شود. || مکعب کوچکی دارای شش سطح که در روی آن نقطه های چند نشان کرده وبا آن نرد بازی میکنند. ( ناظم الاطباء ) :
تاس اگر نیک نشیند همه کس نرّاد است.
رجوع به طاس شود.
|| ظرفی است از جنس کاسه که حصه زیرینش تنگ تر از حصه بالاست و بیشتر ظرف آب است در حمام و غیر آن. ( فرهنگ نظام ). پیاله و طاس . ( ناظم الاطباء ). رجوع به طاس و ترکیبات تاس و طاس شود. || ( ص ) سر تاس ؛ سر بی موی ، یا تاس شدن سر؛ ریختن موی میان سر باشد و آن را در قدیم تَز می گفته اند. رجوع به طاس و تز شود.

تاس. ( اِخ ) از شعرای ایتالیا و پدر شاعر معروف و مشهور بهمین اسم. وی بسال 1493 م. متولد شد و بسال 1569 م. درگذشت. چند منظومه زیبا و اشعاری چند از وی باقی مانده است ولی تحت الشعاع پسر نابغه اش قرار گرفت و شهرت چندانی بدست نیاورد. رجوع به «تاسو» و قاموس الاعلام ترکی شود.

تاس. ( اِخ ) شاعر مشهور ایتالیا که در «سورانت » ایتالیا بسال 1554 م. متولد شد و اثر معروفش «بیت المقدس ( اورشلیم ) آزادشده » است که در آن وقایع جنگهای صلیبی را بطور ماهرانه ای تصویر نموده. این اثر بزرگ یکی از آثار مهم ادبی است و فصاحت و بلاغتش بدرجه اعلی رسیده است ولی در عین حال عاری از تعصب نیست. در سال 1565 م. «الفونس دوک دوفراره » وی را بخود جلب کرد و در سال 1571 همراه یک کاردینال به فرانسه رفت و مورد لطف بسیار شارل نهم قرارگرفت. بر اثر روابط عاشقانه که با خواهرزاده دوک دوفراره داشت ، مورد خشم دوک قرار گرفت و مجبور بفرار و دربدری شد. وی در سال 1594 در فقر و ناامیدی بدرودحیات گفت. رجوع به «تاسو» و قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ فارسی

تراژدی اثرگوته که دارای صفای کلاسیک است ( ۱۷۹٠ م . ).
( اسم ) ۱- مکعبی کوچک دارای شش سطح که در روی آن نقطه هایی گذاشته و بدان نرد بازی کنند طاس کعبتین . ۳- ظرفی است که در آن آب و مایعات ریزند طاس .
شاعر مشهور ایتالیا بسال ۱۵۵۴ متولد شد و اثر معروفش ( بیت المقدس آزاد شده ) است که در آن وقایع جنگهای صلیبی را بطور ماهرانه تصویر نمود .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - اضطراب ، بی تابی . ۲ - اندوه .
(ص . ) بی مو، سر تاس .
(اِ. ) ۱ - مکعبی کوچک دارای شش سطح که روی هر سطح تعدادی نقطه وجود دارد. به تعداد عددی که تاس نشان می دهد، مهره را در بازی نرد، حرکت می دهند. ۲ - کاسة مسی ، بادیه .

فرهنگ عمید

= تاسه
= طاس۲
= طاس۱

گویش مازنی

/taas/ کاسه ی مسی

واژه نامه بختیاریکا

به تاس نِشُندِن
تشت؛ پیاله بزرگ؛ ظرف بزرگ

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تَأْسَ: اندوه مخور- تأسف نخور
ریشه کلمه:
اسو (۷ بار)
اسی (۷ بار)

