تأثیرات و مآثر بهرام بیضایی. چند و چونِ تأثیرِ کارِ فکری و فرهنگی و هنریِ بهرام بیضایی ( ۱۳۱۷ ) موضوعِ بحث و پژوهش بوده است. او از دههٔ ۱۳۴۰ به بعد، به رغمِ محرومیت های فراوان، شاگردانِ فراوانی نیز آموزش داده که کم و بیش به دامنهٔ تأثیرش افزوده اند. [ ۱] [ ۲] گذشته از هنر، به نظرِ مجید مظفّری، بیضایی «بر زمانه» هم «تأثیری شگرف داشت. »[ ۳] یکی از شارحانش در دههٔ ۱۳۹۰ کارِ فرهنگیِ بیضایی را هم سنگِ کارهای علی اکبر دهخدا و نیما یوشیج و صادق هدایت ارزیابی کرد. [ ۴] آیدین آغداشلو گفته: «اگر «بهرام بیضایی» نبود، جای خالی وسیعی در پهنهٔ این فرهنگ باقی می ماند که پرشدنی نبود. »[ ۵]
متأسفانه در ایران مراکز دولتی دست اندرکار امور هنری توجه زیادی به نمایشنامه نویسی ندارند؛ و تا زمانی که حمایت دولتی نباشد، فقط یک سری کارهای فردی است که در این زمینه انجام می شود. فردوسی زندگیش را می گذارد و شاهنامه را می نویسد. به این ترتیب تاریخ ما روی شانه های افراد می چرخد. مجموع تحقیقات و نمایشنامه های بهرام بیضایی شبیه کار یک فرهنگستان است.
علیرضا کوشک جلالی، شهریورِ ۱۳۹۸[ ۶]
بیضائی تاریخ تمدّن ما را تداوم می دهد. ما دچار انقطاع هستیم؛ امّا همواره مردانی چون سیاووش، سهروردی، نیما و بیضائی تک شاخه های بریدهٔ فرهنگ ما را جوانه می زنند و این خاکستر را دوباره شعله ور می سازند.
محمّدرضا اصلانی، اردیبهشتِ ۱۳۸۲[ ۷]
پیش از ظهورِ نسلِ نمایشنامه نویسانِ نامدارِ دههٔ ۱۳۴۰ در ایران انتشارِ نمایشنامهٔ ایرانی برای بازارِ کتابِ فارسی رایج نبود. [ پانویس ۲] بیضایی در رواجِ نمایشنامه نویسیِ فارسی و انتشارِ نمایشنامه های فارسی سهم داشته است. غیر از این، او در ترجمه و انتشارِ نمایشنامه های غیرفارسی به فارسی نیز بسیار کوشا بوده است. نمایشنامه هایی از کارلو گولدونی و ژان ژنه به سفارشِ مستقیمِ او به فارسی ترجمه و منتشر شد، و خود و دوستانِ نزدیکش نیز در ترجمهٔ نمایشنامه های کلاسیکِ ژاپنی و چینی و نیز انگلیسی کارهایی کرده اند.
آیدین آغداشلو نثرِ بیضایی را «از فاخرترین نمونه های نثر فارسی» می دانسته که گواه و نمودارِ پایندگیِ زبانِ فارسی به واسطهٔ «زایش های متعدّد» است. [ ۸] ماتئوش کواگیش «دورنما»ی آثارش را جهانی و او را «شهروند جهان»[ ۹] و سزوارِ جایزهٔ نوبل ادبیات دیده، [ ۱۰] هرچند ترجمهٔ آثارش آسان نیست، [ ۱۱] و پرویز فنّی زاده تقلید از طنزِ بیضایی را نشدنی می دانسته. [ ۱۲] عبدالله کوثری و بهزاد فراهانی[ ۱۳] و امین فقیری[ ۱۴] و محمّد یعقوبی و حسین کیانی و شکوفه آذر نیز از نویسندگانِ هم روزگارِ بیضایی هستند که از نوشته هایش اثر پذیرفتند یا کوشیدند شیوه هایش را در نویسندگی پی گیرند. پنداشت ها از چند و چونِ تأثیرِ بیضایی در ادبیات گوناگون و ناهمساز بوده است: کسانی تأثیرِ کارش را بزرگ دانسته اند – مانندِ اصحابِ جشن دنیای تصویر در سالِ ۱۳۸۶ که به خاطرِ بیشترین تأثیر در ادبیاتِ نمایشی در ایران به او جایزه دادند – و کسانی پیشبینی کرده اند که بزرگی تأثیرش در آینده شناخته خواهد شد – مانندِ حمید دبّاشی[ ۱۵] – و دیگرانی تأثیرش را خُرد شمرده اند – مثلاً محمّد رحمانیان از کوچکیِ دامنهٔ تأثیرِ شایستهٔ بیضایی افسوس خورده که: «ما هیچ وقت شاگردِ بیضایی بزرگ نبوده ایم»[ ۱۶] و بهزاد قادری سُهی گله از ابنای زمانه اش کرده که «بدترین کفر» که ازش می پرهیزند «خواندن چهار کلمه از محال اندیشانی» چون بیضایی است[ ۱۷] و هوشنگ توزیع، با وجودِ دوستداری، اشاره به بی تأثیری کارِ بیضایی در دورهٔ کارش در آمریکا کرده است. [ ۱۸] گوهر پارسی ناکامیِ پیروانِ بیضایی را شبیهِ ناکامیِ پیروانِ علی حاتمی دانسته[ ۱۹] و اکبر رادی ایشان را به پیروانِ آنتون چخوف مانند کرده که «به هرز رفته و هدر شدند. مانند یک بیابان جادو که هر کس در آن بیفتد، نابود می شود و فقط معدود افرادی می توانند از آن جان سالم به در برند. »[ ۲۰]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمتأسفانه در ایران مراکز دولتی دست اندرکار امور هنری توجه زیادی به نمایشنامه نویسی ندارند؛ و تا زمانی که حمایت دولتی نباشد، فقط یک سری کارهای فردی است که در این زمینه انجام می شود. فردوسی زندگیش را می گذارد و شاهنامه را می نویسد. به این ترتیب تاریخ ما روی شانه های افراد می چرخد. مجموع تحقیقات و نمایشنامه های بهرام بیضایی شبیه کار یک فرهنگستان است.
علیرضا کوشک جلالی، شهریورِ ۱۳۹۸[ ۶]
بیضائی تاریخ تمدّن ما را تداوم می دهد. ما دچار انقطاع هستیم؛ امّا همواره مردانی چون سیاووش، سهروردی، نیما و بیضائی تک شاخه های بریدهٔ فرهنگ ما را جوانه می زنند و این خاکستر را دوباره شعله ور می سازند.
محمّدرضا اصلانی، اردیبهشتِ ۱۳۸۲[ ۷]
پیش از ظهورِ نسلِ نمایشنامه نویسانِ نامدارِ دههٔ ۱۳۴۰ در ایران انتشارِ نمایشنامهٔ ایرانی برای بازارِ کتابِ فارسی رایج نبود. [ پانویس ۲] بیضایی در رواجِ نمایشنامه نویسیِ فارسی و انتشارِ نمایشنامه های فارسی سهم داشته است. غیر از این، او در ترجمه و انتشارِ نمایشنامه های غیرفارسی به فارسی نیز بسیار کوشا بوده است. نمایشنامه هایی از کارلو گولدونی و ژان ژنه به سفارشِ مستقیمِ او به فارسی ترجمه و منتشر شد، و خود و دوستانِ نزدیکش نیز در ترجمهٔ نمایشنامه های کلاسیکِ ژاپنی و چینی و نیز انگلیسی کارهایی کرده اند.
آیدین آغداشلو نثرِ بیضایی را «از فاخرترین نمونه های نثر فارسی» می دانسته که گواه و نمودارِ پایندگیِ زبانِ فارسی به واسطهٔ «زایش های متعدّد» است. [ ۸] ماتئوش کواگیش «دورنما»ی آثارش را جهانی و او را «شهروند جهان»[ ۹] و سزوارِ جایزهٔ نوبل ادبیات دیده، [ ۱۰] هرچند ترجمهٔ آثارش آسان نیست، [ ۱۱] و پرویز فنّی زاده تقلید از طنزِ بیضایی را نشدنی می دانسته. [ ۱۲] عبدالله کوثری و بهزاد فراهانی[ ۱۳] و امین فقیری[ ۱۴] و محمّد یعقوبی و حسین کیانی و شکوفه آذر نیز از نویسندگانِ هم روزگارِ بیضایی هستند که از نوشته هایش اثر پذیرفتند یا کوشیدند شیوه هایش را در نویسندگی پی گیرند. پنداشت ها از چند و چونِ تأثیرِ بیضایی در ادبیات گوناگون و ناهمساز بوده است: کسانی تأثیرِ کارش را بزرگ دانسته اند – مانندِ اصحابِ جشن دنیای تصویر در سالِ ۱۳۸۶ که به خاطرِ بیشترین تأثیر در ادبیاتِ نمایشی در ایران به او جایزه دادند – و کسانی پیشبینی کرده اند که بزرگی تأثیرش در آینده شناخته خواهد شد – مانندِ حمید دبّاشی[ ۱۵] – و دیگرانی تأثیرش را خُرد شمرده اند – مثلاً محمّد رحمانیان از کوچکیِ دامنهٔ تأثیرِ شایستهٔ بیضایی افسوس خورده که: «ما هیچ وقت شاگردِ بیضایی بزرگ نبوده ایم»[ ۱۶] و بهزاد قادری سُهی گله از ابنای زمانه اش کرده که «بدترین کفر» که ازش می پرهیزند «خواندن چهار کلمه از محال اندیشانی» چون بیضایی است[ ۱۷] و هوشنگ توزیع، با وجودِ دوستداری، اشاره به بی تأثیری کارِ بیضایی در دورهٔ کارش در آمریکا کرده است. [ ۱۸] گوهر پارسی ناکامیِ پیروانِ بیضایی را شبیهِ ناکامیِ پیروانِ علی حاتمی دانسته[ ۱۹] و اکبر رادی ایشان را به پیروانِ آنتون چخوف مانند کرده که «به هرز رفته و هدر شدند. مانند یک بیابان جادو که هر کس در آن بیفتد، نابود می شود و فقط معدود افرادی می توانند از آن جان سالم به در برند. »[ ۲۰]