«فَلا تَأْسَ» از مادّه «أَسْی» به معنای غم و اندوه است (یعنی غمگین مباش).\

دانشنامه عمومی

تاس (خبرگزاری). تاس ( روسی: ТАСС ) ، یک خبرگزاری مهم و مشهور در روسیه است که در سال ۱۹۰۴ میلادی پایه گذاری شد. [ ۱]
تاس قدیمی ترین و بزرگترین خبرگزاری کشور روسیه و چهارمین خبرگزاری بزرگ جهان ( پس از رویترز، آسوشیتد پرس و خبرگزاری فرانسه ) است. [ ۲]
این خبرگزاری متعلق به دولت روسیه است[ ۳] و دفتر مرکزی آن در شهر مسکو واقع شده است.
خبرگزاری تاس ۷۰ دفتر در روسیه و کشورهای مستقل همسود دارد. در قسمت «درباره ما» وبسایت این خبرگزاری گفته شده که تاس در حال حاضر ۵۶ دفتر نمایندگی در ۵۳ کشور جهان دارد. [ ۴]
این خبرگزاری روزانه ۳۰۰۰ خبر و ۷۰۰ عکس در قالب شش زبان منتشر می کند. [ ۴]
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این خبرگزاری در سال ۱۹۹۲ میلادی به «ایتار - تاس» تغییر نام داد اما مجدداً در سال ۲۰۱۴ میلادی به همان نام ساده تر «تاس» بازگشت. [ ۵]
عکس تاس (خبرگزاری)

تاس (وسیله بازی). تاس یا طاس یک جسم هندسی است که در انواع بازی ها از آن استفاده می شود.
تاس را معمولاً از پلاستیک، چوب، سنگ یا سنگ قیمتی و به شکل مکعب درست می کنند و در هر وجه آن یکی از شماره های ۱ تا ۶ را به صورت خال هایی فرورفته کنده کاری می کنند. تاس را گاه به شکل های دیگری غیر از مکعب هم درست می کنند.
از تاس اغلب برای تولید اعداد تصادفی استفاده می گردد.
امروزه اغلب مجموع اعداد وجوه مقابل تاس ها برابر با ۷ است؛ به این ترتیب ۱ در مقابل ۶، ۲ در مقابل ۵، و ۳ در مقابل ۴ چهار می گیرد.
ریشه اصلی  واژه  های تاش باش وپاش و باس ویاس و یاش از واژه  تاس هست
تاس :ظرف آب حمام
تاس/طاس: این واژه فارسی است و طبعاً املای آن بایستی تاس باشد. اما در متون قدیم غالباً به صورت معرب آن طاس آمده است. البته هر دو صورت صحیح است ولی امروزه بهتر است که به صورت تاس نوشته شود.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
قدیمی ترین تاس در شهر سوخته کشف شد این تخته نرد از چوب آبنوس و به شکل مستطیل است. روی این تخته نرد، ماری که ۲۰ بار به دور خود حلقه زده و دمش را در دهان گرفته، نقش بسته است. این تخته نرد ۲۰ خانه بازی و ۶۰ مهره دارد. مهره های تاس که در یک ظرف سفالی در کنار تخت نرد قرار داشتند از سنگ های رایج در شهر سوخته یعنی از لاجورد، عقیق و فیروزه است.
• تخته نرد
مونوپولی
منچ
مار و پله
• راز جنگل
• روپولی
• ایرو پولی
• و. . .
عکس تاس (وسیله بازی)عکس تاس (وسیله بازی)عکس تاس (وسیله بازی)عکس تاس (وسیله بازی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: طاس) از کهن ساخته ترین ابزارها در شماری از سرگرمی های گروهی و قمارها. آن مکعب مربعی است، در اضلاعی به طول یک سانتی متر، ساخته از عاج، استخوان یا مواد مصنوعی که بر هر سطح آن نقطه هایی به نمایش عددی از یک تا شش، نقش شده است. جمع خال های دو سطح روبه رو، باید هفت باشد؛ بدین ترتیب، یک روبه روی شش، دو روبه روی پنج و سه روبه روی چهار قرار می گیرد. اصطلاحات مربوط به تاس: ۱. جفتی، که یکسان آمدن دو تاس است در بازی های دو تاسه یا سه تاسه؛ ۲. تاس بسته، که در تاس بازی، به مبلغ قرار حریف و اوستا اطلاق می شود و بدین معنی که حریف نمی تواند مبلغی بیش از یک سوم موجودی بانک را بخواند؛ ۳. تاسِ باز، بدین معنی که نه اوستا، در صورتِ باخت، وجهی بیش از موجودیِ بانک می پردازد، نه حریف؛ ۴. حکمِ تاس، در تخته نرد، که کنایه از بخت یاری حریف است (← مِنچ، بازی). این که کدام قوم مبدعِ تاس است، همچنان پوشیده است؛ اما در ویرانه ها و مقبره های باستانی مصر و بابل، تاس هایی دقیقاً به شکلِ تاس های امروزی، یافت شده است. کهن ترین متنی که در آن از تاس یاد رفته ریگ وداست. از اشاره های مندرج در ایلیاد پیداست که انواعی از بازی با تاس، در یونان باستان رواج داشته است.

تاس (موسیقی). از گروه سازهای دارای پوست (ممبرانوفون های) یک طرفه (یک طرف بسته) و از خانوادۀ نقاره. این ساز در ناحیۀ کردستان رایج است. ساختار آن از یک یا دو بدنۀ کاسه شکل (قدحی) از جنس مس، برنج یا آلیاژهای مشابه تشکیل شده است؛ بر دهانۀ کاسه، پوست کشیده شده و با دو مضراب نواخته می شود که از جنس چرم، لاستیک یا چوب است و دوال نام دارد. امروز، اصلی ترین کاربرد تاس در مرحلۀ ذکر قیام، در مراسم خانقاه قادریه، در کردستان، است. فرقۀ نقشبندیه در کردستان نیز گاهی از این ساز در مراسم خود استفاده می کنند.

جدول کلمات

کچل

مترادف ها

dice (اسم)
طاس تخته نرد، تاس

پیشنهاد کاربران

در جواب جواب ترک:
واقعا خیلی عجیب است کتیبه اورخون ۱۲۰۰ سال قدمت دارد و به ظاهر قدیمی ترین نوشته ترکی است ما تمام منابع علمی را بررسی کردیم چنین کلمه قدیمی پیدا نکردیم فقط به وبلاگ های چرت و پرت نگا نکردیم که شاید منظور همون بوده عجیب تر اینه که اقوام خزر و گوگ ترک که از اون بیشتر قدمت دارن مثل اینکه ترک نبودن بابا کلمه ترک پشت بند گوگ ترک اصلا تزئینی بوده و ربطی به قوم ترک نداره اصلا جنگ های ایران و ترکان در زمان ساسانیان همگی دروغ بوده ( جالبه که این اقوام مهاجر و کوچر بودن و اقوام قبل از اینا هم در منطقه شمال و شمال شرق چین وجود داشته )
...
[مشاهده متن کامل]

کلماتی مثل چاپار در زمان هخامنشیان که ترکی بودن البته همه چم شناسی شدن و به کلماتی دروغین در پهلوی نسبت داده شدن و دهخدا و اساتید زبان فارسی حرفشون پشیزی ارزش نداره وبلاگ های چرت و پرت علمشون از اونا بیشتره
در کل که گوگ ترکان به نظر فارس بودن و خزر ها هم همچنین و ترک جمعا ۲۰۰ سال بوده که وجود داشته و حتی غزنویان و سلجوقیان هم فارس بودن ( صفویان هم که از سال ها پیش کرد شدن )

قدیمی ترین اثر مربوط به ترکان است کتیبه اورخون است که قدمت نهایتا 1200 ساله دارد پس �تورکی باستان� وجود ندارد و استفاده از واژه باستان برای ترکی مضحک است.
ریشه اصلی واژه های تاش باش وپاش و باس ویاس و یاش از واژه تاس هست
تاس :ظرف آب حمام
تاس/طاس: این واژه فارسی است و طبعاً املای آن بایستی تاس باشد. اما در متون قدیم غالباً به صورت معرب آن طاس آمده است. البته هر دو صورت صحیح است ولی امروزه بهتر است که به صورت تاس نوشته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
منبع. https://fa. m. wikipedia. org/wiki/غلط_ننویسیم
منبع. https://en. m. wiktionary. org/wiki/باش

واژه باش هم ریشه واژه تاس است کاملا پارسی است در عربی می شود حجر النرد در ترکی می شود Zar خیلی برای من جالب هست این جماعت کی هستند واژه هزار در صد پارسی رو ترکی می دانند خیلی عجیب غریب واقعا فقط جای تاسف دارد.
واژه تاس را می توان بجای مکعب بکار برد
و همچنین آمیخته واژه ی " تَختاس" را بجای مکعب مستطیل.
تختاس= تخت تاس، تاس تخت شده، پهن شده.
خطاب به محسن. . .
از کجا میگی ما ترکی باستان نداریم؟!
کافیست همین عبارت را سرچ کنید تا ببینید چی داریم چی نداریم. . .
تاس کوتاه شده دواسیو است که دو به تو تبدیل شده و عدد دو است.
اسیو همان صفحه و پهنه صاف است.
دواسیو، به تواسیو، تواس و در نهایت تاس تبدیل شده است.
مکعب شانس
پنیرک
وسیله ای برای شرط بندی که مردم امروزی برای بازی منج ازش استفاده میکنند
تاس
در زبان پارسی و پشتو بسیاری از واژگان پاک پارسی از دو سو خوانده میشوند.
تاس 🔄 سات
سات = ۷
تاس = دانه هایی کمسایی و یا نرد
دانه هایی کمسایی را که سر و زیر دانه را که شمار نموده و با هم جمع نماید ( ۷ ) میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

شماره ( ۱ ) زیر شماره ( ۶ ) است.
شماره ( ۲ ) زیر شماره ( ۵ ) است.
شماره ( ۳ ) زیر شماره ( ۴ ) است.
خوب درین جاه آواز شماره ( ۷ ) را سر چپه نموده اند.
زیرا در آن دانه ها شماره ( ۷ ) مهم میباشد.
سات 🔄 تاس
سات = ۷
تاس = نرد، کمسایی و یا تاس.
به همان گونه ( رمل ) .
رمل 🔄 لمر
لمر به پشتو به خورشید میگویند.
این دانه ها هم برای شمار روز و هفته و ماه و سال و شماره ستارگان و ستاره شناسی و فال زندگی به کار میرود.
تاس 🔄 سات
رمل 🔄 لمر
شماره هفت از ستاره شناسی و از هفت ستاره گرفته شده که ما برایش ( هفت برادران ) میگویم.
هفت برادران و یا هفت خانواده ( افغان ) .
ستاره هفت برادران
تاس
رمل
تاس چگونه جای خود را به ( جام و کچل ) داده است پیدا نیست.
اما تاس همان دانه ها را میگویند نه جام را.
در هنگام قمار بازی میگویند ( تاس کن ) یعنی دانه ها را رول کن.

تاس واژه ای فارسیست.
می توانیم بگوییم تاس ( کچل ) مخفف شده ی واژه ی 《ته سر》یا 《تراشیدن سر》است.
تاس واژه ی باستانی در زبان فارسی است.
تاس ( بی مو ) به شکل ( داز ) به زبان ترکی راه یافته.
همچنین ما چیزی به نام ترکی باستان نداریم. 🚫
در زبان لری = تاساندن, خفه کردن, حلقه کردن دست به درد گلوی انسان ( یا جانور ) برای آزار دادن و خفه کردن او
تاس کلمه ای ترکی است . در ترکی باستان هم این کلمه بوده است . این کلمه از ترکی وارد فارسی شده است .
تاس :ظرف آب حمام
تاس/طاس: این واژه فارسی است و طبعاً املای آن بایستی تاس باشد. اما در متون قدیم غالباً به صورت معرب آن طاس آمده است. البته هر دو صورت صحیح است ولی امروزه بهتر است که به صورت تاس نوشته شود.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
تاس : [اصطلاح بدمینتون] ضربه ای که سر یا فریم راکت موقع حرکت از عقب پایین به بالای جلو بالای سر بازیکن یا حداقل بالای شانه وی با شاتلکوک برخورد نماید و باعث حرکت اوج گیرنده نسبتا شدید شاتلکوک به سمت حریف شود. این ضربات معمولا برد بیشتر توپ در زمین حریف و حتی انتهای زمین حریف را هدف دارد
کاسه ی مسی که با خود به حمام می برند 🤴🏻🤴🏻
تاس در گویش یزدی کاسه بزرگ مسی میباشد
در زبان لری بختیاری به معنی
کاسه بزرگ
در زبان لری بختیاری به معنی
کاسه بزرگ. پیمانه
شهرکی بوده در کرمان. در ناحیه پارس کوهی است که از میان بسا و داراگرد آغاز شود و به سوی خاور می رود تا مرز کرمان. آنگاه روی به شمال نهد تا مرز تاس و روذان. ( حدودالعالم ص 54 )
die و dice برگرفته شده از تخته نرد تاس پارسی است!
بی مو، کچل - ظرفی که در آن مایعات ریزند ( بیشتر در حمام استفاده می کنند ) - پیاله، جام، کاسه ی مسی - گردانک در بازی ها
ولی فرق دارد با طاس: آویز های طلا یا نقره ای زینتی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